معرفی و انتشار کتاب «اقلیت‌های جنسی در حقوق کیفری»

کتاب «اقلیت‌های جنسی در حقوق کیفری»، نوشته امیدوار. ن مجموعه پرسش‌ها در مورد گرایش جنسی به همجنس را در کنار هم آورده: پرسش‌های تاریخی، علوم وراثتی و فرگشتی، علوم طبیعی، گفتمان‌های همجنس‌گراهراس فرهنگی، نگاه‌های فقهی، کلامی و اصولی و نگاه قانون کیفری. هر کدام از این بخش‌ها می‌توانند کتاب جداگانه‌ای برای خود باشد. اما  نویسنده این نیاز را می‌دیده که مجموعه‌ای از این موضوعات را به زبان فارسی در کنار هم منتشر کند.

LGBT BOOK

کتاب «اقلیت‌های جنسی در حقوق کیفری» را دانلود کنید

کتاب پیش از آنکه به موضوعی که دقیقاً از عنوان بر می‌آید برسد – یعنی مسئله جرم‌انگاری گرایش جنسی به همجنس در حقوق کیفری – حدود ۱۲۲ صفحه مقدمه دارد. در این مقدمه طولانی اما ارزشمند نویسنده تلاش می‌کند از منابع تاریخی که به زبان فارسی و عربی بررسی کرده، تاریخ گرایش جنسی به همجنس را به‌طور خلاصه در ایران پیش و پس از اسلام بنویسد.

فرستنده: آقای علی تبریزی

زبان بیان تاریخ و حساسیت‌های امروزی

پژوهش آرشیوی کتاب، به طور ویژه در قسمت احادیث و روایت‌های که از دوران مشهور به “صدر اسلام” به‌جای مانده و به موضوع رابطه جنسی با همجنس مربوط است، می‌تواند به گفتمان‌های فقهی که در چارچوب الهیات رهایی‌بخش به موضوع همجنس‌گرایی فکر کنند، کمک کند. یک نمونه روایتی است از عایشه، همسر محمد، در مورد فردی با ابهام جنسیتی که با زنان پیامبر رفت و آمد داشته و پیامبر با این معاشرت‌ها مخالفتی نداشته و زنان پیامبر در مقابل این فرد حجاب نمی‌پوشیدند. روزی پیامبر متوجه می‌شود که او با یکی از زنان پیامبر نشسته و از زیبایی‌های بدن زنی صحبت می‌کند و سپس پیامبر دستور می‌دهد که در معاشرت با این فرد، زنانش حجاب بپوشند.

نقد وارده به بخش احادیث و روایت‌ها این است که با توجه به اینکه زبان بسیاری از روایت‌ها و احادیث زبان مدرن امروزی نیست و با توجه به اینکه زبان می‌تواند به حساسیت‌های امروزی نسبت به موضوع گوناگونی‌ها در گرایش جنسی و هویت جنسیتی حساس نباشد، لازم است که نویسنده متن یا تحلیل فاصله زبانی خود را با زبان فقهی حفظ کند یا که روشی برای ایجاد تمایز بین نگاه تحلیلی خود نویسنده و روایت‌های نقل شده از دیگر منابع بیابد. این به‌ویژه از این لحاظ اهمیت دارد که واژه‌های مانند «مخنث» و انواع آن در زبان فقهی با نگاهی «مردانه» یا «زنانه» به مقوله هویت جنسیتی نگاه می‌کنند. مشخصاً این نگاه مورد نقد نویسنده است اما این انتقاد جلوه‌ای روشن در رابطه با منابع استفاده شده پیدا نمی‌کند.

نویسنده در لیست کردن منابع تاریخی از کتب احادیث و روایت‌ها موفق بوده است. اما اگر چنانچه این کتاب مورد بازبینی کسی که متخصص علم رجال، علم شناخت راویان سلسله حدیث، قرار گیرد ممکن است که روایت‌های مورد استفاده زیر سؤال روند. شاید یافتن پاسخ برای چنین نقدهایی – پیش از اینکه نقدها مطرح شوند – لایه‌های ارزشمند این کتاب را در بازبینی‌های آتی غنی‌تر کند.

در بخش تاریخی کتاب، هنگامی که به دوران صفویه و قاجار می‌رسد، به مانند تمام کتاب‌هایی که به موضوع گرایش جنسی به همجنس در مناطق اسلامی پرداخته‌اند، نویسنده به سراغ خاطرات و سفرنامه‌هایی اروپاییان، سفیرهای سیاسی و مستشرقین می‌رود. منابعی که به‌خودی‌خود ارزشمندند اما اگر چنانچه به نقدهای ثانویه به این منابع، مانند کتاب «زنان سبیلو و مردان بدون ریش» نوشته افسانه نجم‌آبادی در همین حوزه توجه می‌شد، تحلیل غنی‌تر هم می‌شود.

توجه تاریخی به رابطه جنسی با همجنس در میان زنان قابل‌تقدیر است. بیشتر کتاب‌ها در مورد وجوه تاریخی همجنس‌گرایی بین زنان در این مورد ساکت‌اند یا می‌گویند منابعی ندارند که ارائه دهند. اشاره به منبع دوران صفویه – «حاجی نامه» که شرح سفر زیارت حج است – و رابطه احساسی عاشقانه بیوه یکی از مقامات عالی دربار صفویه با زنی دیگر، مهم است. کاترین بابایان و افسانه نجم‌آبادی هم به موضوع صیغه‌های خواهرخواندگی و جنبه‌های جنسی احتمالی آن اشاره کرده‌اند و از این رو پژوهش آرشیوی نویسنده در این حوزه در همین راستا و ارزشمند است.

نقد فرهنگ و دین با منطق دیالکتیک یا منطق ارشادگری

فصل دوم کتاب به موضوع اقلیت‌های‌های جنسی در آرا و ادیان اختصاص دارد. اهمیت این بخش در این است که مجموعه‌ای از پرسش‌ها و گزاره‌هایی که در فرهنگ‌های دگرجنس‌گراسالار مذهبی در نکوهش رابطه جنسی و عاطفی با همجنس بیان می‌شود را لیست می‌کند. نویسنده سپس به هر پرسش از دریچه نگاه یک فیلسوف اخلاق، یک متکلم دینی و یا یک حقوق‌دان نگاه می‌کند.

نویسنده خود دلیل این کار را توضیح می‌دهد: «فرهنگ و حقوق یک رابطه تنگاتنگ و متقابل دارند. نیازهای جامعه وارد قوانین مدون می‌شود و از سوی دیگر قوانین و احکام حقوقی وارد فرهنگ و هنجارهای جامعه می‌گردد.» پس این مقدمه‌چینی بی‌دلیل نیست. نویسنده در گفت‌وگو مداوم با فرهنگ، با دین و قانون است. برای اینکه به حقوق کیفری و قوانین جزایی برسد، ابتدا باید بتواند فرهنگ را قانع کند که به موضوع گرایش جنسی به همجنس از دریچه‌ای دیگر نگاه کند.

امیدوار. ن در این فصل با استفاده از آرای جان کوروینو، دویوید بردشاو، جان فنیس، اندرو کاپلمن، توماس ویلیامز و دیگران گزاره‌هایی را مطرح می‌کند و پاسخ آن‌ها را هم در یک روند پرسش و پاسخی بیان می‌کند. گزاره‌هایی مانند «همجنس‌گرایی عملی غیرطبیعی محسوب می‌شود»، «همجنس‌گرایی زیان‌بخش است»، «همجنس‌گرایی با فطرت انسان در تضاد است»، «همجنس‌گرایی زاد و ولد را مورد تهدید قرار می‌دهد»، «رابطه با همجنس منجر به ایدز می‌شود» و مانند این‌ها که در فرهنگ عامه نیز بی‌داد می‌کند، پاسخ نیاز دارند. او به این پرسش‌ها صبورانه و سخاوتمندانه پاسخ می‌دهد.

نویسنده آموزه‌های علم کلام، فلسفه اخلاق و گاهی حتی پاسخ منطق عوام را باهم ادغام می‌کند که گاهی با روش دیالکتیک و گاهی هم با روش منطق ارشادی به نتیجه برسد. استراتژی خطابی نویسنده این است که با فرهنگ گفت‌وگو کند پس به نظر می‌رسد که نویسنده رتوریکی مورد پسند فرهنگ امروزی ایران را برگزیده: یعنی آموزش و نتیجه‌گیری از گزاره‌های مختلف. این روش در سنت الهیات کاتولیک با استفاده از استعاره‌ها و آنالوژی‌ها، باب است. هدف نویسنده این است که به این وسیله فرهنگ کثرت‌گرایی را مطرح کند.

اما روش رتوریکی رسیدن به این هدف انسجامی از لحاظ وفادار ماندن به یک نوع چارچوب نظری ندارد. ما نمی‌دانیم خود نویسنده در چه چارچوب نظری‌ای فکر می‌کند. ما می‌دانیم نویسنده می‌خواهد با فرهنگ گفت‌وگو کند پس از مجموعه‌ای از روش‌ها – مانند گفت‌وگو و نتیجه گیری دیالکتیک و گفتگو و نتیجه‌گیری آموزشی – استفاده می‌کند که به هدف برسد. اگر چنانچه نویسنده مایل باشد که در آینده این پروژه را گسترش دهد و تبدیل به کتابی کند که با نظریه پردازان گفت‌وگو می‌کند، لازم است که نویسنده انسجام نظری اثر را به نوعی لحاظ کند که موضع نظری خود نویسنده صدا یابد.

با این حال، فصل دوم این اثر موفق بوده است که پاسخ بسیاری از گزاره‌های همجنس‌گراهراس فرهنگ امروز ایران را بدهد. همچنین این بخش در قسمتی که در نگاه به همجنس‌گرایی در اسلام، آرای اسکات سراج الحق کُخل و آرش نراقی را در کنار هم می‌آورد، موفق بوده که دیدگاه فلسفه اخلاق نراقی را در حوزه سکس و جنسیت به دیدگاه الهیات رهایی‌بخش کخل پیوند بزند؛ آوردن این دو نظریه‌پرداز کنار هم، بر ارزش تحلیلی کتاب افزوده است.

کتاب کماکان سعی می‌کند که مقدمه‌ای در مورد همه چیز در مورد همجنس‌گرایی باشد. به نظر نگارنده این نقد، بخش همجنس‌گرایی در حیوانات ضمن اینکه برای مخاطب فارسی‌زبان بسیار جالب است، به سایر بخش‌های کتاب که به موضوع گرایش جنسی به همجنس از دید اومانیستی می‌نگرند ربط چندانی ندارد. مگر اینکه نویسنده قصد داشته باشد اومانسیم را از طریق مطرح کردن گرایش جنسی به همجنس در حیوانات نقد کند؛ که چنین نیست.

امیدوار ن. وظیفه بزرگی را بر دوش گرفته است. او سعی کرده است هر آنچه در بیش از پنجاه سال فعال شدن جنبش‌های حقوق اقلیت‌های جنسی در فضای الهیات رهایی‌بخش، حقوق مدنی، و حتی علوم طبیعی و جانورشناسی مطرح شده است، به زبان فارسی به‌صورت خلاصه بیان کند. این موجب شده است بخش‌هایی از کتاب مانند بخش‌های مربوط به اسلام شیعه کامل و شامل باشند اما بخش‌های دیگر مانند بخش گرایش جنسی به همجنس در حیوانات در حد دانشنامه‌ای و خلاصه باقی‌ مانده‌اند. این از ارزش کتاب نمی‌کاهد. اما کتاب را کمی ناهمگون می‌کند.

 همجنس‌گرایی نه قابل تغییر است و نه قابل حذف

فصل سوم کتاب جایگاه چهار هویت و یا گرایش دگرجنس‌خواهی، همجنس‌خواهی، دوجنس‌خواهی و اسکشوالیتی را در نظریه‌های سکولار حقوقی و سپس در سیاست جنایی تقنینی ایران بررسی می‌کند.

نگارنده این نقد به کتاب، متخصص گفتمان‌های حقوقی نیست و به همین دلیل این نقد از دیدگاه یک متخصص حقوق کیفری نوشته نمی‌شود. نویسنده سعی می‌کند که با مطرح کردن این موضوع که «اخلاقیات از حقوق جزا تفکیک می‌شود» به این موضوع بپردازد که گوناگونی‌های گرایش‌های جنسی «صدمه اجتماعی ملموسی ایجاد نمی‌کنند» و به همین دلیل باید جرم‌زدایی شوند. این منطقی است که به توضیح نویسنده در روند جرم‌زدایی از همجنس‌گرایی در غرب صورت گرفته است.

امیدوار. ن این دیدگاه را به دیدگاه فقه و اصول در قانون‌گذاری اسلام شیعه و جمهوری اسلامی ایران پیوند می‌دهد. که در این میان «اصل عدم ولایت» حائز اهمیت است که نویسنده توضیح می‌دهد: «مطابق این اصل، هیچ‌کس بر دیگری ولایت ندارد مگر اینکه دلیل قطعی بر آن داشته باشیم. اصل عدم ولایت از فروع توحید است، که در آن سلطنت مخلوقات بر یکدیگر نفی می‌شود. این اصل هم مانند اصل اباحه، مبتنی بر آزادی بشر است، و هرگونه سلطه بر دیگران را ظلم و تعدّی در حق آن‌ها می‌داند. مقتضای اصل عدم ولایت، عدم جواز جرم‌انگاری و اقدام به مجازات دیگران است؛ چرا که جرم‎انگاری مستلزم اِعمال مجازات و در نتیجه اِعمال نوعی تصرف و ولایت در شئون آنان می‌باشد، از این‌رو جرم‎انگاری و اعمال مجازات به توجیه و مجوّز نیاز دارد.»

با دیدگاهی که در بالا ذکر شد، نویسنده به سراغ قوانین مجازات اسلامی در جمهوری اسلامی ایران می‌رود و این قوانین را نقد می‌کند. نقد جنسیتی نویسنده به این قوانین به ویژه مهم است. نویسنده به «نگاه سخت-گیرانه قانون‌گذار به مفعول» در قانون مجازات اسلامی حساس است و آن را برخاسته از نگاه مردسالارانه به احکام می‌داند و نه ناشی از خود احکام سنتی شیعه که قوانین به آن‌ها مرتبط‌ند.

در نهایت نویسنده بر این باور است که در گفت‌وگو با نظام کیفری جمهوری اسلامی اگر چنانچه  طبیعی بودن گرایش جنسی به همجنس «صحیح فرض شود»، این موضوع راهگشای خوانش‌های رهایی‌بخش‌تر در گفتمان‌های قانونی خواهد بود.

مخاطب کتاب گفتمان‌های همجنس‌گراهراس حکومتی و فرهنگی‌اند. اگر چنین گفتمان‌هایی وجود نداشت، نیازی به کتاب امیدوار ن. دیده نمی‌شد. او خود در گفت‌وگو با این گفتمان‌ها می‌گوید: «همجنس‌گرایی نه قابل تغییر است و نه قابل حذف؛ بلکه یک واقعیت است که هم خود همجنس‌گرایان و هم جامعه می‌باید وجود آنرا بپذیرند.»  او به نظام‌های حکومتی و تأدیبی توصیهِ می‌کند که «در پناه علم، عقل، منطق، دانش و دوری از هرگونه پیش‌داوری و تعصّبی در جهت شکوفایی عدالت و حفظ حقوق افراد بکوشند و با استفاده از یافته‌های علمی و پزشکی در جهت هرچه بهتر شدن وضع زندگی افراد گام‌های مثبتی بردارند.» این پیامی است که کتاب با آن پایان می‌یابد.