برای اجرای تئاتر باید پوست دایناسور داشته باشیم| هنرمندان شهرستانی کلیه‌شان را می فروشند که به تهران بیایند

1402.08.10 همشهری آنلاین

همشهری آنلاین، شقایق عرفی‌نژاد: سعید نعمتی، یکی از بازیگران شناخته شده در رشت است. علاوه بر آن در فیلم‌ها و سریال‌های مختلفی مثل قانون مورفی، سیاه چاله، آفتاب پرست، لاک پشت، دلدادگان و هیولا بازی کرده است. او سال‌هاست که در شهر خودش، رشت، تئاتر کار می‌کند و نمایش کات آخرین کار او بوده که حالا در پردیس تئاتر شهرزاد هم روی صحنه است. او در این گفت وگو بیشتر از این که از کار خودش صحبت کند، در باره مشکلاتی گفت که گروه‌های نمایشی در شهرستان‌ها با آن مواجهند.

در باره کات دوست دارید چه توضیحی بدهید؟

نمایشنامه کات برداشتی آزاد از دو نمایشنامه خشم و هیاهوی مهرداد رایانی و لوله نوشته رسول بانگین است که با داستانی که خودم داشتم یک کولاژ خلق شد و به شکل یک نمایش تک پرسوناژ درآمد. در باره ایده کلی کار می‌توانم این را بگویم یک کلمه توهین‌آمیز که از طرف پدر و مادر به فرزند گفته می‌شود، می‌تواند او را به تباهی بکشد. کار یک فضای کمدی تراژدی دارد که معتقدم یک کمدی تلخ است.

شما در رشت بازیگر شناخته شده‌ای هستید. این کار را هم در رشت اجرا کرده‌اید. چه شد که اجراها به تهران رسید؟ تمام اتفاقات هنری با نهایت تأسف در تهران رقم می‌خورد. این موضوع برای اهالی شهرهای دیگر بسیار ناراحت‌کننده است. بنابراین ممکن است یک شهرستانی کلیه‌اش را هم بفروشد تا بتواند به تهران بیاید و کارش را اینجا اجرا کند. این کلیه که می‌گویم شوخی می‌کنم، ولی خیلی هم دور از واقعیت نیست. خیلی سخت است که بچه‌های شهرستان بتوانند در شهر خودشان رشد کنند. آنها با تمام مشکلات خودشان را به تهران می‌رسانند و بعد تازه با مشکلات دیگری روبه‌رو می‌شوند. مثل این که به آنها اعتماد نمی‌شود، سالن پیدا نمی‌کنند، ممیزی وجود دارد و مخاطب زیادی هم ندارند. به همین دلیل می‌گویند باید پوست دایناسور داشته باشیم، ولی به نظرم پوست کلفت‌تری از دایناسور لازم داریم. به خصوص که در تئاتر پول هم نیست، فقط عشقی است که به جان آدم می‌افتد و دوست دارد با هر مشکلی شده کاری را خلق و عرضه کند. تبلیغات هم هزینه سرسام آور دارد. بنابراین باید خودش دست به کار شود و تراکت کارش را پخش کند تا شاید دیده شود.

و انگار ناگزیر هم هستند برای ادامه کارشان این کار را بکنند و هر طور شده در تهران ساکن شوند یا اجرا داشته باشند.

بله. ولی مگر چند تا گروه می‌توانند این کار را بکنند؟

در چند وقت اخیر که به نظر می‌رسد اجراهای بیشتری از گروه‌های شهرهای دیگر در تهران روی صحنه می‌رود.

درست است. ولی باید ببینید چه تعداد در حال فعالیت در شهرستان‌ها هستند. مثلا از کل اجراهای گیلان، یک یا دو گروه می‌توانند خودشان را به تهران برسانند. همین وضعیت در شهرهای دیگر مثل مشهد هم وجود دارد. چون من در شهرهای مختلف دوستان زیادی دارم و می‌دانم چه مشکلاتی دارند. اصل مطلب این است که ظرف کوچک است و متقاضی زیاد. بنابراین با سختی می‌توانید بقیه را کنار بزنید و جایی برای خودتان پیدا کنید.

در تهران هم وضعیت مساعد نیست و گروه‌ها مشکلات زیادی برای تمرین دارند. در شهرهای دیگر این مشکلات خیلی بیشتر هم هست. بخشی از این مشکلات را گفتید. دیگر چه مشکلاتی وجود دارد که گروه‌ها ترجیح می‌دهند به تهران بیایند؟

تمام آمال و آرزوی بچه‌های شهرستان این است که در تهران اجرا داشته باشند. نه این که خیلی وضعیت این شهر مطلوب باشد. ولی در نهایت از نظر اقتصادی و مخاطب و تمرکز مراکز هنری در تهران ترجیح می‌دهند، اینجا کار کنند. در شهرستان‌ها شرایط بسیار پیچیده و سخت است. من که در طول ۲۳ سال فعالیت در رشت، مخاطبم را در گیلان پیدا کرده‌ام شاید کمی‌ شرایط بهتری داشته باشم، ولی به طور کلی گروه‌های شهرستانی مشکلات زیادی دارند. اول این که تهیه‌کننده وجود ندارد، هزینه‌های پلاتو زیاد است، ممیزی‌ها هم فشار می‌آورد. فقط می‌توانم بگویم سخت است و می‌خواهم آهی را هم که می‌کشم در پرانتز بیاورید! ولی ما هم به هر حال کارمان می‌کنیم. یا باید از شرایط شکست بخوریم یا آن را شکست بدهیم.

برگردیم به نمایش. مونولوگ یا نمایش تک پرسوناژ یکی از سخت‌ترین انواع نمایش برای بازیگر است. چون باید یک نفره داستان را به دوش بکشد، جذابیت ایجاد کند و حس‌های مختلف را منتقل کند. از این نظر «کات» برای شما چطور تجربه‌ای بود؟

من ۲۵ نمایش کار کرده‌ام. این کار تنها کار تک پرسوناژ من و سخت‌ترین آنها بوده است. من ابتدای کار ۱۲۷ کیلو بودم و الان ۱۰۸ کیلو هستم. دلیلش هم فقط فشار کار است. شما قرار است ۶۰ دقیقه مخاطب را نگه دارید و نگذارید ساعتش را نگاه کند. تازه اگر بتوانید با خواهش و منت تماشاگر جمع کنید. باید ریتم کار را حفظ کنید، جذابیت بصری ایجاد کنید و همزمان کاری نکنید که به لوده‌بازی بیفتید. باید خلاقیت داشته باشید. همه این‌ها باعث سختی این کار می‌شود و من نمی‌دانم در آن موفق بوده‌ام یا نه. ولی می‌توانم بگویم صددرصد تلاشم را کردم.

تهیه‌کننده کار منوچهرهادی است. چطور این ارتباط به وجود آمد؟

من در چند کار آقای ‌هادی مثل دلدادگان و نیوکمپ حضور داشتم. ضمن این که من را به دلیل دوستی هفت هشت ساله‌ای که داریم، خوب می‌شناسد. او در جریان موفقیت اجرا در رشت بود و به من گفت چرا کار را در تهران اجرا نمی‌کنی؟ گفتم اگر کسی باشد که سرمایه گذاری کند، این کار را می‌کنم.

پس پیشنهاد از طرف او بوده است؟

بله و دمش گرم. ظرف دو ساعت به من خبر داد که مقدمات آماده شده و می‌توانی به تهران بیایی. من هم یک کوله در رشت دارم که همیشه آماده است که تا پیشنهادی برای کار در تهران داشتم سریع خودم را برسانم. یک پتو و بالش هم زیر برج آزادی دارم که می‌خوابم! به سرعت به تهران آمدم و کار را شروع کردم. ولی باز هم می‌گویم این که یک گروه اجرایی را به تهران بیاورید، بسیار سخت است