آموزش و پرورش در مدارس کشورمان طی چند دهه گذشته همواره جای بحث و بررسی داشته و نقدهای بسیاری به این عرصه وارد شده است. اما شاید بررسی جایگاه هنر در آموزش و پرورش موضوعی باشد که در عین اهمیت، چندان مورد توجه قرار نگرفته و حتی در میان نقدها هم کمتر به آن پرداخته شده است. بی شک جای خالی هنر در مدارسِ امروز ما به وضوح احساس میشود و وزارت آموزش و پرورش نتوانسته برای این مقولهی مهم برنامههای درستی را تعریف و اجرا کند. از این رو بر آن شدیم تا با حضور چند هنرمند عرصههای مختلف هنری به بررسی این موضوع بپردازیم.
حسین پرنیا آهنگساز و نوازنده سنتور، کامران کوهستانی خوشنویس و معلم هنر، همایون حسینیان شاعر و طنزپرداز و داور پروین تذهیبگر را به خبرگزاری تسنیم دعوت کردیم تا مقولهی هنر در آموزش و پرورش را مورد بحث و بررسی قرار دهیم. هر کدام از این هنرمندان که تجربههای طولانی در عرصه آموزش هم دارند، به بیان دیدگاههایشان در این باره پرداختند که در ادامه متن صحبتهای هر کدام را میخوانید:
اگر خیال در کسی کُشته شود، آن شخص بیتعهد و بیتخصص بار میآید
حسین پرنیا: چرا پس از چهار دهه هنوز از بیان برخی از واقعیتهای جامعه هراس داریم. 40 سال از عمر انقلاب ما میگذرد. از دیدگاه محققان، پژوهشگران و فیلسوفان و حتی از دیدگاه معلمان اخلاق، انقلاب ما اجتنابناپذیر بوده است. در 6 دههی گذشته شرایط به گونهای بود که رخ دادن انقلاب ایران اجتنابناپذیر بود. این انقلاب با حضور مردم به وجود آمد و اینگونه نبود که کسانی بنشینند و این انقلاب را برنامهریزی کنند و از خارج از ایران آن را به وجود بیاورند. چنین رخدادی وقتی رخ میدهد یعنی قابل پذیرش در میان تمام اقشار جامعه است. اگر نگاهی هم به رأیگیریِ اوایل انقلاب بیاندازیم میبینیم که در آنجا هم 98 درصد مردم به انقلاب «آری» گفتند. حتی اگر میزان این موافقتِ مردمی به 70 و یا 80 درصد میرسید باز هم درصد بالایی بود و به هیچ وجه نمیتوان از این مسئله چشمپوشی کرد.
هنر در آموزش و پرورش شبیه به زنگ تفریح است
همایون حسینیان: درباره مسائلی که در آموزش و پرورش هست از سه زاویه صحبت میکنم؛ اول اینکه از دیدگاه کسی که کار ادبی میکند، دوم از دیدگاه کسی که سابقه کار روزنامهنگاری دارد و سوم اینکه من پدرم و کتابهای فرزندانم را میبینم و با روند تحصیلیشان آشنایم.
هنر در شاخههای مختلف باعث تعالی و رشد میشود. هنر در آموزش و پرورش کشور ما جدی گرفته نمیشود و بیشتر شبیه به زنگ تفریح است. در زمان تحصیل ما هر معلمی را به عنوان معلم هنر به کار میگرفتند. مثلا اگر معلم ریاضی ساعت کاری کمتری داشت، به عنوان معلم هنر هم به او درس میدادند.
درس هنر هم بیشتر در حد نقاشی بود. هنرهای دیگر هم هزینهبردار بود و به هیچ وجه در مدارس راهی نداشتند. خوشنویسی هم در مدارس و در ساعتهای هنر آموزش داده میشد که آن هم در سادهترین شکلش بود. معلم سرمشقی مینوشت و ما هم باید آن سرمشق را مینوشتیم.
حاصل همان کوتاهیها در بحث آموزش خوشنویسی این شده که امروز خط من بسیار بد است. در کلاسهای درس هنر هرگز به صورت علمی هیچ هنری را برای دانشآموزان تدریس نمیکردند.
معلمان ما فرصتی برای یادگیری و خلاقیت ندارند
کامران کوهستانی: ذهنیت زیبا و اندیشهی زیبا چیزی است که باید به کودکان آموزش داده شود؛ در این راه هنر و معلم هنر نقش مهمی دارند. من از دوره دبیرستان داورِ مسابقات هنری بودم و بعدها هم مدرس دانشگاه فرهنگیان شدم. برخی از عزیزانی که برای معلم هنر شدن به دانشگاه فرهنگیان میآمدند، آرتیست بودند و نبوغ هنری داشتند. اما بیشتر این افراد با ذهنیت خلاق و آموختن و معلمِ واقعی هنر شدن به دانشگاه فرهنگیان نمیآمدند.
ما کارگروهی در آموزش و پرورش نداریم تا ضعفها را تشخیص بدهد و برایشان راه حل ایجاد کند. وقتی در دانشگاه فرهنگیان تدریس میکردم، کسانی بودند که از شهرستان به دانشگاه فرهنگیان میآمدند و برخی از این افراد همین مسیرِ رفت و برگشت و زمانِ حضورشان در تهران را هم به راهی برای کسب درآمد تبدیل کرده بودند و هیچ دغدغهای برای یادگیری بیشتر نداشتند. این افراد تنها هدفشان از حضور در کلاسهای دانشگاه فرهنگیان گرفتن مدرک و بالا بردن حقوقشان بود.
متأسفانه معلمان ما آنقدر درگیر تأمین مسائل مالی زندگیشانند که فرصتی برای یادگیری و خلاقیت برایشان نمیماند. علت این مسئله هم تنها حقوق پایینِ فرهنگیان است.
برخی از معلمان ما تمام اطلاعاتشان مربوط به همان 20 سال پیش است که مدرک تحصیلیشان را گرفتهاند؛ این معلمان خودشان را به روز نکردهاند. متأسفانه زنگ هنر به زنگ تفریح تبدیل شده است. روزگاری در کشور ما، درس هنر در دبیرستان تدریس میشد. بسیاری از پدربزرگانِ ما خطهای بسیار زیبایی دارند و ادیبند. پدربزرگان ما نامهنگارهای بسیار خوبیاند و با متون ادبیات کهن ایران زمین بسیار آشنا.
نصیحت چو خالی بود از غرض / چو داروی تلخ است، دفع مرض
چارهای جز جدی گرفتن هنر در مدارس نداریم
حسین پرنیا: باید ببینیم خطوط قرمز آموزش و پروش ما از کجا میآیند. باید از مسائل روزمرهی آموزش فاصله بگیریم و به اصل درد بپردازیم. امروز مُسکنهای مقطعی به آموزش و پرورش تزریق میشود تا درد ساکن شود، اما این درد در حال هجوم به تمام بدن است. ناهنجاریهای امروز در جامعه ما معطوف به دو نگاه است که یکی به آموزش و پرورش برمیگردد و دیگری به سازمان صدا و سیما مربوط است.
ضربهای که ما میخوریم از روشنفکران است. ای کاش روشنفکران ما در روشنگریِ جامعه فعالیت میکردند.
کسانی که سیاستگذار پایههای آموزش و پرورش بودهاند، این مهم را درک و فهم نکردهاند. بهترین مکان برای پرورش جامعه مدرسه است که در نهایت به دانشگاه ختم میشود. آموزش و پرورش چارهای ندارد جز اینکه هنر را به طور ویژهای در مدارس جدی بگیرد.
اولین مؤلفه هنر «زیبایی» است. ما در جهان زدیّت زندگی میکنیم؛ شب در مقابل روز، خوب در مقابل بد، زشت در مقابل زیبا. وقتی مؤلفهی هنر در جامعه کمرنگ میشود یعنی زیبایی در جامعه کم میشود. به جای این زیبایی هم زشتی رشد خواهد کرد.