«دوستداران هنر، هنرمندانی بی‌طرف و مردمی می‌خواهند، نه هنرمندان مُلونی که هر روز به رنگی در می‌آیند»

Image result for ‫گلرخ ابراهیمی ایرایی‬‎

گلرخ ابراهیمی ایرایی که به دلیل نوشتن داستانی کوتاه علیه سنگسار که در دفترچه شخصی‌اش نوشته و آن را منتشر هم نکرده‌ بود، بازداشت و با اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام محاکمه و به شش سال حبس محکوم شده است، با نوشتن نامه‌ای از زندان اوین هنرمندانی که در انتخابات ۱۳۹۶ از حسن روحانی حمایت آشکار کردند را مورد انتقاد قرار داده و خواستار توجه این هنرمندان به وضعیت نقض حقوق بشر و حقوق اقلیت‌ها در ایران شد. او در نامه خود نوشته است: «بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی تریبونی برای داد این بیدادها ندارند. اخلاقی است حالا که در این روزهای سرنوشت‌ساز به یک‌باره از هنرمند به فعال و تحلیلگر سیاسی تغییر ماهیت داده‌اید صدای آنان نیز باشید تا با بر کرسی پیروزی نشستن مرد منتخبتان این همه بی‌عدالتی و این احکام بی ادله و این زندگی‌های از هم پاشیده را با او در میان بگذارید. اگر روز موعود رسیدگی به مطالباتتان فرا رسید. هرچند بهتر آن بود که درایت بیشتری به خرج می‌دادید و دست کم به جای آغشته شدن به رنگ، اکتفا می‌کردید به اعلام حضور یا عدم حضورتان تا این‌گونه مصادره نمی‌شدید و مردمی می‌ماندید. در صف حکومتی‌ها ایستادن و خود را اپوزیسیون دانستن دورنگی است.»

فرستنده: خانم مونیکا قریشی

گلرخ ابراهیمی ایرایی (همسر آرش صادقی فعال مدنی در بند) پیش از برگزاری انتخابات نیز در نامه‌ای از عدم حضور خود در انتخابات خبر داده بود. او در آن نامه نوشته بود: «به جهت نبود فضای باز سیاسی و تحمیل کاندیدای گزینشی و ممانعت از حضور احزاب و عدم پاسخگویی به چرایی از میان برداشتن احزاب و گروه‌ها و تا حضور کاندیدایی از تمامی ایدئولوژی‌ها، مذاهب و قومیت‌های ایرانی از شرکت در چنین انتخاباتی که نه حماسه‌ی حضور بلکه نمایش اقتدار تک‌روی، سرکوب و استبداد است و تنها صرف هزینه‌ای جهت عوام‌فریبی ست خودداری نموده و فعالانه تا ایجاد فضایی باز جهت فعالیت آزاد کلیه‌ی احزاب در ایرانی آزاد و رها از یوغ استبداد تلاش خواهیم نمود.»

گلرخ ابراهیمی ایرایی
متن کامل نامه گلرخ ابراهیمی ایرایی خطاب به هنرمندان به شرح زیر است:

نه هنر برده سیاست است و نه هنرمند. در روزهای پایانی پیش از انتخابات شاهد ارائه تحلیل‌های سیاسی از جانب هنرمندان بودیم که با بیان نظراتی عجولانه و احساسی و به دور از واقع بدون دلیلی مشخص با کلی‌گویی و ترسیم فضایی از آینده که در توهم نیز نمی‌گنجد، چوب حراج بر فرهنگ و هنری زدند که خود را داعیه دار آن می‌دانند. از اهمیت و منفعت جمعی گفتند و از آزاداندیش بودن مرد منتخبشان و از آرزوهایشان برای سیطره آزاداندیشی وی در عرصه فرهنگ و هنر.
از بهبود شرایط اقتصادی در دوره چهارساله وی و کمرنگ شدن بحران در جامعه گفتند. اما نگفتند آزاداندیشی را چگونه تعریف می‌کنند و تورم را چگونه محاسبه و بحران را چطور ارزیابی که نتایجشان این‌گونه شکوفاست! که برایش هنر را به بردگی کشانده و خود را تریبون به دست گروهی کرده‌اند که در محاسبات ما بدهکار به مردم و جامعه‌اند و باید در برابر وعده‌های بی‌عمل داده شده پاسخگو باشند. حرف از بذرهای پاشیده شده دولت زده‌اند که باید درو شوند اما اشاره‌ای نکرده‌اند تا بدانیم از کدام بذر سخن می‌گویند. ما که جز افزایش آمار اعدام و بیشتر شدن نقض حقوق بشر و در حاشیه قرار گرفتن اخبار زندانیان و کشته‌شدگان و سر به فلک گذاشتن عدد فسادهای مالی افزایشی نمی‌بینیم. آنچه کاهش یافته نه نرخ تورم که سن اعتیاد است و فحشا و فسادی که نمی‌خواهند ببینندش.
حرف از سبدهای پر از و عده‌های توخالی دسته مقابل زده‌اند و محکومشان کرده‌اند به افراطی‌گری و شعارزدگی به عوام‌فریبی و خود در لباس هنرمند به جایی که نباید، کشیده شدند و بردگی هنر را فریاد زدند و فراموش کردند وارد شدن به عرصه سیاست در هیئت هنرمند و حمایت گسترده از کاندیدای خاصی بدون ارائه تحلیل و دلیل متقاعد کننده و کلی‌گویی و استفاده از واژه‌های تکراری و کلیشه‌ای با اینکه خود را مستقل بدانند و اعلام عدم وابستگی نمایند جور در نمی‌آید. کسی که نه با تحلیل و ادله و مستندات معقول، که با استفاده از محبوبیت و نام و آوازه هنری اقدام به حرکاتی جهت پیشبرد اهداف سیاسی نامزدهای انتخاباتی می‌کند در قبال عملکردش مسئول خواهد بود و باید روزی دلیل خوش‌رقصی‌هایش را برای همین مخاطبان توضیح دهد. شاهد بودیم تعدادی از شما هنرمندان با استناد به تعداد انگشت‌شماری از زندانیان سیاسی سابق که در فضای خفقان کنونی صاحب تریبون هستند! اقدام به تحلیل نموده و رأی و نظرتان را منوط به رأی آنان و اعتبارتان را خرج اهدافشان نمودید. این در حالی بود که نه تنها هنرمندانی که در دوره پیشین اصلاحات سرکوب و در قتل‌های زنجیره‌ای سلاخی شدند را از یاد بردید، بلکه هنرمندان در بند چون کیوان کریمی، یوسف عمادی و برادران رجبیان را نیز نادیده گرفتید. حال که وارد سیاست شده‌اید آیا از چرا در بند بودن این عزیزان باخبرید؟ آیا خبر از حال و روز دیگر زندانیان سیاسی و عقیدتی که با احکام سنگین همچنان در بند هستند دارید؟ آیا می‌دانید زندانیان سیاسی زن و مرد بسیاری از سال ۸۸ و پیش‌تر همچنان دربندند و روی کار آمدن دولت اعتدال و تدبیر در چهار سال گذشته و امیدی که داد آن را سر داده‌اید حتی منجر به یک روز مرخصی آنان نیز نشده است؟
حال بگذریم از وعده پوچ آزادی زندانیان سیاسی که به‌کرات شنیده شد و هرگز به عمل درنیامد. آیا میدانید در زندان‌ها زندانیانی داریم که بیش از دو دهه از عمرشان را به جهت داشتن باور و عقیده‌ای متفاوت از نگاه حاکمیت و بدون داشتن حکمی مشخص همچنان در بند می‌گذرانند. بد نیست نام محمد نظری را در سرچ گوگل بیابید تا بدانید زیر آسمان شهرتان سیاه‌چال هایی هست که با تغییر دولت‌ها نه از سیاهی‌اش کاسته می‌شود و نه درهایش گشوده می‌شود.
آیا می‌دانید کردهای سنی مذهبی که مرداد ۹۵ به اتهام همکاری با داعش سر به دار شدند در سال ۸۸ و بسیار پیش‌تر از شکل‌گیری داعش بازداشت شده بودند و در دولتی که به نام اعتدال می‌خوانیدش در قتل‌عامی که پس از کشتار دهه شصت و قتل‌های زنجیره‌ای بی‌سابقه بود به دار آویخته شدند؟
آیا میدانید سران جامعه بهایی نزدیک به یک دهه از حبسشان می‌گذرد و در دولت اعتدال نیز شاهد اخراج و بازداشت هم‌کیشانشان بوده‌اند؟ این عزیزان که بعضاً به‌صورت خانوادگی بازداشت و روانه زندان می‌شوند نیز مانند دیگر زندانیان نه سلاح بر دوش داشته‌اند و نه جرمی مرتکب شده‌اند، بلکه خواهان داشتن حق تحصیل، حق تدریس و امکان مالکیت بر اموالشان که عمو ما بدون هیچ توضیحی مصادره می‌شود بوده و پیش از این‌ها خواهان فضایی امن برای زندگی و ابراز عقایدشان هستند. بسیاری از زندانیان سیاسی و عقیدتی تریبونی برای داد این بیدادها ندارند. اخلاقی است حالا که در این روزهای سرنوشت‌ساز به یک‌باره از هنرمند به فعال و تحلیلگر سیاسی تغییر ماهیت داده‌اید صدای آنان نیز باشید تا با بر کرسی پیروزی نشستن مرد منتخبتان این همه بی‌عدالتی و این احکام بی ادله و این زندگی‌های از هم پاشیده را با او در میان بگذارید. اگر روز موعود رسیدگی به مطالباتتان فرا رسید. هرچند بهتر آن بود که درایت بیشتری به خرج می‌دادید و دست کم به جای آغشته شدن به رنگ، اکتفا می‌کردید به اعلام حضور یا عدم حضورتان تا این‌گونه مصادره نمی‌شدید و مردمی می‌ماندید.
در صف حکومتی‌ها ایستادن و خود را اپوزیسیون دانستن دورنگی است. اگر ناآگاهانه در صفشان قرار گرفته‌اید خود را مرور کنید و اگر دانسته گام بر می‌دارید خود را آماده کنید برای روزی که همین مردم لب به شکوه گشایند به هیاهویتان را مسبب به بیراهه رفتن خود بدانند. شما نه به نسل‌های آینده که یقیناً به همین نسل پاسخگو خواهید بود. عدم ثبات شغلی داشتن آزار دهنده است. مجوز کنسرت داشتن دل‌چسب تر از آن است که سازتان را کنار پیاده‌رو کوک کنید و بنوازید، اما شرافت خواستنی‌تر است و چوب حراج بر آن زدن شرم‌آور. و نیز بدانید منتقدان و مخالفین و زندانیان سیاسی و تحریم کنندگان آنچه شما انتخاباتش می‌خوانید «رأی خاکستری‌ها» نیستند. ما هویتی داریم و آن را در گفته‌ها و عملکردمان (نه چهار روز پیش از انتخابات) پیوسته اعلام می‌کنیم. دوستداران هنر جدای از باورها و عقایدشان که یقیناً متفاوت از هم می‌باشد، هنرمندانی بی‌طرف و مردمی می‌خواهند که متعلق به همه دوستداران هنر با هر گرایش فکری باشند. نه هنرمندان ملونی که هر روز به رنگی در می‌آیند و در عین آنکه خود را مستقل می‌خوانند پرچم‌دار گروهی و دسته‌ای باشند و از منزلت هنر بکاهند.

گلرخ ایرایی
بند زنان زندان اوین
خرداد ۹۶