1403/03/09 تابناک
تخت جمشید یا «پارسه» نام پایتخت تشریفاتی پادشاهان دوره هخامنشی بوده و معماری متفاوت و گسترده آن، تاریخچه غنی ایران و البته توانایی بسیار بالای مهندسان ایرانی را به تصویر میکشد.
پوریا ذوالفقاری، منتقد سینما درباره خطر نابودی تخت جمشید مینویسد: اگر عبارت دردآور «مرگ خاموش تخت جمشید» را در گوگل بنویسید، گزارشی مفصل و پر از جزئیات علمی دربارهٔ چرایی و چگونگی تخریب تدریجی این سند هویت دیرپای ایرانیان خواهید یافت.
در گزارش از «آلایندههای شیمیایی رها شده در هوا از سوی شرکت پتروشیمی و رطوبت حاصل از بارانهای اسیدی» سخن رفته و از اینکه گازهای حاوی ترکیبهای نیتروژنی مجتمعهای پتروشیمی نزدیک تخت جمشید، دارند کتیبهها و دیوارنگارهها را نابود میکنند. همزمان خبر تهدید تخت جمشید و نقش رستم به علت فرونشست زمین هم منتشر شده است. یعنی ممکن است ما آخرین ایرانیانی باشیم که تخت جمشید را میبینیم! این احتمال تکاندهندهتر از آن است که بخواهیم از دلش معانی افزوده و تعابیر نمادین بیرون بکشیم. اما احساسی که در این مدت با مرور خبرها به من دست داده و نخواستم بنویسمش و دور نشستم و صبر کردم که بگذرد و نگذشت و ظاهرا گریزی از اعتراف به آن نیست، این است؛ این سرزمین تاب این اندازه ویرانی را ندارد.
من هرگز به خود اجازه ندادهام ناامیدی تزریق کنم اما برای نخستین بار میگویم و مینویسم که بسیار نگرانم. از نابودی آثار باستانی تا قطع درختان، تا سیاستهای مهاجرتی (تاکیدم بر سیاست است نه بر چرایی پذیرش مهاجر! وگرنه ایران در طول تاریخش برای کدام مهمان و مهاجر، میزبان خوبی نبوده؟) از خبرهای پرشمار نابودی و آسیبدیدگی بناهای تاریخی و باستانی همه و همه خبر از آغاز پرده پایانی نمایشی میدهند که هجوم موریانهوار و نادیدنی اما ویرانگر را به پیکرهٔ بنایی بلند و دیرپا روایت میکند.