حسین معززی نیا، منتقد فیلم، مدرس سینما، مستندساز و سردبیر نشریۀ سینمایی ۲۴ است. معززی نیا، به عنوان نویسنده و دبیر سرویس سینمایی با نشریاتی چون سروش، نقد سینما، مشرق و مهر همکاری داشته است. از معززی نیا، کتابهای «درباره ابراهیم حاتمیکیا»، «فیلمفارسی چیست»، و «سینما و افقهای آینده» منتشر شده است. او منتقدی است که سینمای ایران و جریانها و گرایشهای موجود در آن را از نزدیک و با دقت دنبال کرده و این ویژگی در نوشتهها و نقدهای او کاملا پیداست. معززی نیا همچنین بارها به عنوان عضو هیئت انتخاب و هیئت داوران در جشنوارۀ فیلم فجر حضور داشته و با سیاستها و خط مشیهای این جشنواره کاملا آشناست. با معززی نیا دربارۀ جشنوارۀ فیلم فجر امسال و فیلمها و حاشیههای آن گفتگویی کردهام که میخوانید:
در صفحه فیس بوکتان نوشتهاید که از حجم عظیم و بیسابقۀ چرند و پرندگویی دربارۀ سینما و جشنوارۀ فیلم فجر حیرت زده شدهاید. مشخصا اشاره اتان به چه نوع مطالبی بود؟
فرستنده : آقای علی تبریزی
حسین معززی نیا: «اجازه دهید نگویم مشخصا اشارهام به کدام مطالب بود، چون دلخوری ایجاد میکند! نویسندگان برخی از این مطالب و همچنین کسانی که با آنها مصاحبه شده و نتیجهاش در رسانهها منتشر شده از دوستان و رفقا هستند و از اشاره مستقیم میرنجند. ولی راستش حتی اگر این احتیاط را نخواهم به خرج دهم، باز بهتر است به مطالب مشخصی اشاره نکنم، چون واقعاً فرد یا نویسنده خاصی را در نظر نداشتم وقتی آن متن را در فیسبوک نوشتم. مشکل یکی دو نفر یا یک گروه خاص نیست. معتقدم در کشور ما نوشتن و اظهارنظر درباره سینما دچار یک نوع بیقاعدگی و بیانضباطی شده که مخاطب جوان را کاملاً گیج خواهد کرد و در درازمدت تاثیر نامطلوبی بر نظریهپردازی سینما و سیر تحولات نقد فیلم خواهد گذاشت. البته بخشی از این اظهارنظرها با قصد و غرض سیاسی شکل میگیرد و مثلاً افراد نزدیک به دولت قبلی میخواهند وضعیت فعلی سینما را ناگوار نشان دهند تا ثابت کنند مدیریت سینما در دوره گذشته موفق عمل میکرده و حالا سینما به حال خودش رها شده! اما فارغ از این نوع موضعگیریهای مبتذل سیاسی، حجم اظهارنظرهای بیمبنا و غیرمعقول توسط سینماگران و منتقدان شناختهشده هم افزایش حیرتانگیزی پیدا کرده است. تصورم این است که آنقدر ملاحظات پیرامونی، رودربایستی با این و آن و تلاش برای کسب امتیازهای مختلف بر این اظهارنظرها سایه انداخته که در عمل کسی آن فیلمی را که روی پرده است نمیبیند، بلکه حواشی را در نظر دادنش دخالت میدهد و چون از یکی خوشش نمیآید اشکالاتی در فیلمش میبیند که وجود ندارد و چون با دیگری رفاقت دارد امتیازاتی برای فیلمش در نظر میگیرد که کوچکترین نشانهای از آنها در فیلم مورد نظر موجود نیست.»
همیشه بعد از اعلام اسامی فیلمهای پذیرفته شده در فجر، اعتراضهای زیادی از طرف فیلمسازانی که فیلمهایشان رد میشود صورت میگیرد. یکی از دلایل بروز این واکنشها به اعتقاد من، به سابقۀ جشنواره فیلم فجر و ممیزی فیلمها در سالهای گذشته برمی گردد. در سالهای قبل خیلی از فیلمها به دلایل سیاسی و ایدئولوژیک و یا به خاطر داشتن نگاه انتقادی از جشنواره حذف شدند و این مسئله، فیلمسازان را به تصمیمات جشنواره و هیئتهای انتخاب و داوری آن بیاعتماد کرده. امسال در انتخاب فیلمها چقدر آزادی عمل د اشتید؟ آیا اصلاً از طرف نیروهایی خارج از حوزۀ سینما بر سر انتخاب یا رد فیلمها تحت فشار بودهاید؟
حسین معززی نیا: «هیچکس نمیتواند آنچه را شما گفتید انکار کند. یعنی در سی و چهار دورهای که از عمر جشنواره فجر گذشته حتماً پیش آمده که بهخاطر ممیزی یا دلایل سیاسی فیلمی از جشنواره یا بخش مسابقه حذف شود. ولی تصور من این است که سینماگران ما باید با در نظر داشتن این وضعیت برای شرکت در جشنواره تصمیم بگیرند. یعنی کسی که میداند فیلمش مشکل ممیزی دارد یا جهتگیری سیاسی نامتعارفی دارد، خب باید آمادگی داشته باشد با هیئت انتخاب یا مدیریت پنهان در پشت هیئت انتخاب دچار مشکل شود. این اتفاقی بیسابقه و غیرمعمول نیست. کسی که نمیخواهد دچار این مشکلات شود میتواند فیلمش را بدون شرکت دادن در جشنواره فجر راهی اکران کند. یا تقاضای شرکت در جشنوارههای خارجی را داشته باشد.»
محمد رحمانیان، از جمله فیلمسازانی بود که به رد فیلمش سینما نیمکت از سوی جشنواره اعتراض کرد و شما هم در واکنش به اعتراضش حرفهایی را مطرح کردید. به نظر شما اعتراض ایشان تا چه حد موجه بود؟
حسین معززی نیا: «من فیلم آقای رحمانیان را دیدم، فیلم قابل اعتنایی نیست و حتی با کمی سختگیری میشود گفت فیلم ضعیفی است. اما فعلاً کاری به کیفیت این فیلم نداریم، اعتراض به هیئت انتخاب در نهایت کار عبثی است چون اعتراض به این هیئت، اعتراض به هیئت داوری، اعتراض به تصمیمهایی که برگزارکنندگان جشنواره برای تعیین زمان نمایش فیلم و زمان برگزاری نشست مطبوعاتی و غیره میگیرند میتواند تا ابد ادامه داشته باشد و هیچ حد و مرزی ندارد. مسئله این نیست که اعتراض آقای رحمانیان چهقدر موجه یا ناموجه است، بلکه مسئله این است که چنین اعتراضهایی فینفسه عبث و بیحاصلاند. چون هیچ چیزی را تغییر نمیدهند. و ضمناً باعث رواج فرهنگ اعتراض مداوم به همه چیز جشنواره میشود که بهتدریج روندی فرسایشی و آزاردهنده خواهد یافت.»
حسین معززی نیا
به نظر شما چرا فیلمسازانی که فیلمشان رد میشود و به این رد شدن معترضاند، باز هم سال بعد در جشنواره شرکت میکنند؟
حسین معززی نیا: «چون میخواهند دوباره شانسشان را بیازمایند. به این امیدوارند که این دفعه ترکیب هیئت انتخاب و هیئت داوری جوری باشد که فیلمشان وارد بخش مسابقه شود و دیده شود و جایزه هم بگیرد. وضعیت ادارهٔ سینما در ایران به شکلی است که جشنوارهٔ فجر به گل سر سبد اتفاقات سینمایی سال تبدیل شده. خندهدار است، اما فروش بالای یک فیلم آنقدر سازندگانش را راضی نمیکند که درخشیدنش در جشنواره!»
از دید شما به عنوان یک منتقد حرفهای، جشنوارۀ فیلم فجر چقدر با استانداردهای یک جشنوارۀ سینمایی معتبر فاصله دارد؟ مهمترین اشکالات آن چیست؟
حسین معززی نیا: «اینکه بحث بسیار مفصلی است و در این مختصر نمیگنجد. چون معتقدم هیچ کدام از عناصر و اجزای جشنواره فجر تناسبی با استانداردهای یک جشنواره سینمایی ندارد. اما مشکل اصلی جشنواره فجر، این است که تعریف ندارد. سالهاست که مشخص نیست این جشنواره چرا برگزار میشود. قرار است نمایشگاه فیلمهایی باشد که سیاستهای سینمایی نظام را نمایندگی میکنند؟ قرار است نمایشگاه بهترین فیلمهای سال باشد؟ قرار است مشوق سینماگران برای حرکت به کدام سو باشد؟ فکر میکنم همین نامشخص بودن تعریف جشنواره باعث بسیاری از حرف و حدیثها و دعواهای بعد از جشنواره شده. عدهای اعتراض میکند چرا این جشنواره نسبتی با «فجر» و «انقلاب» ندارد. خب آیا تعریف این جشنواره این است که نمایشدهنده فیلمهایی متناسب با مفهوم «فجر» باشد؟ اصلاً چه کسی عهدهدار یافتن تعریفی برای این جشنواره است؟»
جشنواره فیلم فجر، جشنوارهای کاملا دولتی است. به نظر شما دولتی بودن این جشنواره تا چه حد به استقلال هنری آن لطمه زده است؟
حسین معززی نیا: «قطعاً مهمترین اشکال جشنواره فجر همین دولتی بودن آن است. ولی راستش را بخواهید خود این دولتی بودن میتوانست در گذر زمان تبدیل به تعریف جشنواره شود. یعنی تکلیفمان مشخص شود که این یک جشنواره دولتی است به معنای دقیق کلمه و هر دولت میخواهد با برگزاری این جشنواره به تبیین سیاستهایش در زمینه سینما کمک کند. اما حتی این اتفاق هم در این جشنواره نمیافتد. مثالهای متعدد از دورههای مختلف سراغ دارم برای یادآوری این نکته که بارها پیش آمده فیلمی جوایز اصلی جشنواره را دریافت کرده که ارتباطی با سیاستهای دولت وقت نداشته و حتی میشود گفت مخالف آن سیاستها بوده.»
به عنوان یک منتقد، بهترین فیلم جشنوارۀ امسال از دید شما چه فیلمی بود و چرا؟
حسین معززی نیا: «من اژدها وارد میشود (مانی حقیقی) را بیش از دیگر فیلمها پسندیدم. چون فیلم متفاوتی است و در فضای فعلی سینمای ایران، فیلم جسورانه و خطشکنی محسوب میشود و البته در فیلمنامه، کارگردانی، فیلمبرداری، موسیقی و دیگر اجزا هم فیلم کامل و خوبی است. اما گذشته از این فیلم، نفس (نرگس آبیار)، ابد و یک روز (سعید روستایی) و ایستاده در غبار (حسین مهدویان) هم از فیلمهای مهم و قابل اعتنای این دوره از جشنوارهاند.»
امسال اختلاف نظرهای شدیدی بین منتقدان سینمایی بر سر بهترین فیلمهای جشنواره وجود داشت. اختلاف نظر در میان منتقدان سینمایی بر سر فیلمها، در همه جای جهان و همه جشنوارههای فیلم مرسوم است اما این اختلاف نظر در میان فیلمسازان ایرانی خیلی شدید و تا حد زیادی غیر طبیعی است و باعث سردرگمی کسانی میشود که میخواهند به آرا و نظرات منتقدان تکیه کنند. به نظر شما چرا این گونه است؟
حسین معززی نیا: «پاسخم به این سؤال شباهت زیادی به پاسخم به اولین سؤال شما دارد. همانطور که در آنجا گفتم تصور میکنم ملاکهایی غیر از «فرم» و «ساختار» در ارزشگذاریهای دوستان اولویت پیدا کرده. وگرنه این اختلافنظرها نمیتواند به این شدتی شود که شما میگویید. مثلاً میگویند موقع دیدن فیلم نفس (نرگس آبیار) حوصلهمان سر رفت چون هیچ اتفاقی نمیافتد! خب نفس فیلمی است با ساختار متفاوت و قرار نیست با سر و شکل معمول فیلمنامههای کلاسیک و نقطه عطفهای همیشگی پیش برود. این اتفاقی نیست که خارج از حوزه تصمیم کارگردان رخ داده باشد. خانم آبیار میدانسته دارد چه میکند. یا مثلاً میگویند چرا بادیگارد (ابراهیم حاتمیکیا) شعار میدهد و موسیقیاش اینقدر حجیم است و روابط آدمها پرداخت ملودراماتیک غلیظ دارد. خب مگر بهترین فیلمهای حاتمیکیا همین ویژگیها را نداشته؟ مگر سلیقه او همیشه همین نبوده؟ پس چرا یک جا مینویسیم آژانس شیشهای یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران است و حالا مینویسیم بادیگارد فیلم بیارزشی است؟ ملاکمان چیست؟»
نظرتان در مورد برندگان جشنواره و نتیجۀ آرای هیئت داوران جشنواره چیست؟ چقدر این نتایج به دیدگاههای شما به عنوان یک منتقد نزدیک بود؟
حسین معززی نیا: «فکر میکنم هیئت داوران در مرحلهٔ معرفی نامزدها بسیار بد عمل کرد و نامزد کردن فیلمهایی مثل امکان مینا و آخرین بار کی سحر را دیدی و دختر برای جایزه بهترین فیلم و بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه هیچ توجیهی ندارد. من طبق هیچ کدام از تعاریف موجود در میان همه مکاتب و نظریات طول تاریخ سینما نمیتوانم درک کنم چطور میشود این سه فیلم را نامزد این جوایز کرد ولی مثلاً بادیگارد را حذف کرد. طبعاً داریم بحث مقایسهای میکنیم وگرنه بادیگارد هم اشکالاتی دارد. اما تصور میکنم هیئت داوران هرچهقدر در مرحله اعلام نامزدها عجیب و غریب عمل کرد، در مرحله انتخاب نهایی میان همین نامزدها تصمیمهای خوبی گرفت. بر خلاف اظهارنظر رایج این روزها که میگویند چرا باید ۹ جایزه به یک فیلم اول ساخته یک جوان ۲۶ ساله داد، تصور میکنم این تصمیم درست و شجاعانهای است و اتفاقا باید این نوع محافظهکاریهای رایج در محافل سینمایی ایران را نادیده گرفت و وقتی فیلمی مستحق دریافت جایزه است به آنجایزه داد، حالا میخواهد سازندهاش بیست ساله باشد یا هشتاد ساله.»
آیا جشنواره امسال، کشف تازهای هم داشت؟ یعنی فیلمساز خلاقی که نگاه تازهای داشته باشد را به سینمای ایران معرفی کرد؟
حسین معززی نیا: «بله. اصلاً شاخصترین ویژگی جشنواره امسال همین بود. استعدادهای جوان، جشنواره امسال را تحت تاثیر قرار دادند. تا آنجا که یادم میآید، سالها بود این همه «فیلم اول» دیدنی و قدرتمند ندیده بودم. تصور میکنم فیلمسازانی مثل سعید روستایی، حسین مهدویان، حمیدرضا قربانی، احسان بیگلری، اکتای براهنی و… میتوانند آینده سینمای ایران را بسازند. در میان بازیگران، فیلمبرداران، تدوینگران و فیلمنامهنویسان هم استعدادهای قابل توجهی دیده شد.»