داریوش تقیپور فرد میگوید: آهنگسازی هم در سینما و هم در تئاتر، مکمل روایت قصه و شخصیتها و همینطور بیانگر ابعاد پنهانی هستند که امکان طرح آنها در قصه نیست. در سینما زمانهای ثابت و مشخص است، اما در تئاتر زمانها بسته به اجرای لحظه بازیگران متغییر و در نوسان و سیال است و این تفاوت، شکل ساخت موسیقی را تغییر میدهد.
به گزارش خبرنگار ایلنا، داریوش تقیپور فرد بیش از سه دهه توامان در عرصه موسیقی، سینما و تئاتر فعالیت داشته است. او نوازنده پیانو، الکتریکباس و آهنگساز است و از ابتدای فعالیت حرفهای تا امروز آثار بسیاری را در ژانر «کلاسیک» و «پاپ کلاسیک» تولید و ارائه کرده است. تقیپور از سالهای میانی دهه هفتاد به آهنگسازی فیلم، سریال، تئاتر و موسیقی با کلام در ژانر «پاپ کلاسیک»، «راک» و موسیقی بیکلام و تلفیقی روی آورد. او که متخلص به اوستاست، در جایگاه آهنگساز آلبومهای «شوکا»، «اوستا، آبی»، «آخرین غزل»، «بغض» را تولید کرده است. او همچنین در بیست و پنجمین جشنواره فیلم فجر٬ نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین موسیقی متن برای آهنگسازی فیلم «مینای شهر» خاموش شد. آهنگسازی برای نمایش «خانوم» آخرین فعالیت اجرایی داریوش تقیپور است.
وی درباره فعالیتهای اخیرش با ایلنا گفتگو کرد.
از چه زمانی فعالیت موسیقایی خود را به شکل تخصصی شروع کردید و سازهای تخصصی شما چیست؟
من از سال ۱۳۷۰، با همکاری با ارکستر مجلسی فارس به عنوان نوازنده پیانو و تنظیم کننده، فعالیت حرفهای خود را در زمینه موسیقی آغاز کردم. ساز تخصصیام پیانو و ساز دومم «الکتریک باس» است.
شما در زمینه سینما هم به آهنگسازی مشغولید. از فعالیتهایتان در این عرصه بگویید.
برای آنونس یک فیلم که شرکت «BRAVE new work» تهیه کننده آن بود موسیقی ساختم و پس از آن برای یک لوگو. فرانک گایگر کارگردان فیلم «ذهن برهنه» کار من را دید و خواست که برای این فیلم موسیقی متن کار کنم و از طرف شرکت «بی ان دبیلیو» دعوت شدم و بلافاصله با من قرارداد یک فیلم مستند سینمایی و همین طور یک فیلم سینمایی بسته شد. پروژه مشترک سوم من با «بی ان دبلیو» بود، که مجموعهای در ژانر راک شد با تلفیقی از تمها و سازهای شرقی (ایران) که در بسیاری از فستیوالها و رادیوهای بین المللی دیده شد. گرچه هیچگاه از سمت دوستان و اهالی رسانه داخلی نه مطرح و نه به آن پرداخته شد.
یکی از مقولات مورد توجه در موسیقی کشور، طی سالهای اخیر موسیقی تلفیقی است. شما سالها قبل به سراغ این ژانر رفتید. چه شد به موسیقی تلفیقی روی آوردید و این سبک و سیاق برای شما چه خروجی داشته؟
موسیقی زبان مشترک بین تمامی موجودات این سیاره کوچک آبی ست و شاید یکی از بهترین روشهای گفتگو بین ملل و اقوام مختلف. کنار هم قراردادن این زبانها برای من بسیار جذاب و البته خاص هست و به همین دلیل دوبخش مورد علاقه من (موسیقی شرق و غرب) که ماهیت و درون مایه و برون مایه متفاوتی دارند، ترکیبی خاص رو بوجود میآورند که دلیل اصلی کشش من به این سمت شده است.
بیشتر از چه سازهایی در کارهایتان استفاده کردهاید؟ آیا در روند موسیقی تلفیقی از سازهای کلاسیک و مدرن هم در تلفیق استفاده میکنید؟ آگوستیک، الکتریک و…؟
محدودیتی برای انتخاب ساز ندارم و بسته به فضای مورد نیاز کار، ساز را انتخاب میکنم. بله، هر جا به وجودسازی احساس نیازکنم، بدون کوچکترین محدودیتی از آن استفاده میکنم.
ترانههای انتخابی کارهایتان را خودتان میسرایید یا ترانه سرای خاصی مد نظرتان است؟
من ترانه سرا نیستم و این کار یک کار تخصصی است. محدودیتی هم برای همکاری با دوستان شاعر و ترانه سرا ندارم. معیارم برای انتخاب ترانه، اصالت و دغدغههای جاری جامعه و ارتباط حسی با کلام آن است.
وضعیت موسیقی سنتی ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی دستگاهی را بسیار دوست دارم و پروژه «نقطه آبی کمرنگ» را هم که هدفش معرفی این موسیقی به مخاطب بویژه مخاطب غیر ایرانی است، در دست دارم. اما در رابطه با ارزیابی این موسیقی باید از دوستان متخصص این ژانر موسیقی پرسید و در صلاحیت من نیست.
چه مفاهیمی در موسیقی بیشتر مد نظر شماست؟
نگاه درست به خود و جهان اطراف و نفرت از پلیدی و جهالت و جنگ، عشق به آزادی و صلح و آرامش.
شما با بابک بیات هم همکاریهایی داشتهاید. از این رویه بگویید.
دوره کوتاهی با هم همکاری داشتیم که بین سالهای ۱۳۷۵-۷۸ بود. این مقطع هم برایم بسیار سازنده بود و هم در برخی موارد بازدارنده! در کل تجربه متفاوتی از دوره اول کاری من بود که دوست داشتم شکل دیگری میشد. من در چند پروژه سینمایی با زنده یاد بابک بیات همکاری بسیار نزدیک داشتم و همینطور در سریال «پهلوانان نمیمیرند» و بعدها چند موسیقی و تنظیم برای برخی از ملودیهای ایشان، روی ترانههای مختلف نوشتم که تعدادی از آنها اجرا شد و تعدادی هم روی پارتیتور ماند و هیچگاه به اجرا درنیامدند.
شما از نسلی هستید که موسیقی پاپ را در دهه هفتاد و البته اواخر دهه شصت احیا کرد. نیما مسیحا، مانی رهنما و لیلا صادقی از نسل شما هستند. از همکاری با این افراد بگویید.
من با دکتر لیلا صادقی در چند پروژه موسیقی برای کتاب و نمایشگاه بیخانمان همراه بودم که بسیار این همکاری را دوست دارم. شهرام (مانی رهنما) اولین خواننده رسمی بود که برای آثارم انتخاب کردم و چندین سال تمرین و اجرای روی صحنه باعث شناخت کامل ما از یکدیگر شد. در حال حاضر کمی از نظر تفکر و سبک کاری با هم فاصله گرفتیم که امیدوارم ترمیم و بازسازی شود. با نیما مسیحا یک نیمه آلبوم (۴ ترک) در سال ۱۳۷۸ کار کردم که هیچگاه رسمی منتشر نکرد و مثل بسیاری از کارهای منتشر نشده دیگر من در پستوی خانه خوانندهها جا خشک کرد. برای هیچ آهنگسازی چنین همکاریهای نه دلچسب است و نه مفید!
در ادامه مسیر موسیقی جدی، با چه دغدغههایی مواجه شدهاید؟ طی این چند دهه موسیقی در همه سبکها مسیر پرفرازو نشیبی را پیموده است.
موسیقی جدی و مستقل ایران فاقد صنف، اتحاد و تریبون است و سالهاست که به کمک برخی دوستان همراه و همفکر برای رفع این نواقص بزرگ در تلاشیم. همینطور در تلاشیم برای پس گرفتن اختیار موسیقی که در دست تعداد معدودی از دلالهای بیخاصیت و مخرب قرار گرفته و سالهاست سلیقه فاجعه بار خود را که معرف ایدئولوژی مخرب خود و روسایشان است، از چرخه هنر موسیقی دور کنیم. اما کار دشوار و سختی است و تعداد ما بسیار کم و انکشت شمار است.
آیا این محدودیت و انحصاری که از آن میگویید، در مسیر حرفهای شما اتفاقی بازدارنده بوده؟
بله همینطور است. به همان دلیلی که به آنها اشاره کردم، در حال حاضر تریبون موسیقی دست گروه مخرب است، نه سازنده!
شما در دو عرصه سینما و تئاتر به طور توامان فعالیت داشتهاید. درباره تفاوتها و شباهتهای آهنگسازی در این دو عرصه بگویید.
آهنگسازی هم در سینما و هم در تئاتر، مکمل روایت قصه و شخصیتها و همینطور بیانگر ابعاد پنهانی هستند که امکان طرح آنها در قصه نیست. در سینما زمانهای ثابت و مشخص است، اما در تئاتر زمانها بسته به اجرای لحظه بازیگران متغییر و در نوسان و سیال است و این تفاوت، شکل ساخت موسیقی را تغییر میدهد.
جایگاه موسیقی پاپ ایران را در مارکت بین المللی چگونه ارزیابی میکنید؟
موسیقی پاپ ما در عرصه بین الملل حرف زیاد حرفی برای گفتن ندارد، جز برخی موارد تجاری و صنعتی که با فشار تبلیغات بین المللی (استفاده از خوانندگان مطرح دیگر کشورها) و یا شکلهای دیگری به مرحله اجرا میرسد. اما به نظرم این دسته از آثار هم شانس زیادی نداشته و ندارند؛ چراکه رقابت با آنها (از نظر مالی) بسیار سخت است. البته کشورهای همسایه هم برخی خوب و برخی هم مثل ما کپیهای بسیار بد و ناشیانهای انجام دادند و به این ترتیب جایی برای دفاع باقی نگذاشته اند.
آیا رسانهها در کیفیت وعدم کیفیت فعالیتهای شما و بازخورد کارتان نقشی داشتهاند؟
بسیار زیاد در عدم شناخت امثال من و همکاران مستقل دیگرم موثر بودند. چراکه آنها هم دربست در اختیار تهیهکنندگان کج سلیقه و خوانندگان و بازیگران جلوی صحنه و تجاری بوده و هستند.
میدانید که نسلهای جدیدتر تمایلی به کار جدی و ممارست ندارد. این نسل یا نسلها به دنبال راه میانبر و سریع و بیدردسری هستند تا به این واسطه ره صدساله را یک شبه طی کنند. این رویه در تضاد با کار جدی است.
همینطور است که میگویید. گرچه گاهی استعدادهای خوبی میبینم و سعی میکنم حتما به آنها کمک کنم؛ اما مشروط به اینکه مشتاق واقعی باشند.
میتوان گفت آهنگسازی برای نمایش «خانوم» آخرین فعالیت شما در عرصه تئاتر است. این اثر چه ویژگیهایی داشت که شما را به همکاری با کارگردان ترغیب کرد؟
نمایش «خانوم» پیچیدگیهای خاص خودش را داشت و سه روایت مختلف در هم تنیده شده بود؛ یکی قصه کلفتهای ژان ژنه، بعدی داستان زندگی شخصی ژان ژنه و دیگری روایت تینا بخشی به عنوان نویسنده این دو روایت. به همین دلیل جنبههای مختلف این کار چند بعدی میبایست در موسیقی دیده میشد که آن به کاری خاص و منحصر به فرد تبدیل میکرد.
ملاک انتخاب ساز و سازبندی در تئاتر بر چه مبنایی صورت میگیرد؟ در نمایش «خانوم» چگونه عمل کردید و معیارتان بر چه اساس بود؟
در مورد ساز بندی، سعی کردم با توجه به شرایط قصه و روایتهای مختلف و البته شرایط خاص مالی که همیشه تئاترهای مستقل با آن دست و پنجه نرم میکنند، طوری انجام شود که قابلیت اجرا داشته باشد؛ همچنین بتواند ابعاد درونی کار (به ویژه ژان ژنه) را به تصویر بکشد و همینطور عصیان طبقه حذف شده اجتماعی که در شخصیت دو خواهرها نمود و بروز کرده بود.
در زمینه فعالیتهای تئاتری سلیقه مخاطب نیز برایتان ملاک است؟
سلیقه مخاطب چنانچه تحت تاثیر تریبون دارهای کج سلیقه باشد، بیتردید اهمیتی در تولید آثارم نخواهد داشت. اما در کل هر اثری نیاز به شنونده خودش خواهد داشت که باید یکدیگر را پیدا کنند.
موسیقی تئاتر در ایران چه جایگاهی دارد؟
گرچه کارهایی انجام شده اما به دلیل ضعف موسیقیایی بسیاری از کارگردانها و همینطور نقطه ضعف بزرگ مالی تئاتر، میتوان گفت هنوز چندان شناخته شده نیست و خیلیها هنوز نمی دانند که موسیقی در یک نمایش چقدر، میتواند تاثیرگذار باشد؛ بنابراین راه طولانی در پیش است تا موسیقی در تئاتر ما جایگاه خاص و ویژهای داشته باشد.
شما سابقه برگزاری ورکشاپ در مناطق محروم را در کارنامه دارید. آیا در روند جذب استعدادهای جوان موفق بوده اید؟
بله من چندین بار ورک شاپهای رایگان برای هنرجوها و موزیسینهای مختلف گذاشتم اما متاسفانه در بین آنها مشتاق واقعی بسیار کم دیدم و کمی دلسرد شدم.
اگر ناگفتهای مانده دربارهاش توضیح دهید.
از شما بابت این گفتگو ممنونم.