IRANWIRE 21.03.1401
در روزهای اخیر خبرهایی از سانسور و توقیف نمایشهای مختلف به گوش میرسد. گروههای تئاتری از اعمال ممیزیهای سختگیرانه و بازبینیهای چندباره نمایشها و توقیف بدون توضیح نمایشها خبر میدهند و مسئولان ارشاد دایره فعالیت در این عرصه را تنگ و تنگتر میکنند.
با هلن همتی که در دانشکده هنرهای زیبا درس خوانده، در دانشکده هنر و دانشگاه سوره تدریس کرده، نمایشنامه نوشته و در کسوت کارگردان تئاترهایی را در ایران به صحنه برده است، درباره سانسور تئاتر در ایران گفتوگو کردهایم و از تئاتری که بهتازگی در سوئد روی صحنه برده است، حرف زدهایم. تئاتر جدید او درباره تجاوز به زندانیان سیاسی زن در دهه ۶۰ است که با عنوان «یک چهارپایه و دیگر هیچ» به روی صحنه رفته است. او از سال ۱۳۸۲ به سوئد مهاجرت کرده است.
روز ۱۰خرداد۱۴۰۱ اجرای نمایش «مخاطب» به کارگردانی جابر رمضانی متوقف شد. کلیه اقلام تبلیغاتی و اطلاعات این نمایش که از روز ۲۶ خردادماه سال جاری در سالن استاد سمندریان تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفته بود، از سایت تیوال حذف شد و کارگردان بدون اینکه درباره علت این اتفاق توضیحی ارائه کند، با انتشار یادداشتی از مخاطبان خود عذرخواهی کرد و نوشت: «مخاطبان عزیز، طبق دستور مرکز هنرهای نمایشی به تماشاخانه ایرانشهر، نمایش مخاطب تا اطلاع ثانوی نمیتواند روی صحنه برود و صفحه بلیتفروشی آن از سایت تیوال حذف شده است.»
خانه تئاتر ایران درباره سانسور و توقف غیرقانونی این نمایش و چند نمایش دیگر بیانیهای صادر کرد و خواستار توضیح مدیرکل هنرهای نمایشی شد.
در بخشی از این بیانیه که خطاب به «کاظم نظری»، مدیر کل هنرهای نمایشی نوشته شده آمده است: «بیمقدمه بفرمایید، در این مملکت و در حوزه فرهنگ و هنر قانون اعمال میشود یا سلایقِ فردی و جریاناتِ حزبی در کار است؟ لطفاً صریح و روشن پاسخگو باشید به چه حقی نمایشهایی که در مراحلِ بررسی متن و بازبینی موفق به کسبِ مجوز برای اجرا شدهاند، در روزهای اجرا متوقف میشوند؟»
اگر چه اجرای نمایش «مخاطب» از روز ۱۶ خرداد و با «بازبینی مجدد» متن از سر گرفته شده است؛ اما حاصل این برخوردهای سلیقهای و هدف شفافیت چیست؟ محدودسازی هنرمندان و تنگ کردن دایره ممیزی و سانسور در عرصههای مختلف هنر به کجا میانجامد؟
خبرگزاری ایرنا روز ۱۸ خرداد سال جاری به نقل از مدیریت تئاترشهر اعلامیهای را منتشر کرد، در آن شرایط پذیرش «آثار حرفهای» و «آثار هنرمندان متقاضی اولین اجرای عمومی» در تالارهای مختلف این مجموعه را اعلام میکند. در این اعلامیه آمده است که به اطلاع هنرمندان فرهیخته و ارجمند رشته نمایش میرساند، مجموعه تئاترشهر با نگاه به مولفههای «ملی-میهنی»، «مذهبی-معرفتی» و «مضامین ارزشی»، «نمایشنامههای خارجی» یا «طرح های اجرایی همسو با محورهای یاد شده» برای صحنه توسط کارگردانان را انتخاب و به اداره کل هنرهای هنرهای نمایشی جهت تولید و اجرا پیشنهاد میکند.
«هلن همتی» که سابقه تدریس در دانشگاه هنر و دانشگاه سوره را در کارنامه خود دارد، پنج اثر نمایشی برای بزرگسالان و دو کار نمایشی به سفارش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را در ایران کارگردانی کرده و شانزده نمایشنامه رادیویی نوشته که از رادیو جوان پخش شدهاند؛ او درباره تجربه شخصی خود از ممیزی و این رفتارهای سلیقهای میگوید: «اجرای آخرین تئاتری که کارگردانی کردم، برای اجرا در جشنواره تئاتر فجر انتخاب شده بود؛ اما با ممیزی روبهرو و از فهرست اجراها کنار گذاشته شد. بعد از آن، اثر را برای جشنواره تئاتر عروسکی ارسال کردیم که بعد از جرح و تعدیلهای فراوان در بازبینیهای متعدد، برای شرکت در جشنواره بینالمللی عروسکی تهران تصویب شد؛ اما در آخرین دقایق و بدون هیچ توضیحی باز هم از فهرست نمایش حذف شد! از آنجا که اجرا آماده بود و گروه نمایش تصمیم داشت تا اور را به صحنه بیاورد، متوسل به فرهنگسراها شدیم؛ اما بعد از چند اجرا در فرهنگسرای هنر (ارسباران) مجددا اجراها متوقف شد!»
خط قرمزها و تابوها؛ برگ برنده برای سانسورچی
اردیبهشتماه سال جاری خبرگزاری ایسنا از توقف اجرای نمایش «رابینسون و کروزو» به کارگردانی «علیرضا کوشکجلالی» در شهر قم بعد از یک شب اجرا خبر داد. «سعید برجعلی»، بازیگر و دستیار کارگردان این نمایش درباره دلیل توقیف آن گفت: «به ما گفته شده این نمایش به دلیل حجاب تماشاگران و نیز رنگ چتری که جزو آکسسوار کار است، توقیف شده است.»
چتر مذکور چتری هفترنگی بود که به عنوان «نماد جامعه همجنسگرایی» از طرف ممیزان وزارت ارشاد دلیلی برای تعطیلی این اثر عنوان شده بود؛ در حالی که به گفته کارگردان نمایش این اثر «درباره جنگ و صلح است.»
هلن همتی، در این باره میگوید: «شرایط ممیزی در زمان من شاید بدتر از الان نبود؛ ولی بهتر از امروز هم نبود. چیزی که خیلی ما را آزار میداد، انتخابهای سلیقهای بود که من شخصا تجربهاش کردم. یعنی یک مدیر که میآمد بنا به سلایق خودش تمام قوانین و رویکردها در حوزه نمایش و بررسی و ممیزی تغییر میکرد، شکل انتخاب آثار برای اجرا تحت تاثیر قرار میگرفت و این چیزی بود که به شدت آزاردهنده بود.»
او که در حال حاضر نمایشی ساختارشکنانه با موضوع «تجاوز جنسی به زنان زندانی در دهه شصت» را با عنوان «یک چهارپایه و دیگر هیچ» در استکهلم روی صحنه برده است، میگوید: «این نمایشنامه بر اساس یک رویداد واقعی در شمال ایران نوشته شده است. تجاوز به یک زندانی سیاسی دختر و البته باکره در آستانه اعدام، تحت عنوان عقد شرعی و اجباری یکشبه در دهه ۶۰ خورشیدی. چرا که بر اساس تفسیری از قانون شریعت، اگر دختری باکره اعدام شود، به بهشت میرود. بر این اساس، یکی از دختران زندانی، شکوفه شالویی، در شب آخر زندگیاش به عقد اجباری یک مامور در میآید و سپس سپیدهدم روز بعد، تیرباران میشود. متن این کار را یکی از همکاران من در ایران نوشت و چون مطمئن بود چنین اثری مجوز اجرا نمیگیرد، آن را به من سپرد تا امکان اجرای آن را در سوئد بررسی کنم.»
هلن میگوید اثر «ش. گ» را برای تمرین هنرجویان در کلاسهای فن بیان انتخاب میکند، «چون پر از تکگویی بوده» اما حین تمرینهای گروهی متوجه میشود، بسیار از هنرجویانش که بعد از سال ۱۳۶۷ بهدنیا آمدهاند، یا در سوئد بزرگ شدهاند، اطلاعی از کشتار زندانیان سیاسی در ایران ندارند: «فقط دو نفر از هنرجویانم که خودشان از خانواده اعدامیان دهه شصت بودند، میدانستند این کار مرتبط با آن دوره است. بقیه فکر میکردند که این قصه است. از من سوال میکردند و من وقتی میگفتم، واقعی است، متعجب میگفتند که چطور چیزی از آن نشنیدهایم؟ چرا هیچکس تا حالا راجع به این فاجعه چیزی نگفته است؟»
این کارگردان میگوید: «همینها دلیلی شد که تصمیم بگیرم با اجازه نویسنده، این نمایشنامه را در قالب یک پروژه نمایشی به روی صحنه بیاورم. فکر کردم با توجه به اینکه همه هنوز از تمامی رویدادهای هولناکی که در زندانهای ایران در دهه ۶۰ رخ داده باخبر نیستند، موضوع تجاوز جنسی در زندان، موضوع مناسبی است که میتوانم روی آن کار کنم.»
او با اشاره به نهادینه شدن فرهنگ سکوت به بهانه حفظ آبرو در بین خانوادهها آن را هم بخشی از «خودسانسوری» در ایران تعریف میکند: «من با بنیاد آیینه که به همت داریوش اقبالی و برای ترک اعتیاد فعالیت میکند، همکاری میکنم. آنجا متوجه شدم، اغلب افراد مبتلا به اعتیاد از طرف خانوادههایشان پنهان میشوند. حذف میشوند. اگر از دنیا بروند و دلیل مرگ اعتیاد باشد، عموما دربارهاش صحبت نمیشود. آنجا موضوعی را ارائه کردم تحت عنوان پنهانکاری و تابوهای فرهنگی. میخواستم این را روشن کنم که وقتی مسالهای پنهان باشد، قادر به پیدا کردن راهحل آن هم نخواهیم بود.»
این کارگردان هنرهای نمایشی، با یادآوری این که در چند سال اخیر خیلی از قربانیان تجاوز در سراسر جهان از تجربیات تلخ خود گفتهاند، ادامه میدهد: «مهم هست که در این زمینهها کار فرهنگی-هنری بیشتری صورت بگیرد و تابوشکنی شود تا آنهایی که تجربههای مشابه دارند، اما به دلیل آبروداری، مهر خاموشی بر لبهای خود زدهاند، سکوت خود را بشکنند و این مشکل را بازشکافی کنند.»
هلن همتی معتقد است که سانسور حکومتی هم از فرهنگ پنهانکاری میآید: «همه میدانند که تعرض و تجاوز جنسی در جامعه و زندان مخصوص به ایران نیست. در همه جا اتفاق میافتد. اما در ایران حرف زدن از آن در جامعه، رسانه، نمایش و فیلم ممنوع و محدود است. در حالی که غرب تلاش کرده آن را قانونمند کند و اگر کسی از قوانین تخطی کرد تاوان آن را با مجازات متناسب بپردازد.»
چالشهای هنرمندان داخل و خارج ایران
فعالیت فرهنگی برای هنرمندان حوزه نمایش که به ناچار یا به ضرورت، زادگاه خود را ترک میکنند، بسیار دشوار است. با این حال در بیش از چهار دهه گذشته، کارهای نمایشی متعددی توسط این هنرمندان تهیه و اجرا شده است.
هلن همتی میگوید، علیرغم اینکه سالها قبل از ایران مهاجرت کرده اما آثار هنرمندان تئاتر در ایران را دنبال میکند: «مبارزه علیه سانسور را ما که خارج از ایرانیم، به شکلی و بچههای ایران به شکل دیگری پیش میبرند. من شاهد بودهام که دوستان در داخل ایران مجبور به اصلاحات زیادی روی متن نمایشها میشوند که مجوز اجرا بگیرند اما گاهی همان کار برای اجرا به خارج میآید و همان متن اصلی بدون سانسور کار میشود. آنها از آزادی موجود استفاده میکنند و حرف خود را تا جایی که محدودیتی برای بازگشتشان ایجاد نکند، میزنند.»
این کارگردان اما بر این باور است که این دوگانه شدن آدمها اتفاق بدی است: «این اتفاق دارد به برخی از گروهها تحمیل میشود. انگار حکومت با این بگیر و ببندها و رد کردن و جلوی اجرا گرفتن میخواهد رختی که دوخته را قواره تن همه هنرمندان کند؛ اما من فکر میکنم با وجود آگاهی و خلاقیت امروز مردم، وجود شبکههای اجتماعی و ابزارهای جمعی این کار شدنی نخواهد بود.»
هلن همتی با اشاره به این نکته که برای هر هنرمندی بهترین جا برای ارائه محصول تولیدی زادگاهش است، میگوید: «کسانی مثل من که دیگر از سانسور و رفتارهای سلیقهای به تنگ آمدند، مهاجرت کردند. اینجا مشکل ممیزی نداریم. امکاناتی که دولت سوئد برای اجرا در اختیار ما میگذارد، یگانه است. سالنهایی که هزینهاش را دولت تامین میکند؛ اما من اگر بخواهم کارم دیده بشود، مجبورم به زبان سوئدی آن را بسازم. در یک درصد جامعه سوئد که ایرانیان آن را تشکیل میدهند، مخاطب جدی نمایش خیلی اندک هست. یعنی مخاطبی که هم هزینه کند و بلیت بخرد، هم وقت بگذارد و به تماشای تئاتر بیاید.»
او اشاره دارد که همیشه این شانس را داشته که سالن اجرای نمایشهایش پر باشد، اما: «بخش مهمی از حاضران فارسیزبان با دعوت میآیند. در بهترین شرایط، فقط یکسوم از حاضران در سالن بلیت میخرند و گاه حتی از یکچهارم هم کمتر. کار هنری برای ادامه حیات، نیاز به هم حمایت مخاطب، هم حمایت مالی مراکز فرهنگی دارد. با این حال ما چارهای جز دعوت نداریم. چون سالن خالی برای گروه مثل کابوس است.»