حبیب احمدزاده و روایت فرصتی که از کیارستمی گرفته شد

حبیب احمدزاده گفت: «کیارستمی انسان بزرگی بود که برخلاف تصور و دیدگاه موجود، اصلاً فرصتی برای دیده شدن سایر وجوه شخصیتی‌اش پیدا نکرد و در این زمینه، مقصر اصلی، همه‌ی ما کسانی هستیم که به دلیل مرزبندی‌های مرسوم، این فرصت را از او گرفتیم.»

طبق گزارش رسیده ، بعدازظهر شنبه پانزدهم تیرماه، سالن سیف‌الله داد خانه سینما، شاهد نمایش «روزی روزگاری در مراکش» و نشست پرسش و پاسخ با حضور سازندگان این فیلم مستند بود.

 

در بخشی از این برنامه که با مشارکت انجمن کارگردانان سینمای مستند برگزار شد، سیف‌الله صمدیان از حبیب احمدزاده (نویسنده و پژوهش‌گر) برای صحبت دعوت کرد.

در این بخش از برنامه، احمدزاده ضمن روایت خاطره‌هایی از دیدارهای پراکنده‌ی خود با عباس کیارستمی گفت: «کیارستمی انسان بزرگی بود که برخلاف تصور و دیدگاه موجود، اصلاً فرصتی برای دیده شدن سایر وجوه شخصیتی‌اش پیدا نکرد؛ و در این زمینه، مقصر اصلی، همه‌ی ما کسانی هستیم که به دلیل مرزبندی‌های مرسوم، این فرصت را از او گرفتیم.»

وی افزود: «او می‌گفت از نظر سنّی به جایی رسیده‌ام که هر روز باید به مرگ فکر کنم و به همین دلیل هر روز که از خواب بیدار می‌شوم خودم را با کارهای مختلفی سرگرم می‌کنم تا به مرگ فکر نکنم.»

احمدزاده گفت: «کیارستمی تعریف می‌کرد در زمان جنگ به آبادان سفر کرده تا از نزدیک با وضعیت جنگی برخی شهرهای جنوبی آشنا شود. ظاهراً وقتی صدای سوت یک خمپاره را شنیده، خود را محکم به زمین انداخته و همین باعث شده بود صورت‌اش زخمی شود.»

وی گفت: «او به قدری برای احساسات مردم احترام قائل بود که به مادران شهدایی که در نزدیکی منزل ایشان زندگی می‌کردند سر می‌زد و حال آن‌ها را می‌پرسید. در حقیقت باید گفت این نکته‌های ظریف، بخش‌هایی است که در مورد شخصیت فردی او ناگفته و طبعاً نادیده مانده است.»

احمدزاده هم‌چنین گفت: «کیارستمی همیشه خود را خاک پای رزمندگانی می‌دانست که وقتی در این مملکت جنگ شد، داوطلبانه خود را به خط مقدم رساندند تا از مرزهای کشور دفاع کنند.»

احمدزاده که جدا از فعالیت در عرصه‌ی سینمای مستند به عنوان عضو هیات مدیره‌ی موزه‌ی صلح فعالیت دارد افزود: «کیارستمی در سال‌های پایانی عمر خود دیداری هم از این موزه داشت و این بازدید در روحیه‌ی او که انسانی بسیار عاطفی بود تاثیر چشم‌گیری داشت. به صورتی که چند روز بعد از بازدید از موزه‌ی صلح با من تماس گرفت و گفت در چند روز گذشته به قدری درگیر موضوع‌ها شده که نتوانسته هیچ کار دیگری انجام دهد.»

وی گفت: «کیارستمی معتقد بود جانبازهایی که در موزه حضور دارند به او یاد داده‌اند که تا زنده است باید زندگی را تجربه کند و پیشنهاد داد با هم به شلمچه برویم اما این تصمیم با عمل جراحی او مصادف شد و متاسفانه هیچ‌وقت عملی نشد.»

بنا بر این گزارش در بخش ابتدای این جلسه، سیف‌الله صمدیان، کارگردان فیلم مورد بحث، در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی تولید این فیلم گفت: «سال ۲۰۰۵ مدیران بنیاد فیلم ترایبیکا از من خواستند تا درباره‌ی کارگاه فیلم‌سازی مشترک میان عباس کیارستمی و مارتین اسکورسیزی که در مراکش برگزار می‌شد یک فیلم بسازم. برای انجام این کار هشت فیلم‌ساز جوان انتخاب شده بودند و قرار بود فیلم نهایی، گزارشی از این رویداد مهم سینمایی باشد.»

وی گفت: «زمانی که می‌خواستم این فیلم را بسازم به این فکر می‌کردم که متاسفانه در عالَم سیاست، کم‌تر سیاستمداری را می‌توان پیدا کرد که بتواند با حرف‌های سیاسی روابط انسانی میان افراد کشورهای مختلف را تقویت کند و به همین دلیل در همان ابتدای فیلم از حرف‌های تهییج‌کننده‌ی جرج بوش علیه ایران و سوریه استفاده کردم. حرف‌های به‌ظاهر تعیین‌کننده‌ای که در حال حاضر حدود سیزده سال از ابراز آن‌ها می‌گذرد؛ اما تا کنون هیچ نتیجه‌ای نداشته است.»

صمدیان که در پاسخ به مجری برنامه، مصطفی شیری سخن می‌گفت افزود: «در حقیقت این فیلم درباره‌ی ایجاد دوستی ماندگار میان دو فیلم‌ساز کاملاً متفاوت از کشورهای ایران و آمریکا توسط مدیوم رشک‌برانگیزی به‌نام سینماست. رسانه‌ی شگفت‌انگیزی که باعث شد این دو فیلم‌ساز در سرزمین مراکش با هم دیدار کرده و به اظهار نظر درباره‌ی کارهای یکدیگر بپردازند.»

وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: «از نگاه من نه اسکورسیزی آمریکایی است و نه کیارستمی، ایرانی. هر دو آن‌ها شهروندانی هستند که در جهانی بدون مرز با هویت‌های خود زندگی می‌کنند؛ و مهم‌ترین امتیازشان این است که با نام کشور خودشناخته می‌شوند: یکی ایرانی و دیگری آمریکایی.»

صمدیان هم‌چنین درباره‌ی ویژگی‌های تولید «روزی روزگاری در مراکش» گفت: «واقعیت این است که با محدودیت زمانی خاصی که برای آماده‌سازی این فیلم داشتیم، اگر خانم مستانه مهاجر، تدوین آن را برعهده نگرفته و به طور کامل بر آن متمرکز نشده بود، شاید امکان نداشت بتوانیم این فیلم را به دست سفارش‌دهنده‌اش برسانیم.»

مستانه مهاجر، تدوین‌گر فیلم مورد بحث که در جلسه حاضر بود نیزدر این‌باره توضیح داد و گفت: «تدوین این فیلم، حاصل انتخاب تصویرهایی از میان حجم بسیار زیاد راش‌های درجه یکی بود که سیف‌الله صمدیان در طول ده روز کارگاه فیلم‌سازی زنده‌یاد کیارستمی آن‌ها را ضبط کرده بود. به صورتی که از میان راش‌های باقی‌مانده‌ی این فیلم، دو یا سه فیلم دیگر نیز می‌توان تدوین کرد که حاصل آموزه‌های این دو فیلم‌ساز سرشناس جهانی باشد.»

مهاجر گفت: «از آن‌جا که این فیلم باید برای نمایش در جشنواره‌ی فیلم ترابیکا آماده می‌شد، می‌توان گفت تدوین آن در شرایطی دشوار و فشرده‌ای انجام شد. به گونه‌ای که من در تمام فروردین سال ۸۴ بی‌وقفه مشغول تدوین این فیلم بودم.»

وی افزود: «به همین دلیل می‌توان گفت تماشای «روزی روزگاری در مراکش» آن‌هم بعد از این همه سال خیلی جالب بود و خاطرات بسیار زیادی رابرایم زنده کرد.»

مهاجر هم‌چنین گفت: «آن‌چه که دشواری انجام این کار را برایم دل‌پذیر کرد دیدار با خانم ژولیت بینوش در پایان تعطیلات آن سال بود که باعث شد خستگی این کار دشوار و طولانی از تن‌ام بیرون برود.»

در ادامه‌ی جلسه، سیف‌الله صمدیان در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نقش و دیدگاه زنده‌یاد کیارستمی در تولید «روزی روزگاری در مراکش» گفت: «بدون تعارف‌های رایج باید بگویم آقای کیارستمی اصلاً در انجام این کار دخالت نمی‌کرد اما آن‌چه که در حال حاضر در فیلم وجود دارد حاصل جو حضور و البته دیدگاه‌های خاص اوست.»

وی سپس با اشاره به هم‌زمانی تدوین این فیلم با سفر ژولیت بینوش به ایران گفت: «یک روز در ملاقات با این بازیگر سرشناس فرانسوی به او گفتم: «در فیلمی که این روزها در مرحله‌ی تدوین به سر می‌بَرَد، سکانسی وجود دارد که کیارستمی در آن، انتقادهای گزنده‌ای را نسبت به سکانس معروف حمام در فیلم «روانی» مطرح کرده و استفاده از آن در نسخه‌ی نهایی فیلم، جدا از آنکه جسارت‌آمیز است، می‌تواند چالش‌برانگیز هم باشد.» وقتی جزییات آن سکانس را برای [ژولیت] بینوش گفتم او مرا تشویق کرد که حتماً این کار را انجام دهم و حرف‌اش این بود که: «اگر این کار را نکنی، بخش عمده‌ای از جذابیت این فیلم از دست خواهد رفت.» بنابراین به حرف او گوش دادم و در فیلم، از تحلیل بی‌سابقه‌ی کیارستمی درباره‌ی یکی از مهم‌ترین سکانس‌های تاریخ سینمای جهان استفاده کردم.»

وی افزود: «همین نکته باعث شد تماشاگران این فیلم با تحلیل تازه و بی‌سابقه‌ای درباره‌ی نحوه‌ی کارگردانیِ آلفرد هیچکاک در ساخت سکانس حمام مواجه شوند. تحلیلی که تا آن زمان و به دلیل جایگاه مرتفع و دست‌نیافتنیِ هیچکاک بی‌سابقه بود.»

مستانه مهاجر نیز درباره‌ی تدوین سکانس مورد بحث و هم‌چنین نحوه‌ی کلی تدوین این فیلم گفت: «من در خدمت تفکر کارگردان بودم و در حقیقت، این سیف‌الله صمدیان بود که تصمیم گرفته بود فیلم «روزی روزگاری در مراکش» به این شکل و با این شیوه تدوین شود.»

وی افزود: «صمدیان تقریباً در همه‌ی بخش‌های تدوین حضور پررنگ داشت و به دلیل همفکری و هماهنگی خاصی که بین ما وجود داشت، تدوین «روزی روزگاری در مراکش» کم‌تر از یک ماه طول کشید.»

در ادامه‌ی جلسه، سیف‌الله صمدیان در پاسخ به پرسشی درباره‌ی نحوه‌ی تدوین سریع فیلم‌های خود و به سرانجام رسیدن آن‌ها در زمانی محدود و کوتاه گفت: «تدوین فیلم در زمانی کوتاه افتخار نیست؛ و در مورد فیلم‌هایی نظیر «روزی روزگاری در مراکش» و «هفتاد و شش دقیقه و پانزده ثانیه» اگر اجبار برای ارائه‌ی فیلم در یک زمان مشخص وجود نداشت، می‌شد با خیال راحت و در زمانی مناسب‌تر این کار را انجام داد.»

وی گفت: «به عنوان مثال ما برای تدوین فیلم «اِی‌بی‌سی آفریقا» حدود شش ماه وقت گذاشتیم و قصدمان این بود که کیارستمی بر اساس فیلم‌های گرفته شده فیلم‌نامه بنویسد اما او وقتی تصویرها و قدرت سینمای مستند برای مشاهده‌گری رودررو را دید به این نتیجه رسید که حتی در صورت برگشتن به آفریقا نیز امکان بازسازی آن تصویرها وجود ندارد؛ و در نهایت به نسخه‌ی نهایی «اِی‌بی‌سی آفریقا» رسیدیم که در سال تولید این فیلم به شکلی باورنکردنی به فهرست انتخاب‌های مارتین اسکورسیزی راه یافت و در «روزی روزگاری در مراکش» هم می‌بینیم که او با چه اشتیاقی درباره‌ی این فیلم صحبت می‌کند.»

صمدیان افزود: «به همین دلیل می‌توان گفت کم‌ترین تاثیر این فیلم‌ها می‌تواند این باشد که در دیدگاه برخی مخاطبان ایرانی تغییر ایجاد کند. منتقدان و تماشاگرانی که در زمان نمایش «اِی‌بی‌سی آفریقا» با شدیدترین لحن این فیلم را نواختند و همان زمان در ذهن خود برای فیلم‌سازانی نظیر مارتین اسکورسیزی، جایگاهی مرتفع و دست‌نیافتنی در نظر داشتند.»

وی گفت: «مستند «روزی روزگاری در مراکش» ثابت می‌کند که قائل شدن جایگاه استادی برای هیچ فردی در سینما به صلاح نیست. هنری که اگر واقعیت تاریخی را هم در نظر بگیریم و آن را مثلاً با نقاشی مقایسه کنیم، باید پذیرفت که هنوز به صورت کامل متولد نشده است!»

صمدیان هم‌چنین گفت: «هیچ‌کس استاد بزرگ سینما نیست و همه‌ی ما– کسانی که در این رسانه فعالیت می‌کنیم–فقط برخوردهایمان را با آن تجربه می‌کنیم؛ بی آن‌که چیزی به این هنر اضافه کرده باشیم.»

بخش پایانی جلسه‌ی نمایش «روزی روزگاری در مراکش» به صحبت‌های سیف‌الله صمدیان، تصویربردار و کارگردان این فیلم اختصاص داشت. صمدیان «نگاه بکر و تازه‌ی کیارستمی به جهان اطراف خود» را مهم‌ترین دستاورد زندگی این فیلم‌ساز دانست و افزود: «او جزو کسانی بود که در بیست و چهار ساعت بیش از بیست ساعت کار و تلاش می‌کرد. به همین دلیل زمان بسیار محدودی برای خواب و استراحت داشت.»

صمدیان به عنوان دوست و همکار قدیمی کیارستمی افزود: «یادم هست یک‌بار تعریف می‌کرد که خیلی وقت‌ها قبل از طلوع آفتاب سوار ماشین معروف خود شده و به دامنه‌های البرز پناه می‌برده است. کیارستمی می‌گفت هر وقت این لحظه را تجربه می‌کنم، دوربین به دست می‌ایستم و منتظر اولین تابش نوری می‌شوم که از پشت کوه سر می‌زند. سپس به احترام تولد دوباره‌ی نور کلیک می‌زنم، عکس می‌گیرم و خودم را با خلقتی که هر روز برایم آغاز می‌شود یک‌سان می‌کنم. نگاه عمیق و عاشقانه‌ای که ثابت می‌کند او اصلاً انسان معمولی و ساده‌ای نبوده است.»