سانسور در کشور ما رابطه ادبیات و سینما را خدشه‌دار کرده است

علی ژکان کارگردان فیلم‌های سینمایی «مادیان»، «عیسی می‌آید» و «اولین امضا برای رعنا» با اشاره به رابطه کدر و تیره ادبیات و سینما تأکید کرد که سانسور در کشور ما یکی از عوامل اصلی این اتفاق بوده که همواره رابطه بین سینما و ادبیات را خدشه‌دار کرده است.

سانسور در کشور ما رابطه ادبیات و سینما را خدشه‌دار کرده است

علی ژکان کارگردان سینما در گفت‌وگو با خبرنگار برنا، اظهار داشت: اقتباس در سینما از همان بدو تولد هنر هفتم وجود داشته و از آنجا که سینما هنری بی ریشه و پیشینه که نهایتاً پیشینه‌اش به عکاسی برمی‌گردد که آن‌ها مدتی کوتاه پیش از سینما ظاهر شده بود. سینما در واقع حاصل یک اختراع تکنیکی بود و هنرش تنها در ضبط تصاویر متحرک بود.

 

ژکان خاطرنشان کرد: سینما برای حفظ حیات خود مجبور شد که به هنرهای دیگر متوصل شود و در این بین مهم‌ترین هنر ادبیات بود و به نوعی از طریق اقتباس توانست تا امروز به حیات خود ادامه دهد. اقتباس در واقع در ذات سینما است و به شکل‌های مختلف در سینما می‌توان آن را مشاهده کرد. گاهی مواقع فیلمساز تنها یک ایده را از یک اثر ادبی اقتباس می‌کند گاهی مواقع شخصیت‌ها، گاهی مواقع مفهوم و برخی مواقع هم کل یک اثر را فیلمساز در نگارش فیلمنامه‌اش مدنظر قرار می‌دهد.

او افزود: پیش از سینما اقتباس در نمایشنامه‌نویسی هم وجود داشت و شواهد بسیار زیادی از این مسئله وجود دارد و در سینما هم از همان بدو تولد وجود داشت. در کشور ما اقتباس اهمیت دو چندانی دارد چرا که ما در سینمای داستانی به دلیل وجود ممیزی نتوانسته‌ایم از ذخایر ادبی‌مان استفاده کنیم و در واقع این منبع تغذیه غنی برای سینمایمان را ناخودآگاه از دست داده‌ایم. به هر حال ادبیات هم در حکومت‌های مختلف دچار ممیزی بوده و نویسندگان ما هم معمولاً با این معضل روبرو بوده‌اند.

این نویسنده در ادامه اظهاراتش تأکید کرد: اقتباس از روی فیلم هم صورت می‌گیرد، چه بسا یک فیلم مربوط به 70 سال پیش باشد و این مسئله بستگی به این دارد که سازنده اثر با اقتباسی که صورت داده می‌خواهد چه کند و حتی شاید بتواند بار دراماتیک اثر را با وجود اینکه منبع آن مربوط به 70 سال پیش است افزایش دهد. حتی آثار ویلیام شکسپیر هم ممکن است به شکل‌های مختلف مورد اقتباس قرار بگیرد و از بین آثاری که ساخته می‌شوند تفاوت‌های بسیاری را شاهد باشیم. به عنوان مثال از «مکبث» این نویسنده بزرگ اورسون ولز، آکیرا کوروساوا و رومان پولانسکی اقتباس کرده‌اند اما هیچ یک از آثار شبیه به هم نیست و هر کدام با مناسبات فرهنگی زمانه خود به این نمایشنامه پرداخته‌اند. برخی مفاهیم ابدی هستند و آثاری که به این مفاهیم پرداخته‌اند تاریخ مصرف نداشته می‌توان با تغییراتی امروز نیز آثاری مورد اقتباس باشند. به عنوان مثال نمایشنامه «مکبث» به مسئله جاه‌طلبی، قدرت‌طلبی و فساد می‌پردازد که همچنان انسان با این موضوعات درگیر است.

کارگردان فیلم سینمایی «چهره به چهره» در ادامه تصریح کرد: در کشور ما سینما با ادبیات رابطه خوبی نیست و اولین و عمده‌ترین دلیل این مسئله این است که ذات سینما وابسته به اقتصاد است و به ادبیات هم نگاهی کاسبکارانه دارد و می‌خواهد ادبیات را برای درآمدزایی در خدمت بگیرد که این مسئله برای صاحبان آثار ادبی چندان خوشایند نیست و آن‌ها ارتباط با سینما را به نوعی کسر شأن خود می‌دانند و به طور کل نویسنده‌های ما سینمای ایران را قبول ندارند چرا که امروز غالب فیلم‌های ما فیلم‌فارسی هستند و اگر در دوران پیش از انقلاب شاهد فیلم‌فارسی بودیم امروز هم به شکلی دیگر این سینمای فیلم‌فارسی وجه غالب سینمای ما است اما در کشورهای دیگر تفاهمی بین سینما و ادبیات وجود دارد. به عنوان مثال در آمریکا نویسنده‌های درجه یک رابطه بسیار خوبی با صنعت سینما دارند اما در ایران به جز چند مورد استثنایی اینگونه نیست و همیشه رابطه سینما و ادبیات در یک فضای کدر و مبهم بوده است.

او افزود: مسئله دیگر به بحث سانسور مربوط می‌شود. سانسور همواره رابطه بین سینما و ادبیات را خدشه‌دار کرده است و اجازه نمی‌دهد ارتباط سینما و ادبیات به شکلی طبیعی رشد کند. دخالت‌های سانسور به تیره شدن رابطه سینما و ادبیات افزوده و اجازه نمی‌دهد ما از ذخایر ادبی‌مان استفاده کنیم. کشور ما در زمینه داستان کوتاه کشوری غنی و پربار است و در داستان‌های بلند هم آثار بسیار خوب و قدرتمندی داریم. نویسندگانی چون صادق هدایت، بزرگ علوی، سیمین دانشور، هوشنگ گلشیری و… نویسندگانی هستند که ما از توانایی‌شان در سینما بهره نبرده‌ایم و حتی نویسنده‌های مدرن ما هم می‌توانند مورد توجه سینماگران باشند. ما با معدنی روبرو هستیم که متأسفانه نمی‌توانیم در سینما از آن بهره‌ای داشته باشیم.