سید کمالالدین حسینی
با اینکه حدود دو ماه از برگزاری سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر گذشته اما نکتههایی درباره «مهمترین رویداد تئاتر ایران» وجود دارد که مرور آنها خالی از لطف نیست.
ورود به جشنوارهها در هرکجای دنیا تابع شرایط خاص خود است که در بین اکثر جشنوارهها، این شرایط کم و بیش مشابه است. هرچند که برای فستیوالهای معتبر دنیا مسئله کیفیت در درجه اول اهمیت قرار دارد. زمانی که میگوئیم «جشنواره بینالمللی» در واقع شخصیت و کاراکتر و صفتی خاص را به جشنواره الصاق میکنیم که با دیگر جشنوارههای داخلی متفاوت است. درواقع «بینالمللی» بودن و عناصر و پارامترها و خصوصیاتی که بر آن مترتب است را منصوب به آن کردهایم؛ و چه بخواهیم وچه نخواهیم جشنواره را تبدیل به آئینه تمام نمای تئاترکشورنموده ایم. درواقع یکی از اهداف جشنواره تئاتر فجر همین است. چون بدین گونه نخبگان تئاترکشور را برای شرکت در جشنواره شناسایی کرده و دعوت مینمائیم. چرا که میخواهیم در برابرتئاتر دنیا ما نیز عرض اندام نمائیم. بخصوص زمانی که مثلا بازارچه تئاتر هم راه میاندازیم و از تهیه کنندگان و مدیران تئاتر کشورهای دیگر جهت دیدن و انتخاب آثار تولیدی خودمان دعوت به عمل میآوریم. حال به سندهای بالا دستی واهداف از پیش تعیین شده نظام درخصوص اهمیت و حساسیت برگزاری جشنواره فجر به ویژه در ایام جشنهای انقلاب اسلامی نمیپردازیم که خود حدیث مفصلی است ومجال دیگری را میطلبد.
با اینکه حدود دو ماه از برگزاری سی و هفتمین جشنواره تئاتر فجر گذشته اما نکتههایی درباره «مهمترین رویداد تئاتر ایران» وجود دارد که مرور آنها خالی از لطف نیست.
ورود به جشنوارهها در هرکجای دنیا تابع شرایط خاص خود است که در بین اکثر جشنوارهها، این شرایط کم و بیش مشابه است. هرچند که برای فستیوالهای معتبر دنیا مسئله کیفیت در درجه اول اهمیت قرار دارد. زمانی که میگوئیم «جشنواره بینالمللی» در واقع شخصیت و کاراکتر و صفتی خاص را به جشنواره الصاق میکنیم که با دیگر جشنوارههای داخلی متفاوت است. درواقع «بینالمللی» بودن و عناصر و پارامترها و خصوصیاتی که بر آن مترتب است را منصوب به آن کردهایم؛ و چه بخواهیم وچه نخواهیم جشنواره را تبدیل به آئینه تمام نمای تئاترکشورنموده ایم. درواقع یکی از اهداف جشنواره تئاتر فجر همین است. چون بدین گونه نخبگان تئاترکشور را برای شرکت در جشنواره شناسایی کرده و دعوت مینمائیم. چرا که میخواهیم در برابرتئاتر دنیا ما نیز عرض اندام نمائیم. بخصوص زمانی که مثلا بازارچه تئاتر هم راه میاندازیم و از تهیه کنندگان و مدیران تئاتر کشورهای دیگر جهت دیدن و انتخاب آثار تولیدی خودمان دعوت به عمل میآوریم. حال به سندهای بالا دستی واهداف از پیش تعیین شده نظام درخصوص اهمیت و حساسیت برگزاری جشنواره فجر به ویژه در ایام جشنهای انقلاب اسلامی نمیپردازیم که خود حدیث مفصلی است ومجال دیگری را میطلبد.
اما با رویکردی که چند سالی است درپیش گرفته شده، یعنی دعوت از نمایشها بدون شرکت در جشنوارهای جدی و حرفهای و رقابت سالم جهت انتخاب آثار برتر از میان آنها برای شرکت در جشنواره فجر فقط جنبه کمی جشنواره فجر را بالا برده و ایضا دست آویزی درست کردهاند برای ارائه بیلان نهایی؛ که مثلا بگویند امسال در جشنواره فجر 300 نمایش یا گروه مختلف را شرکت دادهاند. والبته این بیلان کمی، خود پوششی است برای ندیدن نواقص و کمبودها و معضلات ومشکلات وپنهان کردن آنها!
حضور فلهای آثار شهرستانها نیز مورد انتقاد خود تئاتریهای پیشکسوت وحرفهای شهرستان هست. در چند سال اخیر با حذف جشنوارههای شهری و استانی و منطقهای، بازار رابطه بازی در معرفی آثار به جشنواره فجر بالا گرفته است. این گونه میشود که کارهایی به جشنواره راه پیدا میکنند و میآیند که به هیچ عنوان شایستگی حضور در جشنوارهای با سابقه و شهرت جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را ندارند.
حضور فلهای آثار شهرستانها نیز مورد انتقاد خود تئاتریهای پیشکسوت وحرفهای شهرستان هست. در چند سال اخیر با حذف جشنوارههای شهری و استانی و منطقهای، بازار رابطه بازی در معرفی آثار به جشنواره فجر بالا گرفته است. این گونه میشود که کارهایی به جشنواره راه پیدا میکنند و میآیند که به هیچ عنوان شایستگی حضور در جشنوارهای با سابقه و شهرت جشنواره بینالمللی تئاتر فجر را ندارند.
همین روند را نیز برای انتخاب آثار خارجی به کار گرفته اند؛ مثلا مترجم بخش بینالملل یا کسی که تجربهای در این خصوص ندارد را مسئول انتخاب آثار خارجی میکنند! پر واضح است که با این انتخاب و سپردن مسئولیتی حساس و تماما حرفهای و تخصصی به فردی ناکار آمد و غیر متخصص، نمایشهایی انتخاب میشوند که شاهدشان بودیم. نمایشهایی که در حد و اندازههای جشنواره تئاتر فجر و تئاتر ایران نبودند. بعضی از آثار حتی بهاشتباه انتخاب شده بودند! مثلا برخی آثار، باید برای جشنواره عروسکی یا تهران مبارک انتخاب و دعوت میشدند، نه جشنواره فجر. با این اوصاف، نحوه انتخاب آثار خارجی به سوی نوعی دلال بازی و دلالگری پیش میرود. یعنی فلان شخص که واسطه است با لابی بازی و واسطهگری با گروههای دست چندم خارجی مبلغی را از آنها برای انتخاب کارشان و معرفی به جشنواره فجر میگیرد. از این سو مبلغی را هم بابت این واسطهگری از جشنواره دریافت میکند و کارهای ضعیف و گاه سخیف و دون شان جشنواره را به ایران میآورد. مانند نمایش «گذرگاه» و… کارهایی که پول کمتری بگیرند تا برای فلان شخص و بهمان کس از بودجه تئاترهای خارجی یورو یا دلار بماند. این مسئله سالهاست که دامنگیر جشنواره تئاتر فجر شده است. باید گفت برای انتخاب آثار خارجی که بخش حساس جشنواره فجر است تنها دانستن زبان یا مترجم بودن کافی نیست؛ اولا باید مسئول انتخاب حداقل زبان انگلیسی را چون زبان مادری بداند، آن هم زبان تخصصی تئاتر، نه فقط توانایی مکالمه کردن. ثانیا میبایست حتما با شیوههای مختلف تئاتر دنیا آشنا باشد؛ ثالثا باید حتما تئاتری باشد، آن هم یک تئاتری متخصص و دوره دیده و استاد در کارش..چهارم هم اینکه میباید اولویتهای جشنواره فجر در زمینههای مختلف و سیاستهای فرهنگی هنری و اهداف از پیش تعیین شده «نظام مقدس جمهوری اسلامی و مصوبهای شورای عالی انقلاب فرهنگی» را دراین خصوص بداند و قدرت تصمیم گیری و انتخاب درست از هرجهت را داشته باشد.
و اما درباره نحوه حضور گروههای تئاتری شریف و مظلوم شهرستان ها. مسئولان جشنواره میگویند؛ «گروههای شهرستانی امروز بیایند تهران، فردا اجرا کنند و بعد هم برگردند شهر خودشان! حتی شب را هم در هتل نمانند چون گروههای دیگر میآیند. اگر میخواهند تا آخر جشنواره بمانند باید با هزینه شخصی خودشان باشد، ما فقط یک روز آنها را حمایت میکنیم»!
ما هم میگوئیم حرفتان قبول؛ بودجه ندارید. اما میشود لطفا حق الجشنواره و دیگر حقوق و مزایای متفر قهای که دریافت میکنید و ایضا هزینههای نابجا و ریخت و پاشهایی که انجام میشود را یکبار و فقط برای یک بار هم که شده اعلام نمائید؟
اینکه گروههای شهرستانی بیایند و اجرا بکنند و بروند، اصولا و از بیخ و بن با روح جشنواره فجر و چگونگی برگزاری آن و چرایی دعوت از گروههای شهرستانی به جشنواره بینالمللی فجر در تعارض و مخالفت کامل است. یکی از دلایل بنیادین دعوت از آثار شهرستانها و شرکتشان در جشنوار تئاتر فجر علاوهبر برگزیدن نخبگان شهرستانی و ارائه فرصتی حرفهای برای دیده شدن، ارتباط با گروههای دیگرشهرها ودیدن تئاترهای خارجی برای کسب تجارب و تبادل ایدهها و اندیشهها و تجربههای کاری وحرفهای گروهها وهنرمندان داخلی وخارجی با یکدیگر است، نه فقط اجرای نمایش، آن هم با این همه مصیبت! این رفتار جشنواره تئاتر فجر با شهرستانیها، توهین آمیز است.
و اما درباره نحوه حضور گروههای تئاتری شریف و مظلوم شهرستان ها. مسئولان جشنواره میگویند؛ «گروههای شهرستانی امروز بیایند تهران، فردا اجرا کنند و بعد هم برگردند شهر خودشان! حتی شب را هم در هتل نمانند چون گروههای دیگر میآیند. اگر میخواهند تا آخر جشنواره بمانند باید با هزینه شخصی خودشان باشد، ما فقط یک روز آنها را حمایت میکنیم»!
ما هم میگوئیم حرفتان قبول؛ بودجه ندارید. اما میشود لطفا حق الجشنواره و دیگر حقوق و مزایای متفر قهای که دریافت میکنید و ایضا هزینههای نابجا و ریخت و پاشهایی که انجام میشود را یکبار و فقط برای یک بار هم که شده اعلام نمائید؟
اینکه گروههای شهرستانی بیایند و اجرا بکنند و بروند، اصولا و از بیخ و بن با روح جشنواره فجر و چگونگی برگزاری آن و چرایی دعوت از گروههای شهرستانی به جشنواره بینالمللی فجر در تعارض و مخالفت کامل است. یکی از دلایل بنیادین دعوت از آثار شهرستانها و شرکتشان در جشنوار تئاتر فجر علاوهبر برگزیدن نخبگان شهرستانی و ارائه فرصتی حرفهای برای دیده شدن، ارتباط با گروههای دیگرشهرها ودیدن تئاترهای خارجی برای کسب تجارب و تبادل ایدهها و اندیشهها و تجربههای کاری وحرفهای گروهها وهنرمندان داخلی وخارجی با یکدیگر است، نه فقط اجرای نمایش، آن هم با این همه مصیبت! این رفتار جشنواره تئاتر فجر با شهرستانیها، توهین آمیز است.
این «حق الجشنواره» و پاداش و… دیگر چیست؟ مگر یک کارمند حقوق نمیگیرد که کار کند؟ البته اگر کار کند! خب باید از هشت صبح تا چهار بعد ازظهر که ساعات کاری اداری اوست در سر کارش حاضر باشد. حال چه جشنواره باشد چه نباشد.می ماند اضافه کاری که مثلا در جشنواره انجام میدهد، آن هم که با تعرفههای معمول اداری محاسبه میشود. پس حق الجشنواره و پاداش جشنواره و… بر چه اساسی است؟
ای کاش مدیران جشنواره تئاتر فجر، به اندازه حق الزحمهای که از جشنواره میگیرند حواسشان بود که در جشنواره اخیر و وسط مراسم اختتامیه، اعلامیه سیاسی در تالار وحدت نمیریختند و پخش نمیشد. اعلامیههایی که به یک باره درهوا پرواز کردند و بر سر تماشاکنانی که در تالار وحدت نشسته بودند ریختند. آن هم در«وسط اختتامیه جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در چهل سالگی انقلاب» پس از این افتضاح هیچ یک از آقایان مسئولیتش را نپذیرفت؛ آنوقت پاداش و حق الجشنواره و هزار مزایای دیگر نیز میگیرند و دوباره و سه باره و چند باره نیز ابقا میشوند. بهتر نیست این ترکیب ثابت اداره کل هنرهای نمایشی را که برای خودشان تبدیل به مافیا و باند شدهاند به بررسی بنشینم، آیا وقت آن نرسیده که بپرسید دوست عزیز ، برادر، تو چگونه دو تابعیتی شدهای و از کجا پول آوردی که خانواده ات را به آن سوی آب فرستادی؟ برادر جان پخش اعلامیه در اختتامیه جشنواره بینالمللی فجر میدانی چیست؟ آن هم در تالار وحدت، چه کسانی مسئول این بلبشو هستند؟ حال از برخورد نامناسب همین آقایان که در شرح وظایفشان حمایت صددرصد از هنرمندان وکارهای ارزشی قید شده است با هنرمندان ارزشی و ولایی و آثاری که تولید میکنند و میخواهند در تالارهای دولتی اجرا بروند چیزی نمیگویم. مدیرانی که با هزار بهانه و قانون مندرآوردی جلوی تقاضای اجرای این هنرمندان سد میگذارند و یا اصلا به آنها اجرا نمیدهند و بعد آن افتضاح «بشکن وبالا بنداز را در تئاتر شهر میبینیم» انگار که مثلا تئاتر شهر ملک طلق پدری آنان است و مختص به دوستانشان. آیا وقت آن نرسیده که به این معضلات رسیدگی شود؟ چون اگر مدیری بیاید و بخواهد تغییراتی انجام دهد همین مافیا به قول معروف «سهسوته» کاری میکنند که استعفا دهد وعطایش را به لقایش ببخشد. چند سال پیش همین اتفاق افتاد و آن مدیر خودش استعفا داد و رفت و باز این مافیا پیروزمندانه و متکبرانه برسر جایش ماند و محکمتر به کارهایشان ادامه دادند. بعد وقتی که در اختتامیهای مهم و حساسی همچون جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در نزد میهمانان خارجی و سفرا و خبرنگاران واهالی رسانههای داخلی وخارجی و در جشنهای بزرگداشت انقلاب اسلامی و چهل سالگی انقلاب اعلامیه پخش میشود واز سقف تالار وحدت اعلامیه بر سر مردم و مدعوین میبارد وهیچکس صدایش در نمیآید وهرکدام به گوشهای میخزند تا آبها از آسیاب بیفتد وباز روز از نو و روزی از نو….
ای کاش مدیران جشنواره تئاتر فجر، به اندازه حق الزحمهای که از جشنواره میگیرند حواسشان بود که در جشنواره اخیر و وسط مراسم اختتامیه، اعلامیه سیاسی در تالار وحدت نمیریختند و پخش نمیشد. اعلامیههایی که به یک باره درهوا پرواز کردند و بر سر تماشاکنانی که در تالار وحدت نشسته بودند ریختند. آن هم در«وسط اختتامیه جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در چهل سالگی انقلاب» پس از این افتضاح هیچ یک از آقایان مسئولیتش را نپذیرفت؛ آنوقت پاداش و حق الجشنواره و هزار مزایای دیگر نیز میگیرند و دوباره و سه باره و چند باره نیز ابقا میشوند. بهتر نیست این ترکیب ثابت اداره کل هنرهای نمایشی را که برای خودشان تبدیل به مافیا و باند شدهاند به بررسی بنشینم، آیا وقت آن نرسیده که بپرسید دوست عزیز ، برادر، تو چگونه دو تابعیتی شدهای و از کجا پول آوردی که خانواده ات را به آن سوی آب فرستادی؟ برادر جان پخش اعلامیه در اختتامیه جشنواره بینالمللی فجر میدانی چیست؟ آن هم در تالار وحدت، چه کسانی مسئول این بلبشو هستند؟ حال از برخورد نامناسب همین آقایان که در شرح وظایفشان حمایت صددرصد از هنرمندان وکارهای ارزشی قید شده است با هنرمندان ارزشی و ولایی و آثاری که تولید میکنند و میخواهند در تالارهای دولتی اجرا بروند چیزی نمیگویم. مدیرانی که با هزار بهانه و قانون مندرآوردی جلوی تقاضای اجرای این هنرمندان سد میگذارند و یا اصلا به آنها اجرا نمیدهند و بعد آن افتضاح «بشکن وبالا بنداز را در تئاتر شهر میبینیم» انگار که مثلا تئاتر شهر ملک طلق پدری آنان است و مختص به دوستانشان. آیا وقت آن نرسیده که به این معضلات رسیدگی شود؟ چون اگر مدیری بیاید و بخواهد تغییراتی انجام دهد همین مافیا به قول معروف «سهسوته» کاری میکنند که استعفا دهد وعطایش را به لقایش ببخشد. چند سال پیش همین اتفاق افتاد و آن مدیر خودش استعفا داد و رفت و باز این مافیا پیروزمندانه و متکبرانه برسر جایش ماند و محکمتر به کارهایشان ادامه دادند. بعد وقتی که در اختتامیهای مهم و حساسی همچون جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در نزد میهمانان خارجی و سفرا و خبرنگاران واهالی رسانههای داخلی وخارجی و در جشنهای بزرگداشت انقلاب اسلامی و چهل سالگی انقلاب اعلامیه پخش میشود واز سقف تالار وحدت اعلامیه بر سر مردم و مدعوین میبارد وهیچکس صدایش در نمیآید وهرکدام به گوشهای میخزند تا آبها از آسیاب بیفتد وباز روز از نو و روزی از نو….