ایسنا/خراسان رضوی پرداختن به ریشه و اساس هنر نقالی، با توجه به فراز و نشیبهای متفاوت آن و نبود مستندات خاص، تلاشی است طاقتفرسا، اما از آنجا که بشریت همیشه دنبال تحول در زندگی و جغرافیای خود بوده و تلاش میکرده از اطراف و اکناف خود با خبر باشد هنر نقالی به وجود آمده و رشد کرده است.
بدیهی است، در اعصار کهن با توجه به پراکندگی اقوام در فلات ایران و وجود ابتداییترین شکل زندگی انسانها، هنر نقالی افرادی خوش ذوق و خوش صدا را به سوی خود جلب کرد تا اتفاقات و وقایع پیرامون جنگها و دلاوریها و رشادتهای پهلوانان و افراد خاص را به گونهای مهیج برای مردم تعریف کنند تا هم دلنشین و سرگرم کننده باشد و هم مقدمهای باشد بر ترویج نقلهای حماسی؛ از این رو هنر نقالی پا گرفت.
محمد ناصری، پژوهشگر نمایشهای آئینی در خصوص پیشینه هنر نقالی در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: به رغم بروز داستانها و افسانههای مختلف و نقلهای حماسی نمیتوان تا قرن ششم منابع محکمی از چگونگی اجرا و شفافیت لازم در حوزه نقالی پیدا کرد.
وی اظهار کرد: گرچه گاهی با منابعی برخورد میکنیم اما تعریف شاخص با یک چارچوب مستند پیدا نمیکنیم تا اینکه در قرن نهم به اثر محکم و ذی قیمتی به نام فتوتنامه سلطانی متعلق به حسین واعظ کاشفی معروف به ملاحسین کاشفی اهل سبزوار میرسیم که به طرز محققانهای شرایط اجرا، مکان و ساخت و نقل را به تفسیر بازگو مینماید و به بسیاری از ابهامات این هنر پاسخ میدهد.
وی بیان کرد: تقریباً از همین دوره است که به منابع مختلف و سفرنامههای متعدد بر میخوریم و میتوان اذعان داشت شاه اسماعیل صفوی از نخستین کسانی است که حمایت از این هنر را سرلوحه قرار داد تا آنجا که به عنوان شیوهای برای مداحی اهل بیت بهره جست و چنان در میان عوام و سنتها و فرهنگهای شفاهی ریشه گرفت و در گوشه گوشه قصهها چون اسکندرنامه، مختارنامه و … به جنبههای حماسی و شیعی جای گرفت که نقل سیاوش و نقاشیهای قهوهخانهاش در هنگام عبور از آتش را با پرچم نصرمن ا… میبینیم.
این پژوهشگر نمایشهای آئینی ادامه داد: از همین دوران است که وقتی منظومهها و افسانهها در کنار مذهب آمیخته میشوند راویان و مجریان نقل روایات و قصص را به نثر تبدیل و طومار را پدید آوردند و رفته رفته وزین شد و سبکهای اولی همچون بحر طویل، بحر تقارب و … پدیدار و طومار را به کمال رسانید.
وی با بیان اینکه هنر نقالی در فرهنگ ایرانی ریشه دارد و قدیمیترین شکل بازگو کردن قصهها و داستانهای حماسی است، گفت: با رشد این هنر و باز شدن جای پای او در قهوه خانهها و میادین و لحنهای متفاوت نقالان، موسیقی، جایش را در معرکهگیریهای این هنر پیدا کرد و شد پایهای دیگر و جداناپذیرِ این هنر و با آمدن موسیقی و تفکیک لحظات، تحولی شگرف در نقل نقالان انداخت.
نقالی قدیمیترین شکل هنرنمایشی
در این میان باید نقال فنون و ابزار قصهها را بلد میبود و به شمشیربازی، نبرد، آئین پهلوانی، بیان احساس غم و شادی، فنون نظامی، آگاهی میداشت و اگر جز این بود دیگر نمیتوانست ارتباط بین وقایع را برای مخاطبانش شرح دهد. علاوه بر این باید کاملاً به دستگاههای موسیقی مسلط میبود از این رو نقالی یک حرفه شده بود و نمیشد قصه فرسایی کرد.
یک کارشناس ادبی در خصوص هنر نقالی به ایسنا گفت: کسی که میخواهد هنر نقالی را اجرا کند باید شناخت کامل از این هنر داشته باشد، باید جای پهلوان احساس، منش و غم و شادی او را داشته باشد و جای دشمن منش و خصوصیات او را، تفکیک شخصیتهای نقل و نوع بیان، مبارزه، غم و شادی حتی موسیقی نقالی که کجای داستان سهگاه بخواند، کجا همایون، شور، ابوعطا، عراق و چهارگاه مثلاً در خوان چهارم، رستم و زن جادوگر نقال باید سهگاه بخواند یا در موقعیت سوزِ سیاوش دشتی، شور و سهگاه بخواند، مهم است.
جواد روشندل با بیان اینکه به جرأت میتوان گفت، نقالی قدیمیترین شکل هنر نمایشی آن هم به صورت یک نفره است، به تحول ساختاری این هنر اشاره کرد و افزود: از دوران صفوی تا قاجاریه نقالی به عالیترین شکل خود دست یافت و با رواج مراسم شبیهخوانی و گسترش حالات نمایشی در این مراسم نقالان را به تأسی وا داشت.
وی بیان کرد: اگرچه شبیه خوانی فاکتورهای زیادی را از نقالان قرض دارد اما جهش قابل توجه در تکامل نقالی به خصوص در جلوههای نمایشی آن پدید آمد. به عنوان مثال استفاده از عصایی که در دستان پرتوان نقال به نام من تشاء جا باز میکند که در موقعیتهای مختلف نقل چون نیزه، کمان، تازیانه، چوب دستی، موکب با دستان پر توان کاراکتر، چرخش چشمها در حدقه، خشم و نفرت پهلوان را با کلام او هماهنگ و طنین برقآسای صدا و زیر و بم موسیقی، حال و هوای متفاوتی را به تناسب در مخاطب ایجاد میکند و شکوه یک نمایش را با ساختاری مختص به صحنه میکشد.
وی در خصوص مضمونها در نقل گفت: در نقلهای دینی ـ مذهبی، قصهها به گونههای مختلفی، اعتقاد جامعه را مورد پرورش قرار میدهد و از تمهای قرآنی و احادیث و روایات جوهر اصلی قصه را میسازد، مانند نقل ضامن آهو در خراسان و … بداههسازی و داستانپردازی به موازات اصل قصه از ویژگیهای این گروه نقلها است.
روشندل تصریح کرد: در این گونه، بسیاری از شاخ و برگهای قصه چون کرامات و حتی معجزات را بر اساس ذائقه عوام میچینند و مشکلی هم در اصل قصه ایجاد نمیشود.
وی افزود: گروهی دیگر اخلاقیات را به عنوان پیام اصلی انتخاب میکنند، دینداری، تقوا، احسان، مدارا با مردم، نمونه بارز آن عاشقیهای شمال و جنوب خراسان هستند. استفاده از معنویات دستمایه گروه دیگر از این شاخه است، چون حکایت وساطت امام رضا نزد صیاد.
این کارشناس ادبی عنوان کرد: بخش دیگر از نقلهای این گروه در رابطه با زندگی افراد خاصی است که در این راه از تعلقات دنیوی گذشته و در لباس فقر و زهد دوران میگذارند. نمونه داستان ابراهیم ادهم، امیری که به دلخواه دست از قدرت برداشت و سر به بیابان گذاشت.
وی با بیان اینکه آخرین بخش این گروه استفاده از حکایات اولیاء یا افرادی که در راه دین اسلام مجاهدت کردند، است، به نقلهای پهلوانی پرداخت و افزود: نقل، سرگذشت و حماسه آفرینیهای قهرمانانی است که به لحاظ گرفتن حق و حقوق طبقه ضعیف جامعه به مبارزه برخاسته و معجزهآسا پیروز میشوند.
روشندل اذعان کرد: نقالان این قهرمانان را به فراخور مردمان مناطق فراز و نشیب میدهند به گونهای که حتی شکست آنان را به طرز پیروزمندانهای به پایان میبرند. از ویژگیهای این گونه نقلها، پهلوانان هیچ گونه ویژگی منفی نداشته و سرنوشتشان تراژیک است اگرچه برخی از اینها یاغی و غارتگر بودند اما چون در مقابل حکومتهای ظالم قرار میگرفتند و مبارزه میکردند دستمایه نقالان قرار میگرفتند و رفته رفته نقاط کور آنان پوشیده و مبارزاتشان برجسته میشد. چون ننه گل، محمد رئیسعلی دلواری، میر قنبر، کوراغلو و. …
وی به نقلهای تاریخی و اسطورها اشاره کرد و گفت: این گروه عموماً به روایات منابع اولی و تاریخ اسطورهای سرزمین میپردازند. زندگی سرداران، سلحشوران و پهلوانان که برای حفظ منابع سرزمین و وحدت ملی جانفشانی کرده یا سیاستمدارانی که با درایت، مردمان را نجات میدادند؛ دستمایه اصلی قصه است که نقالان از این منابع استفاده میکردند.
این کارشناس ادبی با اشاره به نقلهای غنایی افزود: عامترین و گستردهترین نوع نقالی، نقلهای غنایی است که در تمام نواحی ایران یافت میشود؛ با خصوصیات نوع فرهنگها و اقوامهای ایرانی و فولکورهای سرزمینهاست که منشاء بسیاری از آنان برگرفته از ادبیات شفاهی، مکتوب و ملی و شماری مهم از قصهپردازی بومی و منطقه است.
وی اظهار کرد: ویژگیهای تمامی این گونه نقلها دارای دو شخصیت اصلی عاشق و معشوق است. گره اصلی این گونه قصهها، ناملایماتی است که گریبانگیر عاشق میشود و نمیتواند به معشوق برسد که در واقع درام نقل را میسازد و بیشتر به تراژدیک ختم میشود.
روشندل اظهار کرد: نقطه بارز این گونه نقلها با توجه به دانش و شعور و ذوق هر منطقه تنظیم و در برخی مناطق تا حد زیادی مبتذل و شیرین میشود چون شیرعبدا…جان، ورقه و گلشا در خراسان، لیلی و مجنون، رعنا.
و در انتها اگر مسئولین مرتبط توجه به این امر نمایند چه راحت میشود ارزش حماسهها، پندیات و اخلاقیات را با کمترین امکانات و بودجه در مراسم و مناسبتها با این شیوه هنری جذاب به مخاطب عرضه داشت تا این گونه به فراموشی سپرده نشود.