عادل بزدوده میگوید هنرمندان حوزه کودک و نوجوان جدی گرفته نمیشوند.
این نویسنده، کارگردان نمایش عروسکی و عروسکساز در گفتوگویی با ایسنا، درباره فعالیتهای این روزهای خود گفت: من دورخیزی برای دو سه ماه آینده دارم و در حین این دورخیز مقدمات نمایشی را فراهم میکنم. این نمایش صحنهای است و باید عروسکهای جدیدی برای آن بسازم. در کنار آن در حال آمادهسازی گروهی هستم که در این نمایش با من همکاری کنند.
او ادامه داد: این نمایش «حادثهای در شهر عروسکها» نام دارد که اولین نمایش تئاتر مدرن در سالهای ۱۳۵۰ و ۵۱ بود که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان روی صحنه رفت. به عبارتی اولین شکل تئاتر کودک و نوجوان را در همان سالها کار کردیم و حالا علاقهمندم که این نمایش را با یک گروه پر هیجان و عروسکهای جدید به روی صحنه ببرم.
این عروسکساز اضافه کرد: علاوه بر این من مشغول تدریس در دانشگاه هستم و برای تابستان کلاسهای تئاتر خلاق برگزار میکنم تا زمانی را هدر ندهم و این زمان را با بچههای علاقهمند تقسیم کنم تا اندک تجربه ۵۰ سال فعالیتم را در اختیار آنها بگذارم. امیدوارم بتوانم با این بچههای شش تا نهساله یک نمایش کار کنم.
بزدوده با بیان اینکه “من عضو شورای بازبینی و بازخوانی متن در شورای تئاتر و تئاتر عروسکی پرورش فکری هستم” بیان کرد: این روزها نمایشها را میبینم، نمایشنامه میخوانم، به گروههایی که میخواهند آثارشان را در سالنهای مرکز تولید تئاتر و تئاتر عروسکی پرورش فکری کودکان و نوجوانان اجرا کنند، کمک میکنم و مشاوره میدهم.
او افزود: من سرم شلوغ است بدون اینکه کارهایم در جایی ثبت شود البته از نظر من اشکالی ندارد، همین که با راهنمایی و کمک من گروهها بتوانند به اجرا برسند و وارد عرصه حرفهای کودک و نوجوان شوند، برایم کافی است.
سازنده عروسکهای «شهر موشها» با تاکید بر اینکه “من کمکار نیستم حتی پرکار هستم اما برای صحنه فکر میکنم با وسواس بیشتری باید کارکنم” ادامه داد: آدمهایی مانند من نباید فریب ۵۰ سال سابقه خود را بخورند، زیرا تئاتر کودک و نوجوان به پژوهش و دانستن اینکه بچههای این نسل چه میخواهند نیاز دارد.
بزدوده در ادامه صحبتهایش درباره وضعیت این روزهای تئاتر گفت: ما تئاتریها همگی از وضعیت تئاتر گلهمندیم، نه فقط در این دهه، بلکه در طول این ۴۰ سال گلهمند بودهایم. هنرمندان حوزه کودک و نوجوان چه انسانی و زنده و چه عروسکی جدی گرفته نمیشوند.
او افزود: برای همین دانشجویان این رشته وقتی میخواهند فارغالتحصیل شوند، نمیدانند شغلشان چیست، در صورتیکه فردی که پزشکی میخواند میداند بعد از فارغالتحصیلی یک پزشک میشود و میتواند در اجتماع جایگاهی داشته باشد. اما بچههای همرشته من نمیدانند کجا باید کار کنند. آیا وزارت ارشاد و وزارت کار لیسانسهها، فوق لیسانسهها و دکتراهای ما را به عنوان منبع درآمد در نظر میگیرند؟ خیر.
این هنرمند که حدود نیم قرن در حوزه کودک و نوجوان فعالیت کرده، ادامه داد: بچههای تئاتر حق زندگی کردن دارند و حق دارند که ماهانه برای خودشان حقوق داشته باشند اما برای اینکه اینها را ندارند با ترس و لرز دور هم جمع میشوند تا کار کنند و این موانع موجب میشود کمتر وارد عرصه هنر و نمایش شوند.
بزدوده در پایان گفت: من فکر میکنم تعداد دوستان تحصیلکرده در عرصه تئاتر زیادتر از آنچه میبینیم، هست اما شرایط کار برایشان مهیا نیست و این را که چه زمانی این شرایط مهیا میشود باید از وزارت ارشاد و وزارت کار پرسید. تا زمانی که این دو وزارتخانه ساز و کاری را فراهم نکنند و سالنهای متعددی نسازند این دور باطل وجود خواهد داشت و این دور باطل چیزی جز ضرر عاید دوستان عزیز ما نمیکند.