دستگاههای سنگین را سوار تریلی میکنند، تقریبا چیزی در داخل حیاط باقی نمانده، شنیده بودیم تقاطع کوچه بخارا و خیابان صف، یکی از تحریریهها و چاپخانه مجله توفیق قرار دارد و این همان ساختمان است، سر در اصلی نبش کوچه بخارا را با رنگ آبی مشخص کردهاند: «شرکت چاپ رنگین»…
در حیاط باز است وارد میشویم اما سرایدار به ناایمن بودن فضا اشاره میکند و اجازه ورود بیشتر از فضای حیاط را نمیدهد. نخستین تعریفی که سرایدار از ساختمان دارد را در این جمله خلاصه میکند: «چند سال مجله توفیق اینجا بود، دفتر حسین آقا هم این گوشه (به بخشی از ساختمان بعد از عبور از راهرو اشاره میکند) بود.» شاید هم میخواست حرف آخر را اول بزند. در و پنجرههای طبقه بالا هم لخت شدهاند، از سرایدار میخواهیم اجازه دهد چند ثانیه داخل را ببینیم، اما به بهانه احتمال آوار شدن بنا روی سرمان اجازه نمیدهد.
تا اینکه بخت یارمان میشود، تلفناش زنگ میخورد و در نبودش میتوانیم از فضای پشتی بنا یکی دو عکس بگیریم.