فارسپلاس؛ دیگر رسانهها- تسنیم نوشت: سعید مرادی بهعنوان تهیهکننده سریالهای تلویزیونی همچون «بانوی سردار» که به قهرمان بختیاریها میپرداخت بیشتر شناخته میشود و این روزها کار جدیدی را بهعنوان اولین تولید
مرکز نوپای سیمرغ در دستور کار دارد. او بهعنوان مدیرعامل اتحادیه تهیهکنندگان فیلم و سریال ایران هم فعالیت میکند، کاری که بهتعبیر «مرادی» تمهیدات ویژه و کارهای مهمی را در عرصه تهیهکنندگی از تخلفات در این عرصه گرفته تا پیشروی اصولی در زمینه تهیهکنندگی فیلم و سریال، پیگیری میکند، البته مرادی سالها تولید تلهفیلم را در دستور کار داشته است شاید یکی از شاخصترینهای آن «راز برلین» باشد، فیلم «ایستگاه سلام»، «تپه بادبادکها» و «ساحل امن» جزو برخی از آثار او در سینمای ایران است.
با او درباره تهیهکنندگی و اصول و فضای باندبازی و مافیا در این عرصه، دستمزدهای عجیب و غریب شبکه نمایش خانگی و حتی دلاریِ بازیگران، جریان پولهای کثیف، گعدهها و میهمانیهای شبانه برای گرفتن نقش و کمرمق شدن عرصه سریالسازی در تلویزیون گفتوگویی داشتهایم. در جریان گفتوگو صحبتمان به اتحادیه تهیهکنندگان، کارت تهیهکنندگی و جایگاه نظارتی و حمایتی این اتحادیه هم رسید.
چرایی نداشتن سریالهای خیابانخلوتکن
* امروز بحث سریالسازی خیلی مهم است، چرا که تلویزیون یک زمانی سریالهایی را میساخت که اصطلاحاً به سریالهای خیابانخلوتکن معروف بود، الآن بهندرت شاهد کارهای اینچنینی هستیم که درصد بالای بیننده داشته باشد، و رفته رفته تلویزیون بهسمتی رفت که سریالهایش آن رمق همیشگی را نداشتند؛ بهنظر شما مشکل در سریالسازی کجاست که بحران مخاطب هم برای تلویزیون ایجاد شده است؟
-این موضوع کلانی است. یعنی در ابعاد مختلف میتوانید به آن بپردازید. شما اشاره کردید یک دوره آثاری تولید میشد در تلویزیون که خیابانخلوت میکرد. ما در یک جریان یا یک جبهه نابرابر از سوی رسانههای برونمرزی مواجهیم که به نوعی دهه 90 کشور را به خودش اختصاص داده است. آن چیزی که شما اشاره میکنید شاید دهه هفتاد یا دهه هشتاد اوج و بلوغ سریالسازی در ایران بود؛ اما همیشه این میزان از مخالفت و این میزان از دشمنی از سوی رسانههای متعدد را داشتیم.
من بارها و بارها این برایم مسئله بوده بیش از 251 شبکه تلویزیونی فارسیزبان در حوزههای مختلف سرگرمی، مذهبی، فرهنگی و … در خارج از کشور داریم که به نوعی ما باید با آنها مقابله کنیم. از این طرف ما حدود 50 شبکه تلویزیونی داریم که سی و چند شبکه تلویزیونی استانی فعالاند با رویکرد استانی بایستی در این جنگ نابرابر حضور داشته باشند.
واقعیت ماجرا این است که جریان فرهنگی کشور در این جنگ نابرابر، عقب است. بارها اشاره کردم، ما چرا فقط فکر میکنیم تنها دستگاهِ متولی جریان فرهنگی کشور سازمان صداوسیماست؟ جریان فرهنگی کشور دستگاههای مختلفی را دربر دارد حتی نهادها، صنوف و وزارتخانههای غیرمرتبط در حوزه صنعت، معادن و …
حوزه فرهنگ، حوزهای است که همه در آن باید سرمایهگذاری کنند و حضور و نقش داشته باشند. در همین سال گذشته چقدر در جریان اختصاص بودجه مجلس به سازمان صدا و سیما، جنجال ایجاد کردند. بوقچیهایی که فقط آمدند سروصدا کردند که وا اسفا بودجه صداوسیما چه و چه و چه.
ما فکر میکنیم بودجه سازمان صدا و سیما صرفاً باید صرف برنامهسازی بشود. در حالیکه سازمان عریض و طویلی مثل صدا و سیما حوزههای لجستیکی، پشتیبانی، حوزه فنی و اتاق فکرهایی دارد که باید زیرساخت دهههای بعدی را برای خودش طراحی و تدوین کند.
به انحاء مختلفی برای صداوسیما حاشیه درست کردند؛ یک روزی با بودجه و یک روزی هم با نمایشخانگی؛ در حالیکه من خودم نمایشخانگی را رقیب صداوسیما نمیدانم بلکه به اعتقاد بنده بازوی مکمل است. اما گروههایی آمدند و رقیبتراشی و حتی در این زمینه دشمنتراشی کردند.
همین سروصدایی که اخیراً در خصوص ساترا شد، واقعاً این را صادقانه میگویم ساترا در طی این سالها چه موانعی ایجاد کرد در سریالسازی در حوزه پلتفرمها و وی او دیها؟ هیچ! در حالیکه فقط آمدند در این زمینه سازماندهی داشته باشند و این به نوعی بلبشو را سامان بخشند.
از طرفی دیگر ما هیچوقت به ابعاد جامعهشناسی و مردمشناسی حوزه فرهنگ نپرداختیم، در حالیکه بسیار جایگاه مهمی دارد. چرا که اگر بخواهیم در بخش جامعهشناسی، نسل کنونی، دهه هشتادیها و دهه نودیها را ارزیابی کنیم، ما چه زیرساخت فکری و اندیشهورزی برای این دهه ایجاد کردیم؟
وقتی شما نگاه تجاریسازی پیدا میکنید بدیهی است که نهادی مثل صدا و سیما یا ساترا باید با یک نگاه فرادستی به این ماجرا نگاه کند. چون سازمان صدا و سیما به تولید آثار، نگاه تجاری ندارد و همواره نگاه مفهومی و محتوایی داشته است. یعنی در واقع به دنبال آن است این تولید محتوا بر جریانهای فکری دهههای پیشرو تأثیرگذار و کارآمد باشد.
اما گاهی اوقات ویاودیها صرفاً به مخاطب و تجاریسازی فکر میکنند؛ بدیهی است که آسیبهای اجتماعی در بسیاری از این آثار دیده میشود که در برخی اوقات هم قابل تحسین است اما تا چه اندازه میتوانیم فقط بیانگر پرداختن به آثار اجتماعی و آسیبهای اجتماعی باشیم.
ما که خودمان با این آسیبهای اجتماعی مواجهیم؛ آیا وقتی شما آسیبهای اجتماعی را در آثار نمایشی میبینید تأثیر مثبت میگذارد یا تأثیر منفی؟ آیا بازدارندگی دارد؟
آنجایی که نقطه مخالف با ویاودیها ایجاد میشود که مرجع نظارت کنندهای با دقت عمل ورود کند که در بخش جامعهشناسی و مردمشناسی، آسیبی به نسلهای بعدی وارد نشود. اما اینکه شما اشاره کردید چرا آن سریالهای خیابانخلوتکن ساخته نمیشوند و یا اینطور دیده نمیشود؟
من اعتقاد دارم الان نباید انتظارِ چنین کارهایی را از صداوسیما داشته باشیم؛ یکسری ریلگذاریهای فرهنگی پیش میرود، زمانبر است. چرا که حوزه فرهنگ دیربازده است و بیزینس نیست!
نکته دیگر در راستای همین ریلگذاریهای فرهنگی، تصمیماتی است که توسط نسل جوان شهر آشوب و سرشار از ایده و خلاقیت در بدنه حوزه فرهنگی و رسانهای کشور گرفته که خروجیهایشان هم کاملاً ساختارشکنانه، تأثیرگذار و سرشار از تنوع بوده اما در عین حال باید به این نکته توجه داشته باشیم جوانان ما در حوزه فرهنگی همان 60 سالههاییاند که به یک بلوغی در این عرصه رسیدهاند؛ اینها را اساساً یا حذف میکنیم یا گاهی اوقات در مرجعیت تصمیمگیری قرارشان نمیدهیم.
البته ناگفته نماند در دورانی هم که سریالهای خیابانخلوتکن را شاهد بودیم شبکههای اجتماعی یا نبودند و یا گستردگی نداشتند اما امروز در کنار جدال نابرابر، هرکسی میتواند با یک گوشی موبایل و تبلتِ خود هرآنچه را که در فضای رسانهای و بصری میخواهد دریافت کند و به تماشایش بنشیند.
چه تحول باشد و چه نباشد باز هم جدال نابرابر خواهد بود
* شاید برآمد صحبتهای شما، در وهله اول بودجهای که با توجه به مأموریتها و انتظاراتی که از صداوسیما وجود دارد، مطابقت ندارد، در وهله بعدی تهیهکنندگان کاربلد هم کمتر در تلویزیون فعالیت دارند…
-قطعاً بودجه تلویزیون کمتر است. اساساً بخشی از این هزینهها باید صرفِ دستمزدها و اتفاقات روزمره و بخش اساسی آن برای محتوا، اتاق فکر و ارتقاء و تغییرات و تحولات ساختاری باید هزینه شود. اما اینکه میگویید تهیهکنندگان قدیم نیستند؛ به هر حال سِیر تحولی در صداوسیما ایجاد شد درست یا غلط کاری ندارم.
نکتهای که وجود دارد ما نیاز به کادرسازی داریم. نکتهای که در رسانه سالها مغفول مانده است. دهههای مختلف (خصوصاً 60 و 70) در صداوسیما، طیف مشخصی در رسانه ملی فعالیت میکردند و به نوعی یک بدهی تاریخی بود و حالا جریان فکری آمده و میخواهد با رویکردهایی این بدهی را بپردازد. این رویکرد چیست؟
جوانگرایی و کادرسازی است. متأسفانه برخی از مدیران قبلی، ایجاد ریسک و کادرسازی نکردند. تلویزیون یک دورهای به یک طیف مشخص و برنامههای مشخص اختصاص پیدا کرده بود. ما در حوزه مجریان، بازیگران، تهیهکنندگان، کارگردانان و حوزه نویسندگان؛ خصوصاً این حوزه که از جایگاه و اهمیت بسیار زیادی برخوردار است، اگر یک تعداد نویسنده را کنار بگذاریم بنده به عنوان تهیهکننده گاهی اوقات نمیدانم سراغ چه کسی بروم؟ این سیر تحول را باید چه کسی یا کسانی اتفاق بیفتد؟
امروز این کادرسازی در حوزه نیروی انسانی و اندیشهورزی اتفاق افتاده است. بسیار موفقیتهایی در دورههای گذشته چه در زمینه آثار ترکیبی، چه نمایشی، گفتوگومحور و حتی بخشهای خبریمان که انکارناپذیر است اما همیشه این دورهها مقطعی بودهاند. امروز در حوزه سیر تحول و به نوعی کوچ فرهنگی که در رسانه اتفاق افتاده نیازمند زمانیم.
گاهی اوقات میگویند در این جنگ نابرابر و این کادرسازی و جریان تحول ایجاد شده، امکان شکست وجود دارد. من هم اعتقاد دارم امکانش هست اما چه این سیرِ تحولی را ایجاد کنیم و چه تغییری ایجاد نشود این جدال نابرابر هست؛ پس بهتر است که ما هرچه زودتر این جریان فکری را گسترش و بسط بدهیم.
تهیهکننده عابربانک و بانکدار نیست
* یعنی اعتقاد دارید یک زمانی تهیهکنندگی در تلویزیون در انحصار یک گروه خاص بود الان این انحصار شکسته است؟
-نه فقط در حوزه تهیهکنندگی بلکه در حوزههای مختلف این اتفاق افتاده است. امروز چقدر کارگردان و نویسنده جوان داریم؟ قطعاً در حوزه تهیهکنندگی هم همین اتفاق افتاده است. یک نکته را فراموش نکنید یکی از الزامات اساسی در تمام دنیا، تهیهکننده است. اما نباید تصور شود تهیهکننده بانکدار است! در واقع تهیهکننده عابربانک نیست، تهیهکننده کسی است که از ایده و طرح تا زمان پخش و اکران و پساپخش و اکران و حاشیهها و حواشی آن باید مثل یک پدر مراقب همهچیز باشد.
در بخش تهیهکنندگی باید دقت نظر بیشتری اتفاق بیفتد؛ تهیهکنندگان افرادیاند که همه اجزا (عوامل و بازیگران) را به استخدام در میآورد. در بخش مدیریتی و در بخش محتوا حتی رسانهها؛ یعنی نقشی که تهیهکننده امروز میتواند ایفا کند خیلی نقش تأثیرگذاری است اما متأسفانه گاهی اوقات میبینیم که این اتفاق خیلی کمرنگ است.
من از اساس با باندبازی مخالفم
* کارهای تلویزیونی که کمکیفتاند این موضوع وجود دارد خیلی از تهیهکنندگان بدون هیچ تبحر و آثار شناسنامهای وارد این کار میشوند یا کارهای بزرگی دست میگیرند که یا از پس آن برنمیآیند یا کارهایی میسازند که سرانجامی ندارد. در پسِ این اتفاقات به حقوق مخاطب اهمیتی داده نمیشود؛ البته در شبکه نمایشخانگی هم به همین صورت است.
برخی اعتقاد دارند این اتفاق از سر باندبازیهای تهیهکنندگی در تلویزیون اتفاق میافتد؛ اولاً شما بفرمایید که اساساً باندبازی در تهیهکنندگی تلویزیون وجود دارد یا خیر و ثانیاً تلویزیون برای اینکه همین گروههای جدیدی که وارد این عرصه میشوند و به قول شما 50 سالهها و 60 سالهها نباید کنار گذاشته شوند، به نظر شما باید چطور روند کادرسازی پیش برده شود که به اعتماد بیننده نسبت به قاب تلویزیون لطمه نخورد. متأسفانه در ماه رمضان یا نوروز سریالی روی آنتن نرود که 12 درصد بیننده داشته باشد. این سیر کادرسازی چطور باید شکل بگیرد و آیا باندبازیها در عرصه تهیهکنندگی در تلویزیون وجود دارد یا خیر؟
-اگر نگاه کنید در دههها و حوزههای مختلف نمایشی، مدیرانی درخشیدهاند، دلیل اصلی آن بازوهایی بود که در کنارش بودند. حق طبیعی است مدیری که از بازوهای مورد وثوق خود که شناخت بیشتری نسبت به آن فرد دارند، نیروی انسانی را انتخاب کنند. شاید دورههایی بوده که یکسری انتخابها پررنگتر بوده اما در این دوره نگاه و تصمیم بر این است که توازن ایجاد شود.
یعنی اینکه اینطور نباشد که تهیهکنندهای مثلا 4 سال، 5 سال یا 10 سال در بخشها و ژانرهای مختلف آنتن داشته باشد و مهمترین کنداکتورها را به خودش اختصاص بدهد. به نوعی یک عدالتمحوری در حوزه کنداکتور در شرایط کنونی در بخش تهیهکنندگی در حال رقم خوردن است.
گاهی اوقات تهیهکنندگان جوانی که کارنامه چندانی ندارند کار تهیه برنامههای نمایشی، مثلا همین برنامههای ترکیبی نوروز و عید فطر، را برعهده میگیرند که این غیرقابل چشمپوشی است. به نظر بنده آن مدیر باید توبیخ بشود؛ چون عرصه تهیهکنندگی عرصه آزمون و خطا نیست. عرصهای است که به یک میزانی از سواد، تبحر و تجربه رسیده باشید بعد بگویند که بیا اجرا بکن؛ سالها باید پشت صحنه باشید.
من خودم سالهای سال است که به این موضوع به شدت مومن هستم. صیانت صنفی؛ یعنی صیانت از حرفه تهیهکنندگی. متأسفانه برخی از تهیهکنندگان این نکته را میپذیرند فقط یک برندینگ و نامی ایجاد کردند و از مرحلهای که از آن برندینگ اتفاق میافتد و به شهرت میرسند کار را رها میکنند و به شکلِ یک پیمانکار درمیآیند و کار را به دیگرانی میسپارند که آنجا این اتفاق میافتد.
ما امروز در صنفمان در اتحادیه تهیهکنندگان فیلم و سریال ایران شورای صیانت از حرفه تهیهکنندگی تشکیل دادیم و کار ما این است که انتصاباتمان در حوزه انتخاب تهیهکننده به شدت درست باشد. اما چالشهایی بین ما و دستگاههای سفارشدهنده به وجود میآید. گاهی اوقات میگوییم به صداوسیما که شما یک نامهنگاری برای تهیهکنندگی با شورای صنفی داشته باشید که آیا این شخص را به لحاظ شناختی تأیید میکنید یا خیر؟ چون تهیهکننده نباید فقط عاملی برای برقراری پول باشد.
چهزمانی یک تهیهکننده خوشنام میشود؟
* با این توضیحاتی که شما دادید؛ تهیهکننده خوب چه نوع تهیهکنندهای است؛ شاخصهای ارزیابی شما برای صلاحیت آن تهیهکننده چطور است؟ چقدر تهیهکننده خوب در سینما و تلویزیون ما وجود دارد؟
-شاخصها خیلی گسترده است اما اولین شاخص محفوظات است. در حوزه فرهنگ و رسانه تهیهکننده عالیترین مقام در تهیه یک بسته محتوایی است. وقتی این عنصر را به کار میگیریم یعنی باید ببینیم این تهیهکننده ماهی چند جلد کتاب میخواند؟ در ماه چند تا فیلم میبیند؟ چند بار موسیقی خوب گوش میدهد؟ از تئاترهایی که در سطح شهر و کشور اجرا میشود خبر دارد؟ آیا هر دو سه ماه یک بار به دیدن یک تئاتر یا کنسرت رفته است؟
تهیه کننده یک جهانی دارد؛ همانند مجری که آگاهیهای قابل اعتنایی در حوزههای مختلف داشته باشد. تهیهکننده چقدر به وقایع فرهنگی سیاسی و اجتماعی کشور خودش آگاهی دارد؟ یعنی اینکه چقدر درباره وقایع سیاسی و اجتماعی و آداب و رسوم تحلیل دارد؟ ما در کشوری زندگی میکنیم که رنگینکمان اقوام است. از آیینها و زبانها گرفته تا گویشها.
من با افتخار در 27 استان کشور فیلم کار کردم. با زبانها، فرهنگها و آیینهای مختلف آشنا شدم. این کشور به دلیل تفاوت فرهنگی و زیباییهایی که در کنار خودش دارد در قلب خاورمیانه میدرخشد. تهیهکننده چقدر در این بخش آگاهی و شناخت دارد؟ شناخت از حوزههای بیمهای، مالیاتی، شهرداری و شناخت تعهدی به عنوان کارفرما دارد؟
بسیاری از تهیهکنندگان ما قواعد مالیاتی را نمیدانند. یعنی ما در تعیین صلاحیت تهیهکنندگی اولین سؤالمان این است که اگر پروژهای را میخواهید شروع کنید میدانید با مالیات چه کار کنید؟ با سازمان تأمین اجتماعی و شهرداری چطور؟
نکته مهمتر ارتباط صحیح مالی با عوامل مؤثر جلوی دوربین و پشت دوربین؛ آنجا میگویند یک تهیهکننده خوشنام است؛ کجاست دوره آقای بشکوفهها؟ میگویید مثال بزنید آقای بشکوفه برای من مرجعیت دارد.گاهی اوقات باید بنشینی پای صحبتهای ایشان، فقط برای شما خاطره بگوید خاطراتش تدریس و آموزش تهیهکنندگی است.
ما حافظ منافع تهیهکننده هستیم/ صداوسیما مراقب تورم هست!
* به بحث قاعدهمندی در هزینه کردن اشاره کردید که جزو صلاحیت یک تهیهکننده است. بودجه یک سریال و فیلم باید چطور تقسیم شود، این مشکل را بارها در تلویزیون داشتیم. سریالی بوده که 7 تا 8 سال متوقف شده یا یک تهیهکننده دیگری آمده بالای سر آن کار؛ بودجه در این راستا حیف و میل شده است. در واقع به تعبیر یکی از تهیهکنندگان، سریالی 1400 کد تولید گرفته و در 1401 تولید را آغاز کرده به خاطر تورم و مشکلات اقتصادی امروز، نوسانات قیمتی پیدا کرده است. چگونه این حیف و میل شدن سرمایههای تلویزیون، ارشاد و برخی نهادهای فرهنگی دیگر را در اتحادیه تهیهکنندگان مطالبه میکنید؟
-به هر حال ما حافظ منافع تهیهکننده هستیم. همانطور که میگوییم تهیهکننده یکسری مسئولیت دارد در قبال آن هم ما با نهادهای سفارشدهنده باید در این تعامل باشیم که حقوق مالی و حقوق مردمی پروژهها هم حفظ بشود. گاهی اوقات ما با این افزایش تورمها و نرخها مواجهیم؛ مثلاً پروژهای در فلان سال برآورد شده و حالا در طی روند تولید به آن تورم خورده که غالباً صداوسیما به این موضوع شناخت دارد.
شما اگر بخواهید مدیریت درست و واقعی در عرصه فرهنگی داشته باشید و تهیهکنندگی کنید اساساً هیچوقت یک تهیهکننده نمیتواند بگوید من به لحاظ مالی شکست خوردم. چون تا جایی که به یاد دارم سازمان صداوسیما همیشه حواسش به این نرخ تورم بوده و در اصلاحیههای برآورد به آن پرداخته است.
اما درباره آن بخش مراقبت و این حیف و میلها، یک نکته بگویم؛ ما یکسری اسامی و نامها داریم که اینها استخوان در گلو هستند! یکسری کارگردان و نویسنده که واقعاً نمیدانید با اینها چه کار بکنید. من با شما موافقم خیلی مواقع بودجههای دستگاههای فرهنگی کشور از جمله سازمان صداوسیما حیف و میل شده است.
ماجرای پولهایی که گرفته شده اما محصولی ارائه نشده!
* بهخاطر ناکارآمدی آن تهیهکننده، بودجهها حیفومیل شده است؟
-هم تهیهکننده و هم کارگردان چون نام و برندی داشته است. اسم نمیبرم مثلاً گفته من فلانی هستم با من قرارداد ببندید. سازمان صداوسیما در وهله اول نگاهش حمایت از پیشکسوتان و جوانان این عرصه است؛ آمده قراردادی بسته یک سال، دو سال و حتی سه سال پول گرفته اما محصول تحویل داده نشده است! چه کار باید بکند؟ هنوز هم از این دست اتفاقات بسیار داریم.
الان در کمیته شورای داوری اتحادیه تهیهکنندگان بسیاری از این پروندهها روی میز بررسی است؛ موقعی که میخواهد قرارداد ببندد میگوید “میدانید من چهکسی هستم؟”، سفته و چک از خواهر همسرش میدهد، بعد از این اتفاقات او را صدا میکنیم، اگر بخواهیم بهلحاظ سازمانی عمل کنیم یعنی خواهر همسرش را زندان بیندازیم؟! به همین خاطر بودجههای کثیری از سازمان صداوسیما در این بخش تقلیل پیدا میکند.
سازمان باید چه نقشی داشته باشد؟ دافعه داشته باشد؟ ما همه ماجرا را نمیگوییم گاهی وقتها بخشهایی از آن را میگوییم. یکی از معضلاتی که در صداوسیما در بخش کارگردانی، تهیهکنندگی و نویسندگی داریم همین مسئله است بودجهها به افراد داده شده و محصول تحویل داده نشده و شما میخواهید با اینها مواجهه حقوقی داشته باشید خب اینها سرمایه فرهنگیاند.
پیگیری خسارتهایی که تهیهکنندگان به نهادها و پروژهها میزنند
* پروژهای بوده که 10 سال دستِ یک تهیهکننده بوده که اسم نمیآورم. پژوهش آن کار پیش رفته و بعد از یک دهه کار سرانجامی نداشته و پروژه تحویل گروه دیگری شده است. اشاره کردید در اتحادیه حامی حقوقِ تهیهکنندگان هستید. آیا به خاطر این تعللها و بودجههایی که به این واسطه از بین میرود، پیگیر این خسارتها هم هستید یا خیر؟
-ما یک صنف حقوقی هستیم؛ اتحادیهای که مدیران عامل و تهیهکنندگانش شرکت دارند و بیش از 150 نفر در این اتحادیه عضو داریم که هرکدام کارمندان و دفاتری دارند که ما بیش از مجموعاً هزار نفر را خودمان با نیروی انسانی و کارمند و … پوشش دادیم.
شما در صنف باید یک تعادل و یک تعاملی را میان نهادهای سفارشدهنده و نیروی انسانی به عنوان کارفرما ایجاد کنید. اما شما نمیتوانید برای خط و مشی فکری بین این دو مجموعه (سفارشدهنده و طرف دوم که تهیهکننده است) تعیینکننده باشید.
اما نکتهای که وجود دارد، شما میگویید که چه کسی باید متولی این مطالبهگری باشد؟ قطعاً صنف اولین وظیفهاش همین است. یعنی مطالبهگری در بین طرفین. یعنی اینکه شما یک پولی را برای پروژهای 10 ساله پرداخت کردید که نه محصول تحویل داده شده و از طرفی هم باعث شده یک پولپاشی بدونِ ثمر اتفاق بیفتد.
از طرفی میگویید حالا رفته چکار کنیم؟ ما که نمیتوانیم رسانهای کنیم و یقه کسی را بگیریم؛ صنف اولین کاری که در دستور کارش دارد، پیشگیری است. میگوید این اتفاق افتاد از این به بعد شورای صیانت باید در حوزه انتخاب تهیهکننده به اتحادیه تهیهکنندگان رجوع کند.
از اتحادیه تهیهکنندگان استعلام بگیرید
* برخی از سریالها ساخته میشوند که 8 درصد بیننده دارند و به نوعی نتوانسته در مقابل آن همه هزینههای هنگفت آورده مناسبی برای تلویزیون داشته باشد؛ برخی از کارشناسان اعتقاد دارند مشکل از تهیهکنندگی افرادی است که اصطلاحاً شکستخوردهاند! یعنی کارهای قبلیشان همین روند نزولی مخاطب را داشته است. یا تهیهکنندگانی که بازیگران بسیاری مصاحبه میکنند پولمان را نگرفتیم چون تهیهکننده متعهد نبوده است. متأسفانه این رفتارهای تهیهکنندگان بیشتر در تلویزیون وجود دارد. در صورتی که اتحادیه یا مراجع دیگر میتوانند جلوی این کار را بگیرند بهگونهای این دسته از تهیهکنندگان تنبیه بشوند. نکته بعدی بحث این است که آن تعهد و پایبندی متأسفانه به حقوق و دستمزد عوامل و بازیگران وجود ندارد. نظر شما درباره این دو معضل چیست؟
-اولاً پیشنهاد این است که واقعاً نهاد سفارشدهنده به اتحادیه تهیهکنندگان فیلم و سریال ایران اعتماد کند، استعلامی است آن را پیگیری کند. با یک بررسی ساده همهچیز مشخص میشود. همه مراحل تولید فیلم که تهیهکننده نقش جدّی دارد علم و هنر است. ما در بسیاری از پروژهها شاهد اختلاف بین تهیهکننده و کارگردان هستیم. تهیهکننده به نوعی مقصر نیست، گاهی اوقات ما میبینیم کارگردانها صرفاً یک نگاه خودمحورانه دارند.
در حالیکه باید اشاره کنم نفر اول هر پروژهای تهیهکننده است و کارگردان به استخدام تهیهکننده در میآید. تهیهکننده یک سفارشدهنده دارد که باید مومن به ابعاد مختصات سفارشدهنده باشد. ما بسیاری از مواقع میتوانیم بگوییم اینها را شورای صنف بگنجانیم و به سفارشدهنده ضمانت بدهیم. همان 60 سالههایی که به آنها اشاره کردم در کنار این تازهواردها بگذاریم. با هر عنوانی چه مشاور و تهیهکننده پشتیبان و تهیهکننده اجرایی که نام و کسوت آن عزیزان هم رعایت شود.
یک چیزی که اتفاق افتاده خودمحوری در روند تولید است و آفت جدّی ما شده؛ یعنی با یکسری خودمحوری در بخش تولید خصوصاً کارگردانی مواجهیم؛ رسانه اصلاً فردمحور نیست. بنابراین پیشنهاد من این است نهادهای سفارشدهنده یک استعلام از اتحادیه بگیرند که خیلی کار پیچیدهای نیست.
کما اینکه در سالهای قبل وزارت فرهنگ و ارشاد استعلام میگرفت از آیفیک، که قبلاً انجمن بوده و امروز به اتحادیه تبدیل شده است. قبلاً از ما استعلام میگرفت و یک شورایی داشتیم متشکل از بزرگان این حرفه و صنف که میگفتند آیا فلانی صلاحیت تهیهکنندگی را دارد یا خیر؟ جدولی داشتیم نمرهگذاری و ارزشگذاری میشد که رتبهبندیها مشخص شود.
ماجرای کارت تهیهکنندگی و بدترین اتفاق برای یک تهیهکننده
* امروز بسیاری دنبال کارت تهیهکنندگیاند؛ این کارت چه امتیازاتی دارد که همه دوست دارند تهیهکننده بشوند؟ اگر آن تهیهکننده تخلف بکند حالا هر نوع فسادی چه مالی چه اخلاقی و … شما در قامتِ اتحادیه میتوانید با متخلفین برخورد جدّی داشته باشید یا حتی کار به تعلیق و باطل شدن کارت تهیه کنندگیاش بینجامد؟
-انجمن تشکلهای فیلمسازی ایران یک شورای داوری متشکل از بزرگان صنف در حوزههای مختلف دارد. تهیهکنندگان، مجریان، کارگردانان و … مثلاً فرزاد حسنی، بهروز مفید، سیدامیر پروین حسینی، رضا جودی و … بسیاری از پیشکسوتان در این شورای داوری 9 نفره که حقیر هم عضو این شورا هستم. ما پروندههای متعددی داریم که ارجاع داده شده تهیهکنندگان بسیار مطرح، پرکار چه در سینما چه در تلویزیون و نمایشخانگی، دچار خطا شدند.
بدترین روز و بدترین اتفاق و بدترین حالت برای یک تهیهکننده این است که دچار اضمحلال مالی بشود و وسوسه شهرت داشته باشد. من همیشه این را میگویم که تهیهکنندگی حکم فرماندار را در وزارت کشور دارد. حالا فکر بکنید که یک فرماندار خطا بکند چه بلایی سر آن شهر میآید؟ من در یکی از پروندهها بسیار مصرانه ایستادم و خواهم ایستاد؛ مبنی بر اینکه آن تهیه کننده توبیخ بشود.
چون تهیهکنندهای پروژه را گرفته، از نام و اعتبارش استفاده کرده اما کار را به مجری طرح واگذار کرده و او را در و اقع در یک دامی از تعهدات ایجاد شده گرفتار کرده است. تخلفات این فرد که محرز است باید منجر به قطع همکاری با دستگاه فرهنگی بشود؛ چون هم بیاعتمادی در بین مدیران دستگاه فرهنگی و مردم و هم میان همصنفیهایمان ایجاد کرده است.
اما در عین حال دیوارِ تهیهکنندگان ما خیلی کوتاه است؛ یک جنبشی ایجاد میشود به نام «میتو»، مثلاً فلان تهیهکنندهای خطایی میکند آن را به همه تهیهکنندگان بسط میدهند. یک تهیهکننده خطای مالی میکند، میگویند همه تهیهکنندگان اینگونهاند. یک تهیهکننده خطای اخلاقی میکند میگویند همه تهیهکنندگان اینطورند. در واقع دیواری کوتاهتر از تهیهکننده وجود ندارد.
اما نقشی که میتواند تهیهکننده در جریانسازی ایجاد کند نقش مؤثری است. شما میخواهید که یک کارت تهیهکنندگی بگیرید، این هویتبخشی اجتماعی است و ایرادی ندارد؛ در به روی همه باز است نه در صنف ما در تمام صنوف چه سینمایی، چه ویدئویی، اما نکتهای که وجود دارد به درستی این آدمها انتخاب و مثلاً کارت تهیهکنندگی به آنها داده شود. چالشمان این است؛ در صنف میگوییم چرا فرد صرفاً به خاطر داشتنِ پول، میتواند تهیهکننده شود، الزام فقط پول نیست!
ما تهیه کنندگانی داریم که نمیخواهم اسم ببرم هنوز که هنوز است پراید زیر پایشان است. مثلاً محمدعلی اسلامی، چه آثاری را تولید کرده است؟! سریال «زیر تیغ». برای این نوع آدمها با نگاهی به کارنامههای کاریشان میتوان دریافت که محتوا، کیفیت و مخاطب برایشان بیش از اقتصاد اهمیت دارد.
امروز میگویند پرونده صلاحیتش کجاست؟ یکجا باید بگویند به عنوان تهیه کننده ثبت شده باشد. مگر نمیگویند کارت تهیه کنندگی سینما؟ یعنی حتی برای ورود به سینما هم باید الزامات داشته باشی اما متأسفانه نتیجهاش میشود آن پرونده مالی که آن اتفاقات افتاد. یک آدمی از بیرون وارد شد و میبینیم حالا در زندان است و اتفاقات پیرامونی که همه تأسفبرانگیز بودند.
جریان پول کثیف و ساترایی که آمده جلوی این تخلفات را بگیرد
* عدهای پول به دست میآورند در سینما خرج می کنند که آن پول کثیف را پاک کنند؛ البته رفته رفته با رسمیت پیدا کردن فضای نمایشخانگی کمتر مصادیقی بیرون آمد که شدت و عدت جریان اولیه پولهای کثیف را داشته باشد. مصادیق دیگری هم غیر تهیهکننده «شهرزاد» بود که چنین اتهاماتی به آنها هم وارد شود و یا بحث پول کثیف در آن مطرح باشد؟
-یک دورهای در جریان فیلمسازی و سریالسازی در نمایشخانگی و ویاودیها، واقعاً بیدر و پیکر بود. مخصوصاً در همان اوایل یکسری پدیدههای عجیبی را در آن دوره تجربه کردیم که به خیلیها آسیب وارد کرد. اولین آسیب آن اعتماد عمومی بود، اعتماد عمومی که مردم به برنامهسازان خودشان داشتند. من به جرأت میگویم تهیهکنندگان تلویزیونی، شریفترین، نجیبترین، پاکدستترین تهیهکنندگانیاند که در طی این سالها کار کردند.
بقیه صنوف هم آدمهای خاکستری در آن وجود دارند. اگر سازمان صداوسیما (ساترا) میآید و ورود میکند میخواهد جلوی همین مسائل را بگیرد. یک دورهای نه فقط سریال «شهرزاد»، بسیاری از پروژهها بودند که آدمهای غیر واقعی و غیر متخصص که از سازمان صداوسیما و نظام تهیهکنندگی و صنوف مجوز نداشتند و صرفاً پول داشتند و مشخص نبود منشأ این پولها کجاست، وارد فضای تهیهکنندگی شدند.
متأسفانه در جریان همان دادگاههای تهیهکننده «شهرزاد» اعتبارِ بسیاری از بازیگران شریفمان هم زیر سؤال رفت؛ به خاطر همان دستمزدهایی که از این پروژه گرفتند و میگفتند پولهای کثیف و دستمزدهایی که ناسالم است. البته ربطی به آن بازیگر ندارد، او در قبال کاری که انجام داده دستمزدش را دریافت کرده است.
امروز ساترا آمده و میگوید من میخواهم از این فضا صیانت کنم چنین اتفاقاتی نیفتد. میخواهم از محتوا و زیرساخت جامعهشناسانه مراقبت کنم. ما در جهان رسانهای بسیار هولناکی قرار داریم و البته باید به آنها زمان بدهیم و اینقدر گارد نگیریم که شما باعث شدید مردم به شبکههای فارسیزبان خارج از کشور گرایش داشته باشند. اینکه اشاره کردید به غیر از سریال «شهرزاد» پروژه دیگری درگیر جریان پولهای کثیف بوده، بله داشتیم و هنوز هم داریم. من نمایشخانگی را میگویم.
* برخی ادعا کردند تهیهکنندگانی به تلویزیون ورود کردند که این چنین شرایطی را داشتند؛ صحت دارد؟
-من سابقهای از آنها ندارم؛ اما این را میدانم که سازمان صداوسیما به هر حال یک ساختار حقوقی و چارچوبمند و ضابطهمند دارد. یعنی اینطور نیست که هرکسی به هر راحتی بیاید بگوید من این پول را دارم صداوسیما هم اجازه کار بدهد. در واقع سازمان صداوسیما به افراد، هلدینگها و نهادهای اینچنینی، هیچگاه وارد تعامل یا مشارکت نشده است.
ماجرای دستمزدهای عجیب و غریب
* این سؤال را میتوانید هم در مقامِ یک تهیهکننده و یا در مقامِ مدیرعامل اتحادیه تهیهکنندگان جواب بدهید. بعضی مواقع پولهایی که خصوصاً وارد شبکه نمایشخانگی و جریانِ تولید سریالی میشود آنقدر زیاد است که مثلاً میگویند در سریالی بازیگرانش رمز ارز گرفتهاند بیتکوین و دلار جایِ ریال دستمزد دریافت کردند. این پولها از کجا میآید؟ از طرفی این جریان آنقدر تهیهکنندگان تلویزیون را تحت فشار قرار داده که میگویند سراغِ بازیگری میروند تقاضای دستمزد چند برابری میکند. ماجرا از چه قرار است؟
-شما به درستی اشاره کردید و این دستمزدها حقیقت دارند. این عدم توازنها خیلی جدّی است. ساترا میخواهد بر همین جریان عرضه و تقاضا نظارت کند. سازمان صداوسیما مهمترین سازمان سفارشدهنده در عرصه برنامهسازی در کشور است. بسیاری از برنامهسازان و نیروهای انسانی از طریق رسانه ملّی شکل گرفتهاند. این مهم بر کسی پوشیده نیست. همین الان در تدارک برنامهای هستم که تاریخ 4 دهه تلاش تلویزیون دوران انقلاب اسلامی و دوران فراز و نشیبی که هم دوران طلایی داشته، هم گاهی اوقات متوسط و هم بعضاً ضعفهایی که مورد انتقاد قرار گرفته است.
واقعاً کسی که پول کثیف از بیرون آورده برایش اهمیتی ندارد، دستمزدهای هنگفتی پرداخت کند و از رانت شهرت آن بازیگر سوپراستار (آقا و خانم) در داخل و خارج از کشور سوء استفادههایی میکند. خبر داریم، اینها در دفاتر سفارتخانهها در فرانسه، همین افرادی که همین پولها را دادند چه کارهایی کردند و البته تعدادشان انگشتشمار است.
بازیگرانی که دستمزدهای آنچنانی میگیرند در سفارتخانهها هستند
* آنهایی که این پولها را دادند یا آنهایی که این پولها را گرفتند در آن سفارتخانهها هستند؟
-همانهایی که دادند و همانهایی هم که گرفتند، در همین سفارتخانهها میرفتند و مراسمهای بالماسکه خودشان را داشتند و هدایای آنچنانی و نفیس میگرفتند؛ بدیهی است وقتی که وقایع سیاسی و اجتماعی شکل میگیرد باید برای آنها صحبت و تبلیغ کنند.
جدّیترین مشکل تهیهکنندگان، دستمزد بازیگران است
* نفوذ همینجا شکل میگیرد؟
-شکل واقعیاش همین است. الان جدّیترین مشکل ما در تهیهکنندگی مشکل دستمزد بازیگران است. من الان در پیش تولید یک سریال سیتکام 90 دقیقهای به نام «چرخ گردون» هستم که به عنوان اولین سریال سیتکام مرکز سیمرغ به شمار میرود. ما الان واقعاً رایزنی میکنیم با بازیگران اصلاً یک چیزهایی میشنویم که اصلاً در مخیّلهمان نمیگنجد.
بازیگر فکر میکند با یک دستمزد غیرواقع خودش را به امنیت نزدیک میکند
* حق را به بازیگر میدهید یا مشکل جای دیگری است؟
-چرا بازیگر به این مرحله رسیده؟ چون احساس میکند امنیت ندارد؛ فکر میکند با یک دستمزد غیر واقع خودش را به امنیت نزدیک میکند. در حالیکه ما یک چرخه هستیم، تهیهکننده به عنوان یک کارآفرین است و هر جزئی باید سرکار خودش باشد مگرنه تولیدی اتفاق نمیافتد.
ما باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر تهیهکننده را ضعیف و نحیف بکنیم در واقع چرخه تولید و کارآفرینی را ضعیف کردیم. هرچهقدر تهیهکننده بیشتر تولید داشته باشد و چرخه تولید را با طراوت نگه دارد امنیت مالیاش حفظ خواهد شد.
گعدههای تقسیم نقش!
* آنقدر که میگویند نقشها در میهمانیها تقسیم میشود؛ صحت دارد؟
من خیلی با این موافق نیستم. حالا گعدهها و میهمانیهایی وجود دارد. نمیخواهم این نکته را نقض کنم اما حداقل میدانم در تلویزیون این اتفاق خیلی پررنگ نیست. اما ما حداقل در مجموعهای که خودم و مجموعه همکاران خبر دارم در تلویزیون این خیلی پررنگ نیست. در سینما هم تعداد مشخصی هستند نمیشود بگوییم وجود ندارد اما واقعیت این است که من گفتم 40، 50 نفر شاید کمتر از برخی از بازیگران، در این گعده مهمانیها و هیجانات و … قرار دارند.
یک بار باید پرونده این ماجرا بسته شود/ اینطور نمیماند
* یک چیزی شکل دادند بسیاری از بازیگران که با تلویزیون کار میکنند این را مطرح میکنند در سینما و حتی در نمایش خانگی کسانی که با تلویزیون کار میکنند گفتند با آنها کار نکنید. یعنی بازیگری که با تلویزیون کار میکند بعضاً میگویند در نمایش خانگی و سینما با او کار نکنید.
-بله. این نکات مطرح میشود و در حال گسترش است. برای همیشه باید یک بار پرونده این ماجرا بسته شود؛ یعنی این تقابل بین ویاودیها و ساترا. سینما که سینمای جمهوری اسلامی ایران است. من متوجه نمیشوم بعضی وقتها گعدههای اپوزسیون خاصی که برای خودشان ژستهای خاصی ایجاد کردند میگویند تو سینما هستی، تو تلویزیون هستی، تو نمایش خانگی هستی؛ چرخه چرخه مشخصی است همه با قواعد مشخص تولید، پخش و اکران میشود. اینکه شما این ژست را میگیرید بیشتر شبیه یک شوخی است. اینکه شما بازیگر تلویزیون هستی با شما کار نمیکنیم این دوران گذار است. اینطور نمیماند!