«هپل و هپو» یعنی هرج و مرج، لاقید و سرسری و سطحی و باری به هر جهت. جشنواره شعر فجر که هر سال در آستانه سالگرد انقلاب برگزار میشود، از هر جهت بیانگر همین مفهوم «هپل و هپو»ست. نمونهاش: دهمین جشنواره شعر فجر در سال ۱۳۹۴ که به شکل محفلی در قم برگزار شد. سرکرده این محفل هم کسی نبود جز علیرضا قزوه، شاعری که در سال ۱۳۹۲بر سر تملک خانه شاعران آبرویزی به راه انداخت و گفت «ما شاعر دولتی نیستیم، شاعر دولتی آنهایی هستند که با پول بیتالمال، خانهها و زنهایشان را عوض کردهاند.»
فرستنده : آقای علی تبریزی
خطاب قزوه به شاعرانی بود مانند فاطمه راکعی و ساعد باقری (سراینده سرود ملی جمهوری اسلامی) و سهیل محمودی. یکی از موارد اختلاف بین این دو گروه از شاعران دولتی زمینی بود که شهرداری تهران به انجمن شاعران اهدا کرده بود. قزوه میگفت زمین را جناح مقابل به نام خودش زده است. کار به دادگاه کشید و آخرش هم معلوم نشد که کی چه چیزی را در آشفتهبازاری که به راه انداختند بالا کشیده است. جنجالی که بر سر زمین خانه شاعران به راه افتاد، به نظر من یک معنای نمادین دارد: شعر در نظر متولیان جشنواره شعر فجر زمینیست که باید آن را تصاحب کرد. هرچه رقیب کمتر باشد، به همان اندازه تصاحب آن سادهتر است.
در جشنواره شعر فجر که در سال جاری رسماً به شکل محفلی برگزار میشود، گروه دوم از شاعران دولتی و از رقیبان علیرضا قزوه به محفل قم و به جشنواره شعر فجر راه داده نشدند. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) در سالن شهید آوینی اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم، شاعرانی نه چندان شناخته شده مانند ناصر فیض، احمد علوی، جواد شرافت، محمد علی بهمنی و چند نفر دیگر اشعاری خواندند و عدهای هم درباره اهمیت شعر آیینی سخنرانی کردند.
در سال ۹۳ در امتداد سیاستهای ایجابی وزارت ارشاد اسلامی جشنواره شعر فجر از یدالله رؤیایی دعوت کرد که در این جشنواره که در تهران و در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد، شرکت کند، اما به زودی وقتی که اختلاف بین دبیران جشنواره شعر فجر بالا گرفت، آنها دعوت خود را از یدالله رویایی پس گرفتند.
یدالله رویایی هم پاسخ داد تا ایران آزاد نشود، به ایران سفر نخواهد کرد. بنیانگذار شعر حجم در سایتش خطاب به دوستی به نام «آرش» نوشته بود: «دوست دارم به همه آنهائی که دوستم دارند، و یا ندارند بگوئی، به آن روحیههای جوان و آن همه دلهای پاک، که در شعر من نفس میکشند و نفس میدهند، ملیونها دختران و پسرانم، و تو، که خود از خیل آن پاکانی، و تشنه آنی که بدانی کی به ایران برمیگردم، اوه، پسرم! هر وقت آزادی به ایران برگردد من هم برمیگردم.»
با اینحال سال گذشته شاعران خوشنام و مستقلی در جشنواره شعر فجر حضور داشتند: محمدرضا عبدالملکیان، حافظ موسوی، مهرداد فلاح، رضا چایچی، شیوا ارسطویی، ضیاء موحد، رسول یونان، شاپور جورکش و هرمز علیپور. امسال اما برگزارکنندگان شعر فجر ترجیح دادند این شعرخوانیها را به شکل محفلی و در شهرستانها برگزار کنند. طبعاً قم در اولویت قرار دارد.
جشنواره شعر فجر در مجموع جشنوارهای کاملاً بیاهمیت است. اگر هم اهمیتی دارد، بیشتر به خاطر همین حاشیهها و رویکردهای شاعران مکتبی و ایدئولوژیک است که این روزها خود را «شاعر آیینی» مینامند.
برگزاری این جشنواره به شکل محفلی در شهرستانها هم سفرهای استانی محمود احمدینژاد در دوران تحریم را به یاد میآورد. به جای آنکه در پی یافتن بازار جهانی باشیم، سر در پیله فرومیبریم و با بازتولید احساس غرور کاذب در خودمان به آرامش میرسیم. اینکه بالاخره در رویارویی با واقعیتها این آرامش به هم میریزد، یک امر ثانویست.
میگویند حسن صباح گلیماش را گوشهای از قلعه الموت پهن کرد و بعد به تدریج با ترفندهایی موفق شد قلعه الموت را تصاحب کند. علیرضا قزوه و گروهی از شاعران مکتبی هم ظاهراً آموزههای حسن صباح را به کار گرفتهاند: آنها هم گلیم پاره شعر انقلاب اسلامی را گوشهای پهن کردند و حالا در پی تصاحب قلعه شعر فارسیاند. غافل از آنکه در این سالها و پس از تهاجمات مکرر از قلعه شعر فارسی چیز زیادی باقی نمانده است. باید به آنها گفت حتی اگر این قلعه را هپل و هپو هم کنید، جز ویرانهای نصیبتان نمیشود.
جریان اصلی شعر ایران همواره در خلوت و به طور کاملاً غیر منتظرهای اتفاق افتاده است.