غزل نهانی: از اواسط شهریور ماه رنگ زندگی ما تغییر کرد. دنیای فردی و اجتماعی همه ما به یک باره دگرگون شد. حتی نحوه برخورد ما با اتفاقات متفاوت بود. در میانه التهابات رخ داده آرام آرام خبرهای مبنی بر بازداشت یا احضار
تعدادی از هنرمندان به گوش رسید و فضای پیرامون هنرمندان ملتهب و ملتهب تر شد. در همین راستا کمیته ای با حضور اعضای اصناف هنری یعنی خانه موسیقی، خانه تئاتر و خانه سینما تشکیل شد تا مشکلات و اتفاقات رخ داده برای هنرمندان را پیگیری کند. پیگیری هایی که تا همین روزهای پایانی سال ادامه دارد و باعث دلگرمی در میان هنرمندان شده و پرونده بسیاری از هنرمندان بازداشتی ختم به خیر شده و تعدادی هنوز در حال بررسی است..
با مهدی کوهیان، حقوقدان و تهیه کننده که از همان روزهای ابتدایی با این کمیته همراه بود چند ساعتی گفت و گو کردیم و ماحصل حرفایمان را می توانید اینجا مطالعه کنید..
از زمانی که اعتراضات مدنی و اجتماعی شروع شد تا همین امروز شرایط هر لحظه به نحوی متفاوت سپری شده است. پیگیری وضعیت هنرمندان بازداشتی در حوزه هایی مثل موسیقی، تئاتر و سینما هم از آن دست اتفاقاتی بود که کمتر کسی تجربه کرده باشد. اما به مرور شما وارد این میدان شدید و تا به امروز تلاش شما برای رهایی هنرمندان در بند ادامه دارد. همراهی با این اتفاق چه طور شکل گرفت؟
شاید با ید کمی به عقب بازگردم تا پاسخ شما را کامل تر بگویم.
کمیته پیگری وضعیت هنرمندان با بازداشت تعدادی از مستندسازان در اردیبهشت ماه شکل گرفت . تعدادی از فعالان این عرصه و بنده به دلیل فعالیت در حوزه مستند و کمی آگاهی به مسائل حقوقی، تلاش کردیم از این دوستان حمایت کنیم. همان زمان موضوع جنجالی پیش آمد و اتفاقاتی افتاد اما اصل ماجرای حمایت از هنرمندان همان زمان ریشه گرفت.
طبیعتا بنده با تعدادی از مقام های قضایی در ارتباط بودم و جلسات ما نتایج خوبی داشت . جلسات فعالان حوزه مستند مثل خانم رخشان بنیاعتماد و دوستان دیگر با قضات هم از جمله جلسه های مهم در این حوزه بود و من معتقدم این جلسات تعاملی بین بخش مدنی و دولت تاثیر خوبی داشت و سوتفاهم های فراوانی رفع شد. اتفاقا همین الان فکر می کنم شاید روزی جزییات این جلسه را مکتوب کنم..
به دلیل این ماجرا به صورت شخصی من در این فضا قرار گرفتم تا اینکه ماجرای مهسا امینی اتفاق افتاد و همه ناراحت و نگران بودند. هنرمندان مانند سایرمردم واکنش نشان دادند و فضای خاصی پدید آمد که همه ما خیلی خوب به یاد داریم.
تصور می کنم اواسط مهرماه بود که روسای خانه سینما جمع شدند که برای تعدادی از هنرمندان سینما که مهر ممنوع الخروجی دریافت کرده بودند یا احضار شده بودند تصمیم گیری کنند که چه اقدامی باید انجام شود.
پیشنهاد شد کمیته ای تشکیل شود برای پیگیری وضعیت بچه های سینما و به واسطه تجربه من و فضایی که پیش آمده بود از من هم خواسته شد حضور داشته باشم.
تصور ما این بود در چند هفته ماجرا تمام می شود. اما همه چیز برخلاف تصور ما پیش رفت و می دانید که این اتفاق نیفتاد و فضا هم ملتهب تر شد.
بعد ار آن مدیران سایر اصناف هنری و ادبی مثل خانه موسیقی ، خانه تئاتر و ..کنار هم جمع شدند و پیشنهاد کردند با توجه به تجربه ما در خانه سینما با ما در ارتباط باشند که کار را پیش ببریم. در زمانی بودیم که هنرمندان متعددی از حوزه های مختلف بازداشت شده بودند و به نوعی این سرآغاز حضور من در کمیته حمایت حقوقی و قضایی از هنرمندان بود که تا همین حالا هم ادامه دارد..
آن زمان قرار شد ارتباط با قوه قضاییه به عهده ما باشد و بقیه اصناف با اعضا خود در ارتباط باشند که به نظرم این اتفاق به بهترین نحو رخ داد..
بنا به گفته شما اوایل کسی تصوری از گستردگی این ماجرا نداشت و به مرور ابعاد گرفتاری های هنرمندان و عموم مردم بیشتر شد. طبیعتا برای شما هم لحظات سختی سپری شده است..
بله ..من ابتدا فکر می کنم نیاز به یک خودانتقادی داریم. به نظرم در بحران ها نهاد های صنفی باید به سرعت عمل کنند. یعنی اگر در ابتدای هر بحرانی مثلا خانه موسیقی یا خانه سینما به عنوان یک نهاد مدنی اطلاعیه ای منتشر می کرد و اعتراض هنرمندان را در همان بیانیه بازتاب می دادند شاید بسیاری از هنرمندان واکنش شخصی را بروز نمی دادند و هنرمند به واکنش نهاد صنفی خود بسنده می کرد و بسیاری از پست های هیجانی در فضای مجازی شکل نمی گرفت..
اما من باید حرف شما را نقض کنم. زیرا در خانه موسیقی و به فاصله ی اندکی بعد از زمان درگذشت مهسا امینی بیانیه ای منتشر شد ولی دیدیم که بسیاری از هنرمندان آن را کافی ندانستند وعلاقمند بودند خودشان حرف های دلشان را با لحنی تندتر بیان کنند…. فارغ از بیانیه یک صنف…
بله این مطلب هم درست است و قطعا همان بیانیه موثر بوده است و شاید خیلی از هنرمندان رفتار خود را متناسب با همان بیانیه پیش بردند.
ممکن است عده ای فکر کنند من باید واکنش شخصی خودم را داشته باشم اما بسیاری از هنرمندان بازداشت شده وقتی من با آنها گفت و گو می کردم می گفتند اگر صنف من واکنشی داشت من به آن واکنش تاسی می کردم.
در این مدت در جلسات فراوانی که داشتیم برخی از نهادهای امنیتی معتقد بودند که هنرمندان باعث تحریک مردم بودند و ما بارها در جلسات گفتیم این تصور از اساس باطل است .زیرا این مردم بودند که تمام هنرمندان را به واکنش فراخواندند. حتی زمانی یکی از خانم های هنرمند نام آشنا برای من تعریف کرد که خانمی در خیابان به صورت او آب دهان انداخته (تف کرده) و با عصبانیت گفته چرا هیچ عکس العملی نداری؟ چرا کنار مردم نیستی ..
از این دست موارد در این چند ماه کم نداشتیم..
هرچند از مردم هم نمی توان خرده گرفت .. آنها حق دارند. هر هنرمندی اگر به جایگاهی رسیده است بی ترید با حمایت مردم بوده و در بزنگاه های خاص همین مردم انتظار همدلی و همراهی از هنرمندان را دارند.
تعداد هنرمندان بازداشتی در این مدت چند نفر بود؟ آمار دقیقی دارید؟
از من خواسته اند آماری اعلام نکنم اما حدود ۲۰۰ نفر از اهالی فرهنگ و هنر و رسانه یا بازداشت شده اند، یا احضار شده اند، یا ممنوع الخروج بوده اند و…
در میان افراد بازداشت شده نام های شناخته شده داشتیم و هنرمندانی با شهرت کم تر هم بسیار داشتیم. کمیته مشترک پیگیری وضعیت هنرمندان عمده تلاش و وقت خود را صرف هنرمندان گم نام و با شهرت کمتر کرد.
من به افراد مشهور هم گفتم برای شما تلاش کردیم اما نگرانی جدی ما برای مادری در فیروزآباد استان فارس بود که حتی هزینه ایاب و ذهاب برای پیگیری وضعیت فرزند هنرمندش را نداشت یا نگران خواهر هنرمندی هستیم که از شمال به تهران آمده و پول کرایه مسافرخانه ندارد و حتی نمی تواند چند روز در منزل اقوام بماند. و یا آن مادر بافقی که هر روز تماس میگرفت ونگران فرزند ۱۹ ساله دانشجوی خود در یزد بود.
به نظرم کمیته ما باید یشتر برای هنرمندان گمنام تلاش می کرد و این افراد در الویت ما بودند . همواره تلاش ما برای هنرمندان مشهور میانجگری کردن بوده و هست.
از یک جایی به بعد هنرمندان مشهور یا به تعبیری سلبریتی ها در این جریان با شما همراه شدند و برای آزادی هنرمندان سنگ تمام گذاشتند و بسیاری بی خبر از این تلاش ها هستتد..
با صراحت اعلام می کنم مدیون افرادی مثل رامبد جوان یا ستاره اسکندری هستیم. من ابتدا در تماس مستقیم مثلا با رامبد جوان نبودم اما خانم ستاره اسکندری هر روز مقابل زندان بود و فقط پیگیر مشکلات هنرمندان نبود بلکه مشکلات بسیاری از مردم را همان جا حل و فصل می کرد. در حد توان..
حضور این دوستان بسیار موثر بود. نمی دانم رامبد راضی هست من اینها را بگویم یا نه اما برای آزادی افراد دربند هزینه مالی می کرد و وثیقه ها را به قول معروف جور می کرد تا مشکل چه هنرمندان و چه افراد عادی حل شود.
یا هنرمندان دیگر.. حتی خیرین در حوزه فرهنگ و هنر پیشقدم شدند و بخشی از وثیقه ها را پرداخت کردند.
کم کم حرکت های انفرادی به حرکات جمعی تبدیل شد و ما در جلسات تصمیم گرفتیم تقسیم کار کنیم و با همراهی هم مشکلات را حل کنیم.باید از خیلی ها تشکر کرد به خصوص آن دسته از هنرمندانی که تصمیم گرفتند در گمنامی همراهی کنند و این همراهی ها بسیار ارزشمند است..
در حال حاضر ما در فضایی پر از سوتفاهم ها زندگی می کنیم. هر حرکتی گه گاه به عکس تعبیر می شود و برداشت های بی منطق از هر رفتاری فراوان دیده می شود. بسیار شنیده ام که می گویند مثلا برای هنرمندان چه کرده اید؟ بالاخره که آزاد می شدند؟ یا اینکه فلان فرد چرا با تاخیر آزاد شد؟ چرا دست روی دست گذاشتید؟ هشتگ های بسیار زیادی در فضای مجازی زده شد با نام بسیاری از هنرمندان و افراد زیادی با خشم گله کردند که چه کسی به این وضعیت رسیدگی می کند و حرف هایی از این دست..
پاسخ شما به این حرف ها چیست؟
بله درست است و طبیعی است هر پرونده ای مسیر خود را تا انتها طی می کند و به سرانجامی می رسد . این روند طبیعی است. اما وقتی نهاد صنفی به عنوان یک میانجی وارد جریانی می شود و سعی می کند التهاب ها را کاهش دهد.
به هرحال سوتفاهم هایی میان حاکمیت و بخشی از مردم وجود دارد که نهاد های مدنی به عنوان نماینده بخشی از همین مردم می توانند به حل آن کمک کنند.
اگر بخواهم با جزییات مثال بزنم می توانم به شب آتش سوزی زندان اوین رجوع کنم. شبی که تا صبح بیدار بودم و تا صبح تلفن جواب می دادم. خانواده ها نگران بودند، مدام تماس می گرفتند و آن شب یکی از تلخ ترین شب های زندگی من بود.
نه من و نه هیچ کس دیگر اطلاعی از داخل زندان نداشت و شما تصور کنید من چه جوابی باید به خانواده ها می دادم؟ جز اینکه آنها را به آرامش دعوت کنم و این مسئله کمی نیست.
یا خانواده هایی که از وضعیت فرزندان بازداشت شده خود اطلاعی نداشتند و ما اطلاعات پیدا می کردیم و در روند قانونی پرونده تسریع ایجاد می کردیم.
بسیاری از پرونده ها بر مبنای سوتفاهم ها شکل گرفته بود و ما با حضور در دادگاه ها بسیاری از این سوتفاهم ها را مرتفع می کردیم. مثلا کتایون ریاحی از ما گله کرد که در دادگاه تنها بوده.
حق داشت و حق با او بود. چون ما اطلاعی از زمان دادگاه او نداشتیم و اطلاع رسانی ایشان باعث شد روند پیگیری پرونده شرایط مطلوب تری داشته باشد. همان گلایه باعث شد مسیر رسیدگی به پرونده ها ساز و کار بهتری پیدا کند.
کم کم و به مرور آقای تقوی رئیس دادگاه انقلاب اسلامی که انصافا همراهی و همکاری خوبی با ما داشت و دارد، اجازه داد در جلسات دادگاه ها حضور داشته باشیم، صحبت کنیم و حقیقت را بیان کنیم و همه این موارد قطعا راهگشا بوده است.
گفت و گو ها در دل جلسات و قبل و بعد جلسات باعث شد بسیاری از اتهامات سنگین از اساس منتفی شود. مثلا اتهام هایی مثل اجتماع و تبانی یا تبلیغ علیه نظام از جمله اتهامات سنگین اکثر پرونده ها بوده و تعامل ما با قوه قضاییه یا فردی مثل قاضی ایمان افشاری که بخش بیشتری از پرونده های هنرمندان توسط ایشان بررسی شد، باعث از بین رفتن این احکام سنگین شد.
حتی قضات دیگر در این مسیر با ما وارد تعامل شدند و من احساس کردم آنها دوست دارند نهاد صنفی در میانه میدان باشد..
متاسفانه بسیاری از افرادی که قضاوت های بعضا عجیب و غیر منطقی داشتند به این مهم توجه نکردند که آرامشی که از دل این مسیر نصیب خانواده ها شد چه اندازه مهم و تاثیرگزار بوده است..
فضای دادگاه فضایی خشک و رسمی و اصولی است. چون در بعضی دادگاه ها تصویربرداری می شد فضای دادگاه خشک تر و جدی تر هم بود و حال تصور کنید خیلی از هنرمندان در میانه دادگاه به ناگهان تهی می شدند و حضور ما به عنوان یک پشتوانه و دلگرمی به حضور بچه ها و دفاعیات آنها بسیار کمک می کرد.
اگر من روزی می توانستم با جزییات و با انتشار اسامی صحبت کنم می گفتم افراد با چه انرژی های وارد دادگاه می شدند و با چه انرژی هایی خارج می شدند. خیلی حرف ها را نمی توان گفت اما مثلا در خصوص قاضی صلواتی که ممکن است جامعه تصوراتی خاص از او در ذهن داشته باشد، وقتی ما جلسه ای با ایشان برگزار کردیم به گرمی ما و میانجیگری همراهان ما را پذیرفت و همان روز دستور آزادی دو هنرمند را صادر کردند. هنرمندانی که کمتر کسی گمان میکرد به زودی آزاد شوند.
اتفاقا حضور این کمیته موثر بود. مثلا رییس دادگاه انقلاب آقای تقوی که بسیار با او گفت و گو می کردیم وقتی حضور مستمر ما را می دیدند به این نتیجه رسید که این همراهی می تواند هزینه کمتری برای کشور داشته باشد.
جا دارد من از شخصی که فقط بنام حاج اسماعیل میشناسم و گویا مشاور امین آقای تقوی هستند و حداقل در سه ماه گذشته هر روز ایشان را دیدهام، تشکر ویژه کنم. حتما نام ایشان در تاریخ به نیکی خواهد ماند و من و همه هنرمندان دارای پرونده شهادت خواهند داد که ایشان چگونه وقت گذاشت و تک به تک مراجعات را بی پاسخ نگذاشت.
دعای خیر بسیاری از مردم و هنرمندان پشت سر ایشان است.
به نظر شما این تعامل برای آزادی هنرمندان بازداشت شده به دلایل فردی بود یا تصمیم حاکمیت و یا دلایل دیگری داشت؟
من نمی دانم. و واقعا پاسخ به این سوال نه در تخصص من است و نه کمکی میکند، اما به هر دلیل که بوده، نتیجه این تعامل برای ما و برای هنرمندان بازداشت شده رضایت بخش بود.
البته این حرف ها به این معنی نیست که هرچه ما خواستیم همان شد. نه قطعا این چنین نبوده. اما در بعضی پرونده ها ما تصور می کریم راه به جایی نمی برد ولی درهای گفت و گو که باز شد، مسیر پرونده تغییر کرد و نتایج بسیار خوبی داشت .
ما انتقادات تند و جدی در بسیاری از گفت و ها داشتیم و بی پرده حرف هایمان را بیان کردیم و آنها در بسیاری موارد نقدهای ما را پذیرفتند. مثلا چند جلسه با دکتر غریب آبادی معاون حقوق بشر در قوه قضاییه داشتیم و حمیدرضا نوربخش، مدیرعامل خانه موسیقی حرف های جدی و مهمی را بی پرده پوشی مطرح کرد. ما در جلسات خواهش و تمنا نکردیم بلکه مطالبه گر بودیم و با همین مطالبات تعامل ها شکل گرفت.
جلساتی بوده که با جر و بحث شروع شده و در نهایت به نتیجه مشترک رسیده. من به شخصه تا اینجا راضی ام.
البته هنوز عزیزانی در زندان هستند. مثلا روز گذشته پیگیر پرونده سامان یاسین بودم و با قاضی پرونده صحبت کردم و ایشان پذیرفتتد که در رسیدگی مجدد حتما ما بعنوان نهاد مدنی حضور داشته باشیم و کمک کنیم که کمترین هزینه به همه تحمیل شود. در مورد توماج صالحی در تلاش هستیم که میانجگری کنیم.
ما وکیل مدافع افراد نیستیم بلکه از حقوق صنفی هنرمندان به لحاظ قانونی دفاع می کنیم. ما در کشورمان میانجگری کردن را کم داریم و معنی آن این است که در هیچ سمت ماجرا نیست. مانند صلیب سرخ عمل می کند و به دنبال نجات فرد آسیب دیده است.
همکاری و همراهی اصناف با شما کامل شکل گرفت؟
روزهای اول مسیر خیلی مشخص نبود. حتی برای پیدا کردن یک کد ملی مشکلاتی داشتیم اما به مرور همه ما با مسیر آشنا شدیم و کارها با نظم و به سرعت پیش رفت.
البته خانه ها فعالیت های خودشان را داشتند. در خانه موسیقی یا تئاتر خودشان پیگیر افراد بودند با خانواده ها در تعامل بودند. در خانه موسیقی می دانم با خانواده ها بسار صحبت شده و دلجویی های لازم اتفاق افتاده. می دانم اگر این همراهی ها ادامه دار باشد نتایج مثبتی خواهد داشت به خصوص که حدود ۲۰ نفر از اهالی هنر هنوز آزاد نشده اند و این روزها پیگیر وضعیت آنها هستیم.
سخت ترین روز یا روزهایی که بر شما گذشت چه روزهایی بود؟
یکی همان شب آتش سوزی زندان اوین بود که در مورد آن صحبت کردم.
بار دیگر مادری با من تماس گرفت و از جزییات بازداشت پسرش گفت که نمی توانم جزییات را بیان کنم اما آن شب از تلخی ماجرا تا صبح نخوابیدم.
یک روز بسیار ناراحت کننده برای من زمانی بود که یکی از مقام های قضایی به ما اعلام کرد قرار است عفوی اعلام شود و شما لیستی ده نفره به من ارائه کنید.
من لیستی ارائه ندادم چندین بار تماس گرفتند و پیگیر شدند و من می گفتم لیست ما تمام این بچه ها هستند و آنها می گفتند تنها نام ۱۰ نفر را اعلام کنید. من نمی توانستم به لحاظ اخلاقی این کار را کنم.
در نهایت بعد از چند روز با روحی آزار دیده و وجدانی زخمی این لیست را ارائه کردم هرچند آن عفو اتفاق نیفتاد ولی بر من شرایط سختی گذشت و مدام به خودم می گفتم از کجا معلوم شرایط فرد دیگر سخت تر از بقیه نباشد. این انتخاب برای من رنج فراوانی داشت. این اتفاق سختی عجیبی برای من داشت حتی سخت تر از شب آتش سوزی اوین..
و روزی بود که از اعماق قلب مسرور شده باشید؟
فارغ از اینکه آزادی هرکدام از بچه ها برای من بسیار خوشحال کننده بود اما روزی که عفو عمومی اعلام شد بسیار خوشحال شدم. عفو به این گستردگی برای اولین بار بعد از انقلاب رخ داد و نکته بعد اینکه برای اولین بار عفو شامل حال متهمین هم شد یعنی کسی که جرمش اثبات نشده بود، مورد عفو قرار می گرفت.
برای من روزی خوشحال کننده بود..
حرفی بود که در تمام این روزها در دلتان سنگینی کند و نگفته باشید؟
اوایل این ماجرا خیلی ها بر من تاختند و حتی با ادبیاتی خشمگین با من برخورد کردند که تو اصلا چرا می روی حرف می زنی؟ چرا با این افراد و فلان مقام گفت و گو می کنی؟ چرا این افراد را به رسمیت می شناسی؟
منش من این است..با هرکس در هر مقامی یا هرجایگاهی حتی کسی که به ناحق در پستی قرار دارد و اختیاری به دست دارد مذاکره می کنم تا حتی یک درصد مشکل کسی مرتفع شود.
من همیشه می گفتم برای آزادی بچه ها با هرکس مذاکره می کنم. هرکس کاری از دستش بربیاید..
در نتیجه معتقدم باید حرف زد، گفت و کرد و تعامل کرد..
سال ۱۴۰۱ برای ما تلخی کم نداشت. روزهای عجیب را سپری کردیم و شاید دل و دماغ گفتن از امید ها و آرزوها برای سال جدید را نداشته باشیم، اما مشتاقم آرزوی شما برای سال آینده را بشنوم..
قاعدتا همه می گویند مشکلات مرتفع شود و …اما آرزوی من گسترش آگاهی میان مردم است.. نا آگاهی میان ما بسیار است و ریشه بسیاری از مشکلات در نا آگاهی ما است و اگر آگاهی باشد تصمیم های درست گرفته می شود. از هر سمت چه آگاهی در بدنه حاکمیت و چه آگاهی در میان مردم.
آرزویم آگاهی و آگاهی بخشی است. افزون تر از همیشه..