نیمهشبِ بیست و دوم فروردینماه ۱۳۷۴، وقتیکه شهر اصفهان در خواب ناز خفته بود، همۀ برق منطقه یکباره قطع و راهها بسته شد؛ در سکوت و سیاهی، چندین بولدوزر و گریدر، شاهکار حمامهای تاریخی موجود در جهان را ظرف ساعتی تسطیح و بدل به پارکینگ و راه گذر کردند! «چو سر زد ز البرز، صبح سپید» همه دیدند که حمام خسرو آقا به آب شسته و به رؤیاها و خاطرات پیوسته است.
پروندۀ تخریب حمام خسرو آقا (خسروآغا) اگرچه سالها مسکوت ماند، اما در چشم و قلب شهروندانِ میراث دوستِ اصفهان تا زمان مجازات عاملان تخریبش همیشه باز است. ایسنا در گزارش پیش رو پردهای دیگر از اتفاق بُهتآور تخریب حمام خسرو آقا را کنار میزند و خاطرهای را منتشر میکند که در آن فردی از واقعۀ تلخ تخریب حمام خسرو آقا بهعنوان یکی از افتخارات دوران مسئولیتش یاد کرده است!
این گزارش، مشروح گفتههای شنیدنیِ حسین مسجدی، دکترای زبان و ادبیات فارسی و عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور واحد اصفهان و نویسندۀ کتاب «فرهنگوارۀ گرمابه» است. وی در سال ۱۳۸۱ در فصلنامۀ «فرهنگ اصفهان» و در مقالهای با عنوان «ازین سَموم که بر طرف بوستان بگذشت» از افرادی که تصمیمساز و تصمیم گیر و مجری تخریب حمام خسرو آقا بودهاند، بهعنوان «شب صفت» یادکرده و آورده است : «تراژدی تخریب حمام خسرو آقا در نیمهشب بیست و دوم فروردینماه ۱۳۷۴ هیچگاه سینههای مجروح و پر از نفرت میراثداران واقعی ایران و اصفهان را رها نمیکند. کنار هم نشستن چنین تخریبی با یاد صحنۀ جنگ، بسیار به هم مانند است؛ گرچه آنان شبشکن بودند و اینان را باید شب صفت نامید که روزگاری به وقت فرصت، در دل شب که شهر در خواب ناز خفته بود، همۀ برق منطقه یکباره قطع گشت، راهها بسته شد و در سکوت و سیاهی، دهها بولدوزر و گریدر، بزرگترین شاهکار در بین حمامهای تاریخی موجود جهان را در ظرف ساعتی تسطیح و بدل به پارکینگ و راه گذر عدهای محدود کردند و «چو سر زد ز البرز صبح سپید» همه دیدند که حمام خسرو آقا به آب شسته و به رؤیاها و خاطرات پیوسته است.»
به دروغ گفتند محل فساد است…
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور اصفهان با بیان اینکه تخریب حمام خسرو آقا، اصفهان را در بُهت فرو برد، به ایسنا چنین گفت: «من در سال ۱۳۷۴ ،یعنی همان سالی که حادثۀ مهیب تخریب حمام خسرو آقا اتفاق افتاد در ساختمان توحیدخانۀ دانشگاه هنر اصفهان تدریس داشتم. محلی که حمام در آن قرار داشت با ساختمان توحیدخانۀ دانشگاه هنر چند متر بیشتر فاصله نداشت و من هم مانند سایر مردم شهر بهخصوص ساکنان آن نواحی و آدمهایی که آن محدوده را میشناختند از تخریب این حمام بسیار بهتزده شدم که چگونه بنایی که در فهرست میراث ملی ثبت بود یکشبه تخریب شد!
وی ادامه داد: حمام خسرو آقا بهنوعی اثری جهانی محسوب میشد چون پلانها و نقاشیهایی از فضای داخلی این حمام با سرقلم فلزی در سفرنامههای خارجی توسط افرادی مانند پاسکال کوست و اوژن فلاندن ترسیمشده و آنها عنوان کردهاند که حمام خسرو آقا در دنیا بینظیر است و ما اثری مانند این حمام در آنسوی جهان مشاهده نکردهایم؛ بنابراین اگر حمام خسرو آقا ثبت جهانی نشده بود به دلیل کاهلی ما بوده است.
مسجدی خاطرنشان کرد: من هم مثل بقیۀ مردم بهتزده شدم از اینکه اثر مهمی به نام حمام خسرو آقا که باید به مرمت و احیای آن بپردازیم و درِ آن را باز کنیم تا بقیه مردم از آن دیدن کنند، چگونه یک شبه از صفحۀ روزگار پاک شد! مگر کاغذ است که بشود آن را مچاله کرد؟ مگر آدم است که حتی بشود آن را از صفحۀ روزگار محو کرد؟ فراهم کردن مقدمات تخریب چنین مکانی خیلی کار دارد.
این مدرس دانشگاه گفت: بعد از این حادثه، اصفهان در بهت فرو رفت و حرفوحدیثهای بسیاری در شهر بر سر زبانها جاری بود که چه اتفاقی افتاده است؟ البته کسانی که دستهای پشت پردۀ این ماجرا بودند، از سالها قبل مقدمات این اقدام را فراهم کرده بودند و در افکار عمومی این موضوع را عنوان کرده بودند که حمام خسرو آقا محل فساد است! حتی نمایشی هم در بحبوحۀ انقلاب راه انداخته و این حمام را با نارنجک مورد تعرض قرار داده بودند. ظاهراً حمام دیگری در نزدیکی حمام خسرو آقا وجود داشت که محل تجمع معتادین شده بود و این موضوع باعث شده بود که مخربانِ حمام خسرو آقا از همین نقطۀ ضعف و پاشنۀ آشیل استفاده کنند و بگویند که حمام خسرو آقا محل فساد است!
خراب کردند و روی دیوار نوشتند: مبارک…
این اصفهان پژوه افزود: بعد از تخریب حمام خسرو آقا، وقتیکه ما به محل این حمام رفتیم، مشاهده کردیم که در آن محل نخاله و ماکادون ریخته و حمام را با خاک یکسان و صافکردهاند! بر روی دیوارهای اطراف هم نوشته بودند که اقدام امت حزبالله مبارک باشد! یعنی حتی متن شعارها را هم آماده کرده بودند! ولی واقعاً امت حزبالله هم از این قصه اطلاعی نداشت، امت حزبالله به این مسائل چهکار دارد؟ امت حزبالله سرش در آبونان خودش است و به یک مجموعه بزرگ فرهنگی به نام حمام خسرو آقا چهکار دارد که متعلق به یک رجل بلندپایۀ دورۀ صفویه است؟!
وی تأکید کرد: تصمیم به تخریب حمام خسروآغا از خیلی وقت قبل گرفتهشده بود چراکه محلی که این حمام در آن قرار داشت یک محل استراتژیک و نقطه عطفی در بافت محلات شهر بود. ازیکطرف به میدان نقشجهان، از طرف دیگر به بافت و از طرفی به دروازه دولت نزدیک است و از سویی دیگر جزئی از دولتخانه صفوی به شمار میرود؛ به همین دلیل هر سانتیمتر از آن محدوده اهمیت بسیاری دارد چه رسد به زمینی با ابعاد بزرگی که حمام در آن واقع بود.
افتخار به تخریب حمام!
نویسندۀ کتاب «فرهنگوارۀ گرمابه» با بیان یک خاطره ادامه داد: بُهت من از تخریب حمام خسرو آقا دائمی شد و این سؤال تا سالها در ذهن من بود تا اینکه حدود شش سال بعد از حادثۀ تخریب حمام، برای برگزاری یک کارگاه علمی- اداری به شهرستان بروجن دعوت شدم که متولّی و سفارشدهندۀ آن کارگاه، فرماندار وقت شهرستان بروجن بود. ایشان ناهار را با من صرف کرد و حدود دو ساعت و نیم با هم حرف زدیم. او که خبر نداشت سؤالی همیشگی دربارۀ عامل تخریب حمام خسرو آقا در ذهن من است حین صرف ناهار از افتخارات خودش گفت.
مسجدی گفتههای شهردار وقت منطقه سه اصفهان را چنین شرح داد: یکی از فخرهایی که میکرد این بود که بهعنوان شهردار وقت منطقۀ سه اصفهان، مجری تخریب حمام خسرو آقا بوده است! او ماجرای تخریب خسرو آقا را با جزئیات اینطور تعریف کرد که «وقتی ما دستور تخریب حمام خسرو آقا را گرفتیم، خبر را محرمانه نگه داشتیم و در نیمهشب، با قطع برق و تلفن و پاکسازیِ آن منطقه از چند خیابان اطرافِ آن، طرح را نیمهشب اجرا کردیم اما با تمامی احتیاطها و هماهنگیهایی که با بعضی از دوایر در شهر انجام دادیم، بااینوجود سه نفر تخریب حمام را دیدند که یکی از آنها سرباز امریهای در میراث فرهنگی در چهلستون بود که با سروصدای تخریب بیدار شده بود و از لای نردههای چوبی آرم شهرداری را بر روی ماشینهای موجود در محل حمام دیده بود و دو نفر دیگر هم رهگذر عادی بودند که باوجودی که همه خیابانهای منتهی به حمام را بسته بودیم ظاهراً از کوچهها تردد داشتند و فعالیت ما برای تخریب حمام خسرو آقا را دیدند.»
وی افزود: آن فرماندار که شهردار وقت منطقۀ سه شهرداری اصفهان بود، چنین ادامه داد که «بعد از استعفای رئیس وقت میراث فرهنگی استان و در ماههای بعد از تخریب حمام خسرو آقا، این اداره با ریاست جدیدِ خود متوجه شده بود که این سه نفر چگونگی تخریب حمام خسرو آقا را دیدهاند و آنها را پیداکرده و از آنها بهعنوان شاهدان این ماجرا دستخط گرفته بود. ما که هم دیدیم پروندهای برای ما در قوه قضاییه باز شده است، رفتیم و باوجودی که حدود یک سال هم از ماجرای تخریب حمام خسرو آقا گذشته بود به هر شکلی که بود این سه نفر را پیدا کردیم؛ این در حالی بود که آن سرباز ترخیص شده بود و پایان خدمتش را گرفته و به شهرستان خودش در یکی از استانهای دیگر رفته بود ولی بههرحال این سه نفر را راضی کردیم و از آنها دستخط گرفتیم که گفتهها و نوشتههای قبلی خود را انکار کنند و بهاینترتیب هر آنچه را دیدند انکار کردند و آمدیم و آن پرونده را مختومه کردیم. بنابراین دیگر هیچ شاهدی وجود نداشت که اداره میراث فرهنگی بتواند علیه ما اقامۀ دعوی کند!
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور اصفهان تصریح کرد: او تمام این داستان تلخ را آن روز با افتخار در زمان صرف ناهار برای من تعریف کرد و خبر نداشت که من خودم یکی از زخمخوردههای حادثۀ تخریب حمام خسرو آقا هستم و آن را دنبال میکنم! رسیدن به این فرد و شنیدن گفتههایش به مصداق یک مَثَل قدیمی که حدیث پیامبر(ص) است که هرکس چیزی بخواهد و بکوشد، مییابد و مصداق بیت مولوی که «گفت پیغمبر که گر کوبی دری، عاقبت زان در برون آید سری». این حادثه هم مسئلۀ ذهنی من بود و شگفت که سرنوشت باید آن را در شهر و استان دیگری بهصورت دقیق برای من حل کند!
تخریب میراث و تخریب آیینها
مسجدی با ابراز تأسف از تداوم تخریب میراث فرهنگی و تاریخی، به نمونههای دیگر این تخریبها در استان اصفهان اشاره کرد و گفت: به دلیل نابخردیهای ذیربطان در موضوع تخریب حمام خسرو آقا و بیتدبیریهایی که در مقابل آثار فرهنگیمان داریم، متأسفانه هنوز مسئلۀ تخریب آثار تاریخی ادامه دارد و اگرچه الان تخریب آثار سخت شده و رسانههای مجازی کمتر به کسی اجازه میدهد که یک اثر ملی و یا حتی یک اثر غیر ملی را بهراحتی و با پنهانکاری تخریب کنند ولی هنوز ماجرا ادامه دارد؛ چنانچه در همین دهۀ ۹۰ و با گذشت بیش از ۲۰ سال از حادثۀ مهیب تخریب حمام خسرو آقا، یک بنای دیگر به نام بقعۀ ابودردا که آن هم اثری ملی بود و در خیابان میرزا طاهر قرار داشت، یک شبه با خاک یکسان شد، وقتی نسبت به تخریب آن کمی سروصدا شد، چون قبر یک شهید هم در زیر آن بقعه واقع بود، به خاطر اینکه سر وصدا را ببندند یک نماد و چارطاقی مانندی به شیوۀ مدرن روی آن ایجاد کردند!
این مدرس دانشگاه تصریح کرد: یکی از بحثهایی که بهصورت تخصصی پیگیر آن هستم و آن را تدریس میکنم، ادبیات عامه است. در فولکلور و ادبیات عامه، مسئلۀ فرهنگِ عامه با فضایی که در آن به وجود آمده عجین است. اگر شما آن فضا را گرفتید و خواستید آن آیین حفظ شود این خواسته محال است. نمیتوانید یک فضای فیزیکی خاص را حذف کنید و انتظار داشته باشید که فرهنگ و آیین و آدابورسومی که در آن فضا به وجود آمده با بازسازی و نوسازیِ آن حفظ شود؛ کمااینکه در کتاب «فرهنگواره گرمابه» هم نوشتهام به غیر از استحمام، نزدیک به ۲۰ مسئلۀ دیگر در حمامهای قدیم اتفاق میافتاد که بخشی از آن همین آئینها و آداب و رسوم و مسائل اجتماعی بوده و هنوز کسانی که به حمامهای سنتی قدیم میرفتند و از آنها استفاده میکردند زنده هستند و برای ما نقل میکنند اما با غیرفعال کردن حمامهای کهن و تبدیل کردن آنها به موزه و عکس خانه و کتابخانه و باوجود هزینههای میلیاردی و مرمت این حمامها هیچکدام از آن آیینها دیگر وجود ندارد،آخر چطور میتواند وجود داشته باشند؟!
وی یادآور شد: بقعۀ ابودردا هم به همین صورت بود، یک قبر زیر بقعه وجود داشت به نام ابودردا که منسوب به یکی از یاران پیامبر (ص) است و البته ممکن است آن ابودردا نباشد ولی بههرحال یک قبر قدیمی بود که بانوان بر روی سنگ این قبر، آشی به نام آش ابودردا تهیه میکردند. این بقعه را نابخردانه تخریب کردند درحالیکه نه بر سر راه بود، نه آسیب داشت و نه در حال تخریب بود! هرکسی بگوید این بقعه درحال تخریب بود دروغ میگوید چون این بقعه ثبت آثار ملی بود و شمارهاش موجود است، اما اداره میراث فرهنگیِ و شهرداری یکی بدتر از آن یکی عمل میکند و هیچکدام پیگیر این مسئله نیستند؛ بنابراین این تخریبها همچنان بهصورت پنهان ادامه دارد.
حمام خسرو آقا یک میراث جهانی بود
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور اصفهان با بیان اینکه هیچکدام از عوامل اجرایی و تصمیمسازی و تصمیمگیری تخریب حمام خسرو آقا محاکمه نشدند و موضوع تخریب این حمام مسکوت ماند، گفت: مسئلۀ حمام خسرو آقا برای ما مسئلۀ جهانی است و مسئلۀ یک بقعه در کنار خیابان میرزاطاهر نیست. حمام خسرو آقا یک میراث جهانی است؛ چنانچه اوصاف این حمام در سفرنامههای خارجی وجود دارد و قبل از اینکه این سفرنامهها ترجمهشده و به دست ما برسد، در آنطرف دنیا نوشتهشده و عکسهای حمام خسرو آقا در دنیا منتشرشده است؛ دنیا به ما میخندد که ایرانیها با داراییهای فرهنگیشان که آنها را در دنیا تبلیغ کرده و هوار میزنند، چه میکنند! اما متأسفانه کسی گوشش بدهکار نیست و هیچکدام از عوامل اجرایی و تصمیمسازی و تصمیمگیری تخریب حمام خسرو آقا محاکمه نشدند. موضوع تخریب این حمام با شانتاژ و جوسازی مسکوت ماند، نه پروندهای به جریان افتاد، نه کسی برکنار شد و نه کسی جریمهای شد، فقط امروز بعضی از آنها چنانچه در سایتها میبینیم از ترس اینکه فردا محاکمه نشوند آمدند و مصاحبه میکنند و حمام صفوی را به پهلوی منسوب کرده و هنوز هم کارکرد فرهنگی حمام را به فساد منسوب میکنند و برای خودشان هم کتاب قطور چند صدصفحهای بهعنوان یادنامه هزینه و چاپ کردهاند! درحالیکه تمام حرفهایشان فقط برای تطهیر و تنزیه چهرۀ تخریبگر خودشان در دهههایی است که یکی از اقداماتشان این است که حمام خسرو آقا را تخریب کردند.
ارائه خدمات وظیفه یک مسئول است
وی افزود: آنها میگویند در طول مسئولیت خود خدمت کردهاند! کسی منکر خدمات یک مسئول نیست. یک مسئول که نمیتواند در طول ده یا بیست سال در یک شهر حکمفرمایی کند ولی خدمتی نداشته باشد! مگر چنین چیزی میشود؟ بالاخره در معرض مسئولان بالاتر است، در معرض مردم است، نمیتواند خدمات نداشته باشد، خدمات وظیفۀ یک مسئول است اما این تخریبها یک نابخردی ست که زیر ذرهبین میرود.
قصدم محکوم کردن شهرداری یا میراث نیست
این اصفهان پژوه تأکید کرد: البته وقتی میگوییم شهرداری، باید متوجه این نکته بود که شهرداریها پُرتغییرترین و پُرتردّدترین مراکز دولتی هستند. یک شهردار که عوض میشود، هرمی از شهرداران و معاونان و مسئولان شهری تغییر میکنند، بنابراین «فکر» و «اقدام» نیز در شهرداری متغیر و گاه متضاد است. مثلاً همه به یاد داریم شهرداری روزگاری به جان تخت فولاد افتاد و بخشی از آن را نابود کرد و محو ساخت، سروصدای مردم و منبریها و هنرمندان که درآمد و زمزمه به تهران رسید، نوار معکوس گذاشتند و شهرداری، خود، متولّی احیا و مرمت تخت فولاد شد! بقیۀ نهادها و سازمانها هم بهتناوب، همین گونهاند و منظور من محکوم کردن شهرداری یا میراث نیست؛ در همین میراث فرهنگی اصفهان روزگاری مدیری آمد به نام آقای وکیل که اتفاقاً از شهرداری آمده بود، حضور او در میراث یکی از اتفاقات درخشان این سازمان است چون یکتنه در برابر بسیاری از تخریبها میایستاد و شاید به همین دلیل هم رفتنی شد!
فرزندانمان از آثار تاریخی جز تأسف و تحسر چیزی در کف ندارند
وی بخشی از سفرنامۀ «فرد ریچاردز» را که شامل توصیف تخریب میراث فرهنگی ایرانیان است چنین بازگو کرد: فرد ریچارز در سفرنامۀ خود نوشته «در ایران هیچچیز مانند عدم توجه به بناهای قدیم و یا آثار تاریخی تأسفآور نیست. پس از فتح شهری، اولین اقدام آنان، از بین بردن اغلب چیزهایی بود که باعث آبرو اعتبار بود و یا از زمانی حکایت میکرد که ممکن بود به نحوی از انحا، دورۀ خود آنها را تحتالشعاع قرار دهد. حتی در زندگانی روزمرۀ ایرانیان، پسر، خانۀ پدری را با نظم و ترتیب حفظ نمیکند و یا آن را مطبوعتر نمیسازد، بلکه ترجیح میدهد، بر اثر عدم توجه و مراقبت، بنای مزبور، روی به ویرانی نهد و سپس در گوشه دیگر باغ، خانه جدیدی بنا کند که معمولاً داخل و خارجش از بنای قدیمی پستتر است. در ایران فقط از مساجد و ابنیه مقدس و پلها خوب نگهداری میکنند. ولی بهطورکلی، این ابنیه نیز در بعضی از قسمتهای ایران، کهنه و خراب است. در همهجا غیر از تهران، خیابانهای قدیمی را مبدل به خیابانهای جدید میکنند. بهسختی میتوان از برخورد با دیوارهای فروریخته، ساختمانهای ترکخورده و مساجد و زیارتگاههایی که کاشیهای آن افتاده و با مشاهدۀ انبوه زباله در پشت پا داخل باغها و منارههای شکسته و عظمت و شکوه منهدم شده احتراز جست. با یکی دو مورد استثنا، علامت و نشانهای که حاکی از مراقبت و محافظت و تعمیر ابنیه باشد نمیتوان مشاهده کرد.»
مسجدی در ادامه اظهار کرد: نمونههای بسیاری برای گفتههای فرد ریچادرز میتوان یافت؛ از تخریب مدرسه خواجه ملک تا حمام خسرو آقا و بقعه ابودردا، از تخریب پل آهنی مرحوم پرورش در زرینشهر گرفته تا کارخانههای نساجی و مجموعه تخت فولاد، از تخریب کاخها و باغهای صفوی و چیزهایی که هنوز هم ادامه دارد.
بلایی که بر سر حیاط مسجد شیخ لطف الله آمد…
وی با اشاره به تخریب مدرسه خواجه ملک گفت: امروز مسجد شیخ لطفالله که از جواهر آثار اسلامی است، حیاط ندارد، اما در قدیم مدرسۀ خواجه ملک که طلبه نشین هم بوده، در حکم حیاط این مسجد به شمار میرفته است. نوشتهاند که برای تماشای آتشبازیها و چراغانیهای میدان شاه، حرم شاهی به بام مدرسه خواجه ملک برمیشدند. متأسفانه چندی این مدرسه خالی از طلبه و سکنه ماند، شبی به تحریک برخی، اجامر و اوباش، بدانجا رفته و به بادهخواری و قمار میپردازند. فردای آن شب فریاد وااسلاما بلند میشود که مدرسه طلبه نشین، محل فسق و فجور شده، باید در آن را بست. بستن در همان و بعد از مدتی، زمین و محوطه آن را فروختن همان! امروز محل مدرسه خواجه ملک، خانههای شخصی مردم است.
پل پرورش را کندند و داخل رودخانه انداختند!
این مدرس دانشگاه با شرح دیگر نمونههای تخریب در دهه هفتاد ادامه داد: منطقه لنجان و بهویژه ریز یا زرینشهر، آثار هنری و فرهنگی زیادی ندارد اما یکی از معدود آثار بهجای ماندۀ آن ناحیه، پلی آهنی بود که حدود نیمقرن پیش، مرحوم استاد علی پرورش ریزی بر زایندهرود بسته بود. استاد مرحوم جلالالدین همایی در مورد این پل ارزشمند مینویسد «پلی که استاد علی، با کوره و چکش معمولی ساخته و مورد تحسین مهندسان خارجی واقعشده است، عرضش سه متر و نیم و طولش سیوهفت متر است که بیستوشش متر آن، بدون پایه است و فشار آن حدود ده تن بار است که چهار خروار باشد و فقط بیستوهشت هزار تومان خرج شده است!» اما در سال ۱۳۷۷ شهردار آنجا به خاطر احداث پل بزرگی در همان حدود، بهاصطلاح، تحمل هوو نکرد و بهرغم اصرارهای مردم و حتی مسئولان و حتی نوشتن طومارها در مخالفت با تصمیم او، ناگهانی و نیمهشبی پایههای این یادگار ارزندۀ هنری را بهیکباره با جوش هوا برکند و داخل رودخانه انداخت و پس از حدود یک سال به نقطه نامعلومی برد!
وی افزود: زندهیاد استاد علی پرورش، با الهام از پل معروف اهواز، نخست ماکت پل را طراحی کرد و پس از محاسبات دقیق با همان وسایل ابتدایی – یعنی پتک و سندان سنتی – در طول سه سال تمام، پلی معلّق و بدون ستون و پایه بهصورت یکدست، به طول ۳۷ متر و عرض ۳ / ۵ متر ساخت که محل نصب آن در دویست متری پل آزادگان امروزی بود. این شهردار لجوج و خودرأی اتفاقاً اصفهانی هم بود و بعداً هم مسئولیتهای متعددی در شهرداری اصفهان گرفت.
مسجدی به ویران ساختن کارخانههای نساجی- یادگار معماری صنعتی- اصفهان نیز اشاره و اظهار کرد: در این مورد نیز، دیروز و امروز بسیار نوشتند و گفتند، اما گوش کسی بدهکار نبود و چون برخی از آن سود میبردند، با انواع نمایشها و خیمهشببازیها، نظیر به اعتصاب کشیدن عدهای کارگر، باز همان سناریوها آغاز شد.
اینکه آخرین یادگارها و نشانههای مجموعه باغهای دلانگیز عباسی و درختهای تناور آن را برکندند و بناهایی که حاصل طراحی استادانه بهرنز- معمار آلمانی- بود، با خاک یکسان کردند، برای آیندگان جز نفرین و افسوس باقی نمیگذارد. فرزندانمان همچنان که ما چهلستون را میبینیم و افسوس بناهایی چون نمکدان، آیینهخانه و… را میخوریم، ساختمان صداوسیما را مینگرند و از کارخانههای پنجگانهای که ظرف یکی دو سال نابود شد، جز تأسف و تحسر چیزی در کف ندارند.
اگر میراث اصفهان را تخریب نمیکردند…
این مدرس دانشگاه یادآور شد: در فاصله نهچندان دوری، حدود دویست سال پیش منطقه استانداری فعلی و اطراف آن مملو از زیباترین بناها و کاخهای صفوی و قاجاری و حمام و تالار و بناهای شگفتآور و چشمنواز بوده است؛ مانند عمارت خورشید، باغ کاج، تالار طویله، عمارت سرپوشیده، حمام مرمرین، میدان چهار حوض که عموم آنها نابوده شده است. تصور کنید همه این بناهای امروز احیاشده، وجود میداشت. در کنار میدان و عالیقاپو مسجدها و قیصریه، چه مجموعه عظیم و چشمگیری برای گردشگران داخلی و خارجی در دست بود! حتی اگر خرابههای آن حفظ میشد بیشک مرا یاد شهر زیبای رم میانداخت که در خیابان بین کلوسئوم و قصر ویکتور امانوئل دوم- سازنده ایتالیای جدید – رم سوخته وجود دارد و آن چیزی نیست جز زمینی مسطح با چند ستون و پایه ستون منهدم شده به عرض و طول میدان دروازه دولت و از قبل آن، چند بنای کماهمیت مانند چشمۀ آرزوها وجود دارد که فینفسه، ارزش دیدن ندارد. اما همه، آنچنان حفظشده که یک خیابان را کاملاً تبدیل به پیادهرویی شلوغ و پرتردد از گردشگران جهانی کرده است.
به نام احیا، امحا میکنند
مسجدی یکی دیگر از نمودهای واضح تخریب را ایجاد تغییرات غیراصولی در لباس کارشناسی، در مجموعه تخت فولاد اصفهان دانست و اظهار کرد: بسیاری از اصفهانیها سر در زیبا و محکم تکیه فاضل سراب را دیده بودند، همچنین اتاقهای انتهایی تکیه میر را که اساساً سند شخصی دارد. در یکی از اتاقها مزار میرزا تقیخان حکیم- پزشک خاص ظل السلطان- بود و خط اطراف اتاق به قلم زیبای میرزا محمد هاشم کاشی، مکمل اتاق هم رو به روی آن بود و خوشبختانه خط میر هنوز باقی است اما با چه مجوزی و بر اساس کدام اصول کارشناسی آنها بهیکباره محو شد؟ آن هم با توجیه احیای تخت فولاد؟ این تناقض را چه کسی باید حل کند که در لباس احیا منهدم میکنند؟ کدام مرمتگری چنین پروانهای صادر کرده است؟ دیگر میرزا تقیخان را باید در کجا یافت؟ در کجا جز تصویری در سفرنامه مادام دیو لافوا؟ میرزا کسی بود که از کثرت تألیفات و ترجمهها در زمان خود، ادیبالممالک فراهانی در روزنامه ادب در وصفش میگوید: نصف مردم ایران را او تربیتکرده است.
لزوم تشکیل دادگاه برای مخربان میراث تاریخی
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور اصفهان تأکید کرد: امروزه حافظۀ تاریخی مردم بسیار سریعتر از اقدامات سازمان میراث فرهنگی عمل میکند و بنا یا اثری را به فهرست میراث میافزاید. از این سرمایههای ملی غافل نگذریم. امروز بهراحتی ظل السلطان یا دیگر شاهزادههای ویرانگر قاجاری را میتوان در جامۀ برخی از مسئولان و مدیران سودجوی بعضی شرکتهای ساختمانی دید و شناخت. امیدواریم یک روز جامعۀ ما به این عقلانیت برسد و همانطورکه در بسیاری جوامع دیگر بهصورت خرد یا کلان این اتفاق میافتد و همانطورکه بعد از پایان جنگ جهانی برای بعضی از مسئولان آن جنگ ویرانیهایش دادگاهی گرفته شد، یک روز هم برای شهر و کشور ما چنین اتفاقی بیفتد تا مسئولان بعدی به حفاظت دقیق از مواریث تاریخی توجه کنند و سرشان را چون کبک زیر برف کنند و فکر نکنند که کسی متوجه نیست و اگر هم کسی متوجه شد میتوانیم راحت دهانش را ببندیم!
مسجدی یادآور شد: یک روز در همین خیابانکشیها و تخریبهایی که برای مترو انجام شد، صدای آقای مهندس منتظر که زمانی ریاست میراث فرهنگی استان اصفهان را به عهده داشت بلند شد و گفت آقایان را محلّی که تخریب میکنید مربوط به دورۀ صفوی است اما فوری آمدند و یک حکم گرفتند و او را به بازداشتگاه بردند و با قرار آزاد شد! ببینید با یک مسئول خدوم فرهنگی که روزگاری رئیس میراث این شهر بوده و الان حافظۀ میراثی این شهر است چه کردند تا دهانش بسته شود! با بقیه هم با شیوههای دیگر همین کار را کردند، اما این شیوهای که بتواند در درازمدت جواب دهد نخواهد بود و امیدواریم جامعۀ مدیریتی ما به این عقلانیت برسد و روزی چنین افرادی که میراث شهر را تخریب کرده و تخریب میکنند مجازات شوند.
حالا پس از گذشت ۲۴ سال از آن حادثۀ شوم و مهیب، شهرداری اصفهان متولی بازسازی حمام تاریخی خسرو آقا شده است و بنا بود این بازسازی، تا پایان سال گذشته به اتمام برسد. مدیر منطقه سه شهرداری اصفهان، شهریورماه ۱۳۹۸ در گفتگویی اعلام کرد که بازسازی دیگر بخشهای این حمام، منوط به آزادسازی قسمتی از خیابان حکیم است؛ همان خیابانی که روزی ایجاد آن موجب تخریب شاهکار حمامهای ایران و جهان شد!