نامه‌ای خطاب به حسین کیانی؛ تئاتر سال‌هاست محل قدرت‌نمایی افراد مجهول‌الهویه و ناآشنا به فرهنگ و هنر شده‌است

میلاد نیک‌آبادی خطاب به حسین کیانی نوشت: تئاتر در این سرزمین سال‌هاست محل قدرت‌نمایی افراد مجهول‌الهویه و ناآشنا به فرهنگ و هنر شده است که برای اعتلا و ثبات خود این کودک لنگِ زخمی را پیوسته مورد اصابت نیشِ گزمه‌های خاموش و بی‌هویت خود کرده‌اند. تئاتر دیگر به کشتی سرگردانی شبیه شده که هر آن یا به گِل خواهد نشست یا در برخورد با خرسنگی به قعر دریا فرومی‌شود.

به گزارش خبرنگار ایلنا، پس از انتشار خبر حذف نمایش «روز عقیم» از جدول جشنواره تئاتر فجر آنهم یک روز پیش از اجرای این اثر، هنرمندان زیادی به این مساله واکنش نشان دادند. میلاد نیک‌آبادی (کارگردان تئاتر) نیز خطاب به حسین کیانی نامه‌ای نوشته و در اختیار ایلنا قرار داده است.

متن این نامه به شرح زیر است:

«استاد عزیزم

جناب آقای حسین کیانی

سلام

امروز با خبر عجیب شروع شد. خبر حذف نمایش “روز عقیم” به نویسندگی و کارگردانی شما، آن هم درست یک شب قبل از اجرا در جشنواره تئاتر فجر! خبر تلخ بود و کسالت‌بار…!

تئاتر در این سرزمین سال‌هاست محل قدرت‌نمایی افراد مجهول‌الهویه و ناآشنا به فرهنگ و هنر شده است که برای اعتلا و ثبات خود این کودک لنگِ زخمی را پیوسته مورد اصابت نیشِ گزمه‌های خاموش و بی‌هویت خود کرده‌اند. تئاتر دیگر به کشتی سرگردانی شبیه شده که هر آن یا به گِل خواهد نشست یا در برخورد با خرسنگی به قعر دریا فرومی‌شود.

جناب کیانی عزیز:

تعهد، تفکر و هنرِ شما سال‌هاست خاطرات درخشانی برای نسل ما ساخته است، همواره با کمدی‌های شما قهقهه زده‌ایم و با صحنه‌های تراژیک آثارتان بغض کرده‌ایم و تاثیرات فکری نمایش‌های شما تا مدت‌ها مهمان خوش‌قدمی برای فکر جوانِ ما بوده‌است. ما هم مثل شما می‌دانیم که این سخت‌گیری و کم‌لطفی نه از جانب اداره کل هنرهای نمایشی و نه از طرف دبیرخانه جشنواره تئاتر فجر بوده است و بی‌شک دست غیبی این‌گونه گلوی ما و شما را گرفته، ولی می‌خواهیم بدانیم این‌بار از ناحیت کدام بزرگوار یا رسانه و روزنامه‌‌ای مورد بدگویی و تهمت واقع شده‌ایم که یک شب پیش از اجرای روزعقیمِ متعهد و شریف، زحماتتان را عقیم می‌کنند؟!

استاد عزیزم

من از شما گلایه دارم!

شما که همیشه هم در کلاس‌های درستان و هم در معاشرت‌ها و گپ و گفت‌های غیررسمی ما را به مطالعه، خلاقیت هنری، تعهد، صبر و شرافت کاری توصیه کرده‌اید، چرا به ما نگفتید که نویسنده و کارگردان تئاتر بودن در این مملکت چیزی شبیه جرم است و اهالی‌ش باید خودآزارانی باشند با لباس آهنین که به جای گذراندن واحدهای درسی و تخصصی در دانشگاه باید جسم و روحشان را سخت کنند تا شاید روزهای بیشتری زنده بمانند.

جناب کیانی، وجود ما را هراس و بیم از آینده‌ی نامعلوم گرفته است، وقتی شما که نویسنده‌ی معاصر تئاتر ایران (به معنای مطلق کلمه) هستید و بخشی از تاریخ ادبیات نمایشی این مملکت وامدار و مدیون شماست، وقتی شما که قامت‌تان در فرآیند تولید آثارتان در راه اعتلای تئاتر اصیل و با هویت ایرانی برنا و سخت شده، وقتی نمایش شما را که وجود و جایگاه‌تان در تئاتر این ملک غیرقابل انکار است، این‌گونه یک شب قبل از اجرا به محاق می‌برند، نسل جوان‌تر که هنوز جایگاه‌شان متزلزل است چگونه باید در مقابل این توفان‌های سهمگین و روان‌آزار ایستادگی کند؟

به ما بگویید! باز هم رنج خود را که صورت‌های گوناگون‌ش سال‌هاست بخشِ غیرقابل حذفی از زندگی هنری شما شده است را فراموش کنید و در قامت استاد و پدر همیشه دلسوزمان ما را از هراس و دل‌‌زدگی برهانید.

ارادتمند

میلاد نیک‌آبادی»