اندوه و سرکوب در موسیقی ایرانی

این مقاله تحلیلی است از موسیقی آوازی معاصر ایران که از تنهایی، حسرت از عشق و گلایه از عاشقانی  که به هم بی‌اعتنا هستند، می‌گوید. در داستان موسیقی، عاشقانی را می بینیم که شوق بازگشت یا وصل به کسانی را دارند که بر آنها بی‌رحم‌ بوده‌اند. با رجوع به سازها و متن ترانه‌ها در کنار مفاهیم تحلیلی از روانشناسی و جامعه شناسی، این سبک از زندگی زیباشناختی به چالش کشیده می‌شود و بر نقش فعال برای حرکت به‌سوی آینده تاکید می‌شود.

فرستنده : آقای علی تبریزی

مقاله‌ای که می‌خوانید روشی را در درک و تحلیل موسیقی در پیوند با موضوعات سیاسی و اجتماعی بنیان می‌گذارد. سعید سبزیان، عضو هیئت علمی آموزشکده توانا، همراه با برشمردن زیبایی و جذابیت موسیقی معاصر، استدلال کرده که موسیقی در کناراین جذابیت، می‌تواند که دستگاه ادراکی و شیوه تفکر ما را شکل بدهد و موضع انفعالی، غم‌زده و احساس قربانی بودن  ما را تداوم بدهد و سبب شود جماعتی از غم‌زدگان درمانده را شکل دهیم. در ادامه هم استدلال می‌کند که موسیقی معاصر ایران بازتاب  برداشت افراد از هستی خودشان و همچنین آینه نوع نظام سیاسی است که مردم در آن احساس دربند بودن می‌کنند. از موضوعاتی که مطرح شده این است که همانطور که در عرصه سیاسی، مردم با روش مظلوم‌نمایی و سوگواری به ابراز موضع سیاسی می پردازند، در تولید و گوش سپردن به موسیقی هم موضع مظلوم‌نمایی آنها مشاهده می‌شود. یاس‌آموخته، از دیگر مفاهیم  است که در اینجا در کنار مفاهیم خشونت و تسلیم و حسرت مطرح شده است. عاشقان در داستان موسیقی میل و حسرت خویش را به معشوق بیان می‌کنند.  آنها نشان می‌دهند که میلی به تغییر و عبور از وضعیت آزارنده ندارند و بلکه در آزار انفعالی، احساسی خوشایند می‌یابند. سبزیان با اشاره به بحثی که در پی سخنان یوسف اباذری در گرفت، مفاهیمی را به میان می‌آورد که هم انتقاد او از عدم عاملیت را تایید می‌کند، هم سخنان او را دارای استدلال ناکافی می‌داند. او استدلال می‌کند که همین موضع انفعالی برای فرد فرهنگ‌شناس معنای اعتراض فعال دارد. این مقاله به سبب نوآوری در تحلیل موسیقی برای کسانی که به عرصه فرهنگ، موسیقی و تفکر انتقادی علاقمند هستند روش‌تحلیل مفیدی فراهم کرده است.