ارسال کننده آقای علی تورج 5 اسفند 93
بی قانونی بزرگترین آفت موسیقی کشور است
نخستین نکته ای که هنگام شنیدن خبر یک کنسرت در ذهن مخاطب شکل میگیرد، قیمت بلیت آن کنسرت است. با پر رونق شدن بازار کنسرتها، خاصه کنسرتهای پاپ و همچنین حضور خواننده های مشهور، قیمت بلیت این کنسرتها در بالاترین سطح تقریباً هم سطح کنسرتهای خارجی عرضه میشود!
ریشه این مسئله را باید در کجا جست؟ حمید حامی، نخستین خواننده ای است که به این پرسش پاسخ میدهد: «اصلیترین علت این مسئله را باید در بالا بودن هزینه اجاره سالنها و هزینه های نور و صدا جستجو کرد؛ از سویی دستمزد نوازنده ها روز به روز بالاتر میرود، بنابر این تهیه کننده ها به این فکر میافتند که با توجه به این شرایط آیا برگزاری کنسرت برای آنها سودی در بر خواهد داشت یا نه؟ تهیه کنندهایی که برای یک شب سالن برج میلاد ۳۰ میلیون اجاره میپردازند و یا دستمزد بالای خواننده و نوازنده را پرداخت میکنند، طبیعتاً قیمت بلیت را طوری تعیین میکنند که سودی نصیبشان شود. البته خواننده هایی که با گروههای ارزان قیمت کنسرتهای ارگانی را برگزار میکنند و همان کیفیت را در کنسرتهای جدی ارائه میدهند را از این دایره خارج میکنیم اما برای من که به مخاطب احترام میگذارم و در کنسرت کوچکی مثل سالن اریکه حدود ۲۸ نوازنده و در کنسرت برج میلاد ۳۶ نوازنده و در کنسرت سعدآباد ۴۸ نوازنده استفاده میکنم طبعاً از وجود حامی و تهیه کننده قدرتمند باید استفاده کنم. البته من در کنسرت سعدآباد دستمزدم را پائین آوردم تا از نوازنده های بیشتری استفاده کنم، غافل از اینکه تهیه کننده همه این موارد را پیشبینی کرده بود. این نکته را فراموش نکنیم که متأسفانه به علت نبود یک قانون مدون، نوازنده ها دستمزد خود را بالا میبرند و از آنجا که برخی از آنها احساس میکنند که تافته جدا بافته ای هستند، به اختیار خود دستمزد را تعیین میکنند و به علت اینکه تعداد نوازنده های خوب کم است به ناچار تهیه کننده ها و خواننده ها تن به این شرایط میدهند؛ حال آنکه در کشورهای اروپایی و حتی آسیایی نوازنده ها دارای دستمزد ثابتی هستند. متأسفانه دنیای موسیقی در ایران بی قانون است و اگر قانونی گذاشته شود کسی خود را ملزم به رعایت آن نمیکند، از سویی به علت غیر قابل نظارت بودن قوانین، به طور کلی اجرای آن ممکن نیست چرا؟ برای اینکه عوامل موسیقی احساس وابستگی به هیچ نهادی نمیکنند. مثلاً تهیه کننده کنسرت اخیر من دستمزد مرا نپرداخت و حتی پیش پرداخت اجاره سالن را که من پرداخته بودم را برنگرداند.»
علی لهراسبی که یکی از گرانترین کنسرتها را امسال برگزار کرد با اشاره به هزینه گزاف سالنهای کنسرت این مسئله را چنین ریشه یابی میکند: «در واقع دو دوتا ۴ تا کردن تهیه کننده ها این معضل را پدید آورده است. خواننده ها قرارداد ثابتی دارند و میتوانم به جرأت بگویم که دو سال است که این قرارداد تغییر نکرده است. یعنی از این گرانی بلیتها درآمد اضافه ای نصیب خواننده نمیشود؛ بنابر این بسیاری از هواداران ما نمیتوانند در این کنسرتها شرکت کنند و از آنجا که غالباً از جوانان هستند و تمکن مالی ندارند این امکان از آنها گرفته میشود، حال آنکه مبلغ ۱۰۰ هزار تومان کنسرت من برای عده ای چندان بالا نیست. ما همه جا مدعی دوری از تجملگرایی هستیم اما برای افراد متمکن خدمات قائل میشویم، برای من که دوست دارم همه اقشار جامعه در کنسرت هایم باشند این مسئله غیر منطقی است؛ فقط عده ای که توانایی پرداخت آن هزینه ها را دارند در سالنهای کنسرت حاضر شوند. متأسفانه ما در موسیقی رسمیت نداریم و به تبع آن تعادل هم نداریم. چندی پیش به کمک شهرداری کنسرتی در پارک آزادگان برگزار کردم، حدود ۱۵ هزار نفر تا ساعت ۱ شب منتظر شنیدن کنسرت نشسته بودند، خب این افراد نمیتوانند در کنسرتهای با کیفیت بالا شرکت کنند.»
در ادامه فرزاد فرزین که مثل علی لهراسبی یکی از گرانترین کنسرتها را برگزار کرده بود، بالا بودن هزینه سالنها را منطقی دانسته و این گونه ارزیابی میکند: «وجود این قیمت برای بلیتهای کنسرت غیر منطقی نیست؛ اگر بخواهیم شفاف برخورد کنیم باید به هزینه های کنسرتها دقیقتر توجه کنیم. حدود ۳۰ تا ۳۵ میلیون تومان بدون led هزینه سالنی مثل برج میلاد است، ۷ میلیون تومان اجاره led هاست، بیش از ۴۰ میلیون تومان دستمزد خواننده و ارکستر برای دو سانس در یک روز و با هزینه های تبلیغات حدود ۱۰۰ میلیون تومان باید یک تهیه کننده برای برگزاری کنسرت هزینه کند. خب با در نظر گرفتن این هزینه ها و سودی که حاصل میشود، این قیمت بلیتها منطقی است. از طرفی در تهران خواننده ها بیش از ۲-۳ بار در سال نمیتوانند کنسرت برگزار کنند، بنابراین با در نظر گرفتن سود آنها این قیمت گران معقول است. ضمناً کنسرتهای من ترکیبی از نوازنده ها و بازیگران است و دارای عوامل صحنه و کارگردان صحنه است که این شکل کنسرت در دنیا معمول است و برای نخستین بار در ایران من و گروهم از این روش استفاده میکنیم؛ بر همین اساس کنسرتهای من دارای هزینه های بالا و بالتبع بلیتهای گران است.»
سالنهای کنسرت ما غیراستاندارد است
وضعیت سالنهای کنسرت مسئله مهم دیگری است که نباید به سادگی از کنارش گذشت. آیا سالنهای کنسرت ما دارای استانداردهای لازم است؟ حمید حامی این سؤال را چنین پاسخ میدهد: «متأسفانه ما سالن استانداردی نداریم. در هیچ کدام از سالنهای کنسرت ما چیزی به نام بک استیج نیست و فقط یک اتاق عمومی هست که همه در آن رفت و آمد میکنند.
باز سالن میلاد نمایشگاه بین المللی از نظر آکوستیک و راحتی مخاطب مثل فضای مبلمان شده به استانداردها نزدیکتر است، اما کنسرت موسیقی پاپ در آنجا ممنوع است. به هر حال هزینه برج میلاد برابر هزینه سالنهای استاندارد خارجی که همه نوع امکانات را در اختیار مخاطب و عوامل اجرا میگذارد، است ولی امکانات آن یک چندم آن سالنها نیست. آقای شهرام ناظری این موضوع را بارها بیان کرد، ولی متأسفانه به حرف ایشان هم توجهی نشد.» علی لهراسبی این وضعیت را از منظری دیگر مینگرد: «اگر خبری درباره وجود تسهیلات ویژه برای مجریان کنسرت در سالنی مثل برج میلاد شنیده اید، از درجه صحت ساقط است. برج میلاد فقط یک اتاق vip دارد که همیشه در حال پر و خالی شدن است و برای پذیرایی از میهمانان مورد استفاده قرار میگیرد. ما در هر کدام از کنسرتها از یکی از کارمندان برج خواهش میکنیم که اتاق کارش را در اختیارمان بگذارد تا بتوانیم خود را آماده اجرا نماییم.»
بهنام صفوی نیز با تأیید صحبت همکارانش میگوید: «به علت وجود نداشتن یک سالن استاندارد در ایران، باید توقع زیادی نداشته باشیم. به نظر من سالن برج میلاد فارغ از بحث نبود امکانات پشت صحنه، از امکان فضای آکوستیک نیز بی بهره است.
مثلاً در یک کنسرت حدود ۵ ساعت پیش از آغاز اجرا تست صدا میشود و با بازخوردهای صوتی مواجه میشویم، این بازخوردها با ورود مخاطب به سالن و شکسته شدن فضای آکوستیک تغییر میکند و باید به سرعت صدا تست شود. همین تغییر ناگهانی پیش از اجرا، باعث پائین آمدن کیفیت کار میشود.» اما فرزاد فرزین برخلاف موضوع گرانی بلیت این بار با همکارانش همرأی شده و میگوید: «سالنهای کنسرت ما بویژه سالن برج میلاد نقصانهای زیادی دارند و اصلاً سالن کنسرت نیستند. سن سالن برج میلاد نباید تا این اندازه پائین باشد، نباید مخاطب به سن نزدیک باشد. علاوه بر این موارد، کف استیج و همچنین فضای آکوستیک سالن دارای مشکل است. ولی آنچه داریم این است و کاری نمیتوانیم بکنیم، نمیتوانیم از کیفیت کارمان کم کنیم گرچه این کاستیها خواه ناخواه به وجود میآیند.»
صدابرداری دانش است نه تجربه
صدا و به طور کلی جلوه های صوتی دیگر مسئله اساسی در کنسرت هاست که متأسفانه نادیده گرفته میشود و صدابرداران با پیشرفته ترین تجهیزات بدون در نظر گرفتن معیارهای علمی سکان صدابرداری کنسرتها را هدایت میکنند. سؤال اینجاست، آیا صدابرداران کنسرتها از دانش صدابرداری بهره مند هستند و اگر چنین است میزان دانش آنها تا چه اندازه است؟ حمید حامی از منظر خود به این سؤال پاسخ میدهد: «اگر فیلم کنسرتهای خوانندگان خارجی را دیده باشید صدابردار پشت میکسر نشسته و پارتیتور تمام قطعات را مقابل خود گذاشته است و پیش از کنسرت همه آهنگها و کلاً موسیقی آن خواننده و نوازنده را شنیده تا به گوشش آشنا باشد، ولی با تمام احترامی که برای صدابرداران و نورپردازان قائلم متأسفانه هیچ اطلاعی از موسیقی جز آنچه در سالن میشنوند، ندارند. البته برخی از صدابرداران مثل صدابرداران استودیو پاپ موسیقیدان هستند، اما به علت وجود برخی روابط، بازار دست کسانی است که کوچکترین اطلاعی از علم موسیقی ندارند. متأسفانه به علت احساس نیاز نکردن، برگزاری دوره های صدابرداری جدی گرفته نمیشود و تنها برخی از کسانی که به این دانش علاقه دارند مثل مهدی سوحانی صدابردار استودیو پاپ برای پیگیری علمی مدتی است که در آلمان تحصیل میکند.»
علی لهراسبی نیز کیفیت صدابرداری را مطلوب نمیداند: «نور و صدا مهمترین مقوله در کنسرت هستند. سالن برج میلاد دارای بهترین تجهیزات صداست، اما کارشناسی در حد صفر است. سال گذشته من با ۱۴ دوربین HD و کرین ۱۰ متری کنسرتم را فیلمبرداری کردم، ولی به علت نامناسب بودن نور این فیلم با بدترین کیفیت ضبط شد و من هم با تمام هزین های که کرده بودم فیلم را منتشر نکردم.
ما در طول کنسرت استرس صدا را داریم، برای اینکه متأسفانه کارشناس صدا نداریم. با همه احترامی که برای صدابرداران قائلم از افراد کارشناس خواهش میکنم رزومه این دوستان صدابردار را مطالعه کنند؛ متأسفانه اغلب این دوستان از دانش صدابرداری بی بهره هستند. اگر صدابرداری با علم و دانش هدایت شود، مطمئناً خروجی خوبی خواهد داشت و ما صدای خوبی دریافت خواهیم کرد و در نهایت بهترین اجرا را ارائه خواهیم داد.»
فرزاد فرزین که کنسرتش را متفاوت از دیگر همکارانش میداند نیز صدابرداری کنسرتها را غیر حرفه ای میداند: «این نکته غیر قابل انکار است که صدابرداران ما اغلب تجربی هستند و دانش علمی ندارند، اما این یک سوی ماجراست؛ سوی دیگر زمانبر بودن این کار است. وقتی صدابردار ساعت ۱۱ میآید و تا ساعت ۲ سیمهای دستگاهش را میچیند، دیگر وقتی برای تست صدا باقی نمی ماند. کمترین اهمیت را به صدا میدهند.
من برای کنسرت اخیر با صدابردار صحبت کرده بودم که از ساعت ۹ صبح کارمان را شروع کنیم، چون بخش نمایشی هم داشتیم، وقتی ساعت ۱۲ تماس گرفتم معلوم شد که تازه این دوستان کار وصل کردن سیمها را انجام میدهند. متأسفانه سازماندهی درستی وجود ندارد.»
بهنام صفوی آخرین اظهار نظر را درباره وضعیت صدابرداری در کنسرتها میکند: «مشکل عمده ای که علاوه بر تجربی بودن صدابرداران گریبان صدابرداری را گرفته، فکر تجاری این افراد است. متأسفانه تعداد افرادی که دانش صدابرداری دارند کم است و به علت نداشتن روابط اجازه فعالیت به آنها داده نمیشود. خب وقتی فکر غالب، کسب درآمد و تجارت باشد، هیچگاه به کیفیت مطلوب نخواهیم رسید.»