رابطه بعضی مدیران با کتاب مثل جن و بسم‌الله است | ماجرای کتابفروشی که الان فست فود زده!

1402.10.28 همشهری

کامران شرفشاهی، شاعر، نویسنده و مدیر انتشارات تجلی مهر می­گوید: «اوایل انقلاب تعداد کتابفروشی‌ها بیشتر بود اما امروز برخی دوستانم را در این صنف سراغ دارم که کاربری مغازه‌شان را به بوتیک و فست‌فود تغییر داده‌اند.»

همشهری آنلاین- فرشاد شیرزادی: کامران شرفشاهی، شاعر، نویسنده و مدیر انتشارات تجلی مهر میگوید: «مدیریت کتابخانه‌ها نباید بر مبنای رابطه شکل بگیرند و باید ضابطه‌مند باشد. مدیر اغلب کتابخانه‌ها با کتاب به شکل گزینشی برخورد می‌کنند و ذائقه مخاطب را درنیافته‌اند. رابطه برخی از این مدیران با کتاب مانند جن و بسم‌الله است و پس از دوران تحصیل لای هیچ کتابی را باز نکرده‌اند.»

گفت‌وگوی ما را با کامران شرفشاهی درباره وضع کتاب و مقایسه آن با دهه‌های گذشته و اوایل انقلاب بخوانید

همان طور که مستحضر هستید، در دهه ۴۰ خورشیدی، کتابهای جیبی ادبیات کلاسیک را انتشارات امیرکبیر و فرانکلین منتشر می‌کرد که پیشنهادی برای رونق وضع کتاب در نوع خود به شمار می‌رفت. امروز برای رونق کتابخوانی در شرایط فعلی چه باید کرد؟

به گمانم موضوع مهم روزگار ما این است که زمینه‌ای فراهم شود تا رویکرد جامعه به سمت کتابخوانی گسترش یابد. سال‌ها به عنوان مدیر کتابخانه در کتابخانه‌های پرمراجعه کشور فعالیت داشته‌ام و در حین این انجام وظیفه متوجه شدم که متأسفانه خرید کتب در این کتابخانه‌ها به صورت گزینشی و خارج از ضوابط و نظرسنجی‌ها انجام می‌گیرد. غالباً کتاب‌هایی برای کتابخانه‌ها می‌خرند که این کتاب‌ها مخاطب کمی دارند و همین امر به خودی خود موجب تنگ‌کردن قفسه‌ها و رویگردانی اشخاص از کتاب می‌شود. به همین طریق فرصت‌های ارزنده‌ای در این بین نابود می‌شود. غالباً ناشران این کتاب‌ها هم ناشران دولتی هستند یا ناشرانی که با ایجاد رابطه با سازمان‌ها و کسانی که متصدی خرید و تجهیز کتابخانه‌ها هستند، در ارتباط‌اند.

جای دریغ دارد که گفته شود، نظرسنجی و نیازسنجی در اغلب کتابخانه‌های ما متأسفانه جایگاه چندانی ندارد. نکته دیگر بحث عمومی کتاب است که بر عهده ناشران خصوصی است که در این عرصه سرمایه‌گذاری می‌کنند. در گذشته انتشاراتی مانند امیرکبیر، سازمان کتاب‌های جیبی و گوتنبرک و غیره که موقعیت ممتازی در جامعه یافته بودند، کتاب‌هایی را با کاغذ کاهی و ارزان قیمت به چاپ می‌رساندند و شرایطی حکم‌فرما بود که مردم راحت‌تر می‌توانستند کتاب مورد علاقه‌شان را بیابند و بخوانند. مجموعه عوامل دست به دست هم می‌داد تا رونقی نسبی را در حوزه کتاب شاهد باشیم. در حال حاضر جای بسیاری از آن ناشران خالی است. این ناشران با نظر مردم بیش و کم آشنا بودند و تا حدودی دست‌کم برای خودشان و در حیطه کاری مشخص‌شان برای مخاطبان خود نیازسنجی کرده بودند. فعالیت موفق و مثمر ثمری داشتند. برخی از این انتشاراتی‌ها پس از انقلاب به کارشان ادامه ندادند و کسانی طریق دیگری را برگزیدند. از سوی دیگر سرنوشت شماری از همین کتاب‌ها بلاتکلیف ماند که در نهایت منجر به آن شد که عده‌ای وارد عرصه قاچاق کتاب شوند و این کتاب‌ها را بدون هیچ مجوزی به صورت انبوه تجدید چاپ کنند و در بازار سیاه کتاب بفروشند.

در پاسخ به پرسش مستتر شما باید بگویم که به شخصه قائل به این نکته‌ام که حتی کتاب‌های عامه پسند هم می‌توانند پل و ابزاری برای کتابخوان کردن آحاد جامعه باشد. این موضوع نظر شخصی من نیست بلکه علمای علم ارتباطات متفق‌القول معتقدند که حتی آثاری که به کتاب‌های زرد موسوم‌اند، می‌تواند به عنوان پله‌های نخستین برای اشخاصی که تازه وارد عرصه کتاب و کتابخوانی شده‌اند، قلمداد شود. این گونه کتاب‌ها به نوعی صعود از نردبان کتابخوانی محسوب می‌شود. یعنی هستند کسانی که با کتاب‌های زرد کتابخوانی را شروع کرده‌اند اما به تدریج به مطالعه کتاب‌های جدی‌تر و عمیق‌تر رسیده‌اند. متأسفانه در جامعه ما اشخاصی وجود دارند که به جای دیگران و به جای همه تصمیم می‌گیرند و غالباً تصمیم‌هایشان هم تصمیم‌های تحمیلی و تک بعدی است که از روی دانش و بینش هم اتخاذ نمی‌شود. این گونه تصمیم‌گیری‌ها موجب می‌شود که آمار مطالعه و رویکرد جامعه نسبت به کتابخوانی پایین بیاید. در عوض فضا برای انتخاب همه اقشار باید فضایی باز باشد. کتابخانه‌های عمومی ما می‌توانند نقش مهمی در جذب و جلب طبقات مختلف مردم نسبت به کتاب و کتابخوانی ایفا کنند. در صورتی که این کار توسط کارشناسان فن انجام شود و بودجه‌هایی که به کتابخوانی اختصاص می‌یابد صرف رابطه‌بازی‌ها و سلسله‌ای از عوامل ناسالم نشود، کتابخوانی نهادینه خواهد شد. مسئولان فرهنگی و کتابخانه‌ها باید در پی این موضوع باشند که جامعه و مردم به دنبال چه آثار و کتاب‌هایی می‌گردند و این نیازها را برطرف کنند. اگر با این شیوه پلکانی پیش برویم، روز به روز شاهد اشاعه و ترویج فرهنگ کتابخوانی در کشورمان هستیم.

اشاره کردید که زمانی در دهه ۴۰ کتاب‌های جیبی با کاغذ کاهی چاپ می‌شد. پس از انقلاب به ابتکار اهل فن کتاب‌های جیب پالتویی فراوانی به چاپ رسید. فرضاً انتشارات شاهد یا سوره مهر کتاب‌هایی از این دست چاپ کرده و می‌کند که خوب هم فروش می‌رود. خودتان به عنوان ناشر که در انتشارات تجلی مهر صدها کتاب چاپ کرده‌اید، تا به حال کتاب جیب پالتوی به چاپ رسانده‌اید؟ اگر خیر، چرا؟

انتخاب قطع کتاب قدری بستگی به مساله صفحه‌آرایی و هزینه چاپ و کیفیت آن دارد. این تنوع به هر حال در بازار کتاب وجود دارد و برخی از ناشران قطع خشتی را انتخاب می‌کنند. برخی بنا به نیاز و محتوای کتاب‌هایشان قطع رحلی و برخی دیگر قطع رقعی و وزیری را برمی‌گزینند. در سال‌های اخیر حتی برخی از ناشران کتاب‌هایی با قطع‌هایی کوچک‌تر از جیبی سابق چاپ کرده‌اند که البته این کار چندان استمرار نیافته و بیشتر جنبه ذوقی داشته است. معتقدم آنچه مخاطب را به دنبال کتاب می‌کشاند، فراتر از قطع کتاب و صفحه‌آرایی و غیره است.

یعنی این نوآوری‌ها به کل بی‌تأثیر است؟

این گونه نوآوری‌ها قطعاً بی‌تأثیر نیست اما مخاطب در جامعه ما بیشتر به دنبال متن کتاب است. وقتی کیفیت محتوای یک اثر بالاست، به لحاظ محتوا مخاطبان فراوانی پیدا می‌کند و مخاطبان بیشتری به دنبال آن خواهند بود. کتاب‌هایی داشته‌ایم که به محض چاپشان، نایاب می‌شوند و تیراژ واقعاً بالایی هم دارد. یعنی ساز کار آن کتاب‌ها و ناشرانشان مانند برخی ناشران نیست که وقتی کتاب چاپ می‌کنند، با تیراژ ۱۰۰ یا ۲۰۰ نسخه به چاپ می‌رسانند و روی چاپ‌های متعدد بعدی که تیراژشان هنوز به ۲ یا ۳ هزار نسخه هم نرسیده، چاپ بیستم یا سی‌ام را قید می‌کنند. اگر به دسته نخست کتاب‌ها که عرض کردم از کیفیت محتوایی درخشانی برخوردارند، نگاهی بیندازیم، درخواهیم یافت که به لحاظ محتوای غنی و ارزشمندند و از همین رو کتاب مورد نظر سریع مخاطبان خودش را پیدا کرده و در بازار کتاب نایاب شده است.

تورم و مشکلات اقتصادی هم روی موضوع کتاب سایه انداخته یا به گمان شما کتاب نسبت به دیگر کالاها به مراتب ارزان‌تر است؟

تورم و مشکلات اقتصادی را هم نباید نادیده انگاشت که صد البته هم پدیدآورندگان، هم ناشران و هم طبقات مختلف مردم و به ویژه جوانان را عمده‌ترین گروه خریداران کتاب‌اند، تحت فشار قرار داده. قیمت کتاب طبق بررسی‌هایی که طی چند دهه اخیر انجام داده‌اند، به همان نسبت تورم دیگر کالاها افزایش چشمگیری داشته. به رغم شعارهای که در زمینه ترویج کتابخوانی سرمی‌دهیم در عمل فضای مناسبی فراهم نکرده‌ایم. نه تنها برای ناشران و نه تنها برای خریداران کتاب. مرحوم استاد حکیمی می‌گفت ما پیش از انقلاب شعارمان این بود که اگر روزی به قدرت برسیم، دو چیز را رایگان می‌کنیم: یکی نان و دیگری کتاب را. در حال حاضر هر دو این کالاها گرانند. به عنوان ناشر خصوصی که سال‌هاست در عرصه ادبیات کار کرده‌ام، امیدوارم در کنار مسایل فنی نسبت به این موضوع هم عنایت ویژه‌ای شود. بسیاری از مشکلات اجتماعی و چالش‌هایی که ما با آن دست به گریبانیم ریشه فرهنگی قدیمی و سنتی دارد و حل این مشکلات مستلزم دانش و بینش و آگاهی است که برای مردم از طریق مطالعه فراهم خواهد آمد.

پیشنهادتان به عنوان ناشر به نهادهای دولتی چیست؟

معتقدم که نخست باید در شرایط تأمین نیازهای ناشران بازنگری شود. شرایطی فراهم کنند تا ناشران مانند گذشته با دلگرمی بتوانند به کار خودشان ادامه دهند. در حال حاضر وضعی پیش آمده که حتی پدیدآورندگان کتاب هم رغبتی به ادامه فعالیت ندارند و بسیاری از ناشران نیز دست از کار کشیده‌اند که این یک فاجعه فرهنگی برای جامعه است.

به ویژه ناشران نوپا در این عرصه به سختی به حیات خود ادامه می‌دهند. ناشران نوپا به محض اینکه از کمند کرونا خلاص شدند به گرانی کاغذ برخوردند.

حتی کسانی که در این عرصه سابقه داشته‌اند نیز عرصه را تنگ می‌بینند.

به این دلیل به ناشران نوپا اشاره کردم که پس از همه‌گیری و شیوع ویروس کرونا هنوز نتوانسته‌اند بنیه اقتصادی لازم را برای ادامه فعالیتشان به دست آوردند.

بله. از سوی دیگر حتی شاهدیم که بسیاری از کتابفروشی‌ها هم تغییر شغل می‌دهند. در دوره‌ای پس از انقلاب شاهد افزایش کتابفروشی‌ها بودیم اما اکنون شرایطی حکم‌فرماست که بسیاری از کسانی که کتابفروشی داشته‌اند تغییر شغل داده‌اند.

یا در کنار کتابفروشی کالاهای دیگر می‌فروشند. این موضوع دوم البته ایرادی ندارد.

این نوع فروختن کالاهایی مانند مانتو و لیوان و نوشت‌افزار و غیره ایرادی ندارد و شاید باعث جذب مردم به کتاب و خرید کتاب هم شود اما اینکه کسی به کل از این صنف خارج شود ناراحت کننده است. بسیاری از همکاران ما در شغل کتابفروشی مغازه خود را به تهیه و توزیع فست فود و بوتیک تغییر داده‌اند. وقتی شغل‌های دیگری جایگزین این شغل فرهنگی می‌شود واقعاً ناراحت کننده است. حاصل این موضوع تأسفبار است و رویکرد بخش خصوصی نسبت به این کار فرهنگی روز به روز کمرنگ و کمرنگ‌تر می‌شود. اشخاص این صنف سراغ کارهای دیگر می‌روند.

نشست های نقد و بررسی کتاب که در سطح شهر برگزار می‌شود، چقدر در رونق کتاب اثر دارد؟

نشست‌های نقد و بررسی کتاب تأثیر بسزایی دارد. هم راهی تعاملی است و هم اینکه خصوصاً نسل جوان و جدید را به کتاب جذب و وارد عرصه می‌کند. مایه تأسف است که به رغم فرهنگسراهای بسیاری که در جامعه داریم و تأسیس شده، شاهد برنامه‌های فرهنگی به ویژه در زمینه کتاب و کتابخوانی نیستیم و این فضاهای فرهنگی و مسئولانشان در رخوت و سکون و سکوت روزگار می‌گذرانند. این موضوع هم به آن علت بازمی‌گردد که مدیریت این فضاها به اشخاص به واقع فرهنگی و دارای دغدغه فرهنگی سپرده نمی‌شود. مشکل عمده عرصه فرهنگی ما همین است. در بسیاری موارد شاهدیم که سپردن امور به شکل رابطه‌ای به کسانی که آشنایی‌ای با فرهنگ ندارند، انجام می‌گیرد. بسیاری از این اشخاص پس از دوران تحصیل خود دیگر کتابی نخوانده‌اند و این مهم با یک پرسش ساده از آنها روشن می‌شود. حکایت بعضی از آنها با کتاب، حکایت جن و بسم الله است. در نظر بگیرید که چنین کسی را بر صندلی‌ای بنشانند که کارش ترویج فرهنگ کتابخوانی است. چندی پیش صدا و سیما با یکی از مدیران ارشد این عرصه مصاحبه کرد و طرف با کتاب به کل ناآشنا بود. اگر دلمان به حال آینده کشور و مدیریت فرهنگی می‌سوزد باید به دنبال اصلاح فرهنگی و سپردن امور فرهنگ و امور مربوط به کتاب و کتابخوانی به اشخاصی باشیم که شور، دغدغه، درد و حس و حال این کار را دارند. نه اشخاص بی‌انگیزه و ناآشنا که خدمتشان بی‌شباهت به خیانت نیست.