پایگاه خبری تئاتر: فرزین پورمحبی دانشآموخته تئاتر و طنزنویس در یادداشتی با عنوان «تئاتر از مشاغل پرخطر!» نوشته است:
«تئاتر بعد از کار در معدن تنها حرفهای است که سر و صورت عواملش سیاه میشود! حالا چه به دلائل هنری مانند «گریم» و چه به علل اقتصادی همچون شرمندگی! چقدر شبیهاند یک سیاهباز تئاتر و یک معدنچی ذغال! خدا روی هیچ تنابندهای را جلوی هیچ بندهای سرخ و سیاه نکند! خصوصا در این شرائط کرونا زده «بودن یا نبودن» !
البته اوضاع هنر ششم قبل از کرونا هم کیشمیشی بود. یک تئاتری با «دشمن مردم» ایبسن؛ اپیدمی مریضی و مرض جعل اخبار و انکار واقعیت را تجربه کرد. دوران قرنطینگی را در «خانه عروسکی»اش ماند و بیکاری و «مرگ اول هنرمند» را مزمزه کرد. فاصله اجتماعی خود را با حاکمان، طبق سیستم «فاصله گذاری برشت» با کشیدن «دایره گچی قفقازی» از همان اول، خط و نشان کرد. همچون «شاه لیر» طرد شدن از سوی فرزندانش را حس کرد. کامش را با دیدن گل بهخودی «مده آ» با کشتن فرزندانش تلخ کرد. او سالها با موجوداتی بدتر از کرونا همچون: «یاگو و کالیگولا» سر کرد و با «هارپاگون» و «تاجر ونیزی» طعم چرک کف دست را درک کرد، به همین خاطر هم، دستهایش را از خیلی قبلتر، مرتبا با آب و صابون همچون «مکبث» بعد از قتل «دانکن» پاک کرد. هر «بازرس» و هر «قویتری» که از راه رسید تئاتری را مانند «اتللوی» سیاه، سیاه کرد و با مشتی وعده و «بازی» او را در این «باغ وحش شیشهای» رها کرد. خطای انسانی را با «کمدی اشتباهات» چشید و شهوت قدرت طلبی و فروختن روح به شیطان را با «دکتر فاستوس» فهمید و با اینهمه روح پاک و خالصی که داشت در این فضای تاریک و نمور، خود را همچون «یزدگرد» آواره و عاقبتش را مانند «ادیپ شهریار» کرد. صد رحمت به بلاهایی که عموی هملت بر سرش آورد که حقش هم نبود.
تئاتر همواره مظلوم بوده و طبق قانون طبیعت جایش مانند عاقبت هر مظلومی زیر پای این و آن بود.
بر همین اساس آمار نفلههایی که تاکنون هنرهای نمایشی داده آبرومندتر از تعداد تلفات جادهای که پراید داده، نبوده! عشاق سینه چاک تئاتر بعد از اختلاسگران بیشترین بخور بخورها را داشتند، آنها حرص خوردند از بی توجهیها؛ غم نان خوردند از بیکفایتیها و کلی چوب خوردند از تعصبات خشک و افراطیگریها؛ امان از اینهمه «اشباح» و دشمنیها!
با این اوصاف میتوان ادعا کرد این شرایط کرونا زدهای را که احد و ناسی تا به حال به چشمش ندیده؛ کک اهالی تئاتر را هم با گذشته تلخی که داشتند نگزیده! همیشه برای این پوست «کرگدنیها» وضعیت قرمز بوده و هست! باید تئاتری باشی و بفهمی که وقتی با گردان شروع میکنی و برای رفتن به دنبال لقمهای نان با گروهان تمام میکنی یعنی چه! باید تئاتری باشی که بفهمی عبور از میدان مین یعنی همین تصویب و مجوز اجرا و بگیر و ببندهای زیرمیزی برای چندرغاز آنهم با حذف کلی صفر از پول! کار هر کسی نیست ماندن و سوختن و ساختن و دریغ از کشیدن دستی به سر و رویی برای این همه ایستادن و نمردن!
تئاتر همیشه جزو مشاغل پرخطر بوده و این تنها محدود به دوران کرونا نیست. درهای به ظاهر باز تئاتر، قبل از پلمپ هم بستهتر از حالا بوده و به همین خاطر هم؛ جزو اولین مشاغل جمع شده و جزو آخرین مشاغل باز شده خواهد بود. امان از این، از خدا خواستههای تعطیلی فرهنگ و درود بر قشری که هر بار در برابر انواع و اقسام «نیرنگهای اسکاپن» گونه ایستادند و همچون «مردههای بیکفن و دفن» سارتر «آهسته با گل سرخ» رادی دردودل کردند و به امید رسیدن «مرغ دریایی» به این «باغ آلبالو»ی در معرض حراج، همچنان منتظر نشستند.
تقدیم به همه جگرسوختگان تئاتر»