زیتون-آیدا قجر: چندین سال است که برخورد با کنسرتها عریانتر شده و نمایندههای ولی فقیه از تریبونهای نماز جمعه به موسیقی و برگزاری کنسرت میتازند. در برهم زدن کنسرتها هم با نهاد یگانهای مواجه نیستیم و گاه نیروی انتظامی کنسرتی را برهم میزند، گاه اطلاعات سپاه و گاه وزارت ارشاد. البته موسیقی همیشه در نظام جمهوری اسلامی موضوع چالشبرانگیزی بوده. چه آنزمان که خوانندهها ممنوع کار میشوند و چه هنگامی که زنان از ورود به این حوزه منع میشوند.
بیحجابی، برخورد زنان و مردان، کف زدنها و انگار شادیست که برای ائمه جمعه و مقامات مسالهساز است. در سه سال و نیم دولت حسن روحانی، با وجود حمایتهای نسبی وزارت ارشاد در گفتار، این وزارتخانه مقابل هجمههای تندرویان و مراجع در قبال موسیقی و عرصه هنر عقب کشیده است. روحانی وعده داده بود که انتخاب او به عنوان رییسجمهور میتواند گشایش فضای هنری را نیز باعث شود، با رسیدن به ماههای پایانی فعالیت دولت یازدهم اما حوزه هنر و موسیقی نیز مانند دیگر حوزههای اجتماعی به میدان مبارزه تندرویان و دولت تبدیل شده که همواره با عقبنشینی وزارتخانه مربوطه مواجه شدهایم.
فرستنده : خانم مرضیه بردبار
بارها شنیده شده که مبارزه با کنسرتها، خوانندهها و نوازندگان ضربه بزرگی به پیکره موسیقی ایران است. اما این ضربهها چیست؟ هنرمندان با چنین برخوردهایی چه چیزی را از دست میدهند؟ اگرچه برخی از کنسرتهای مجازی خبر دادند اما چرا فضای مجازی نتوانسته کمکی به موسیقی و هنرمندان باشد؟ هنرمندان محروم مقصر این ضربهها را چه کسانی میدانند؟
اینها بخشی از سوالاتی است که با حسین زمان، خوانندهای که نزدیک به ۱۵ سال است از فعالیت هنری محروم شده، مطرح کردیم که در ادامه متن کامل این گفتوگو را میخوانید:
موسیقی از اوایل انقلاب برای جمهوری اسلامی مسالهساز بود، اما چندین سال است که انگار تندرویان شمشیرها را از رو بستهاند و هر هفته با خبر ممانعت از برگزاری کنسرتهای موسیقی مواجهیم. تحلیل شما از این برخوردها با برگزاری کنسرتها چیست؟ چرا در چند سال اخیر مقابله با آن عریانتر شده است؟
از بعد انقلاب ۵۷ برخورد با هنر موسیقی در شان این هنر نبوده است. ولی از آنجاییکه حاکمیت هیچگاه نتوانست این هنر را به طور کامل حذف کند، سعی کرد آن را در کنترل خود درآورد.
پس از انتخاب حسن روحانی امیدوارم بودم که شاید وزارت ارشاد بتواند اقدامات مثبتی انجام دهد. اما متاسفانه حوزه ارشاد هم در دولت روحانی تحت امر عوامل بیرونی عمل میکند و جرات و شجاعت کافی را ندارد
اقبال خوب هنر موسیقی نزد مردم باعث شد حاکمیت نتواند این هنر را یکدفعه از بین ببرد. حاکمیت در اوایل انقلاب برای کنترل هنر موسیقی سعی کرد از موسیقی در مناسبتهای مختلف در رسانهها استفاده کند یا فضای خالی بین برنامههایش را برای جلب توجه مردم به آن برنامهها با موسیقی پر کند. این روند ادامه داشت اما با باز شدن فضای مجازی و تلویزیونهای ماهوارههای متوجه شدند که خصوصا جوانان گرایش بیشتری به سمت موسیقی دارند٬ پس نمیتوانند با چهار برنامه موسیقیایی رادیو تلویزیون مردم را فریب بدهند. برای همین سعی کردند موسیقی را مال خود کنند. من بارها گفتهام و به آن معتقدم که جمهوری اسلامی تقریبا از سالهای ۱۳۷۶ به بعد که نسل اول موسیقی پاپ در داخل کشور جان گرفت، تلاش کرد این سبک از موسیقی را اداره و کنترل کند و در دستهای خودش بگیرد. برای همین بعضی از نهادهای امنیتی هم به این قضیه وارد شدند و با تاسیس شرکتهای موسیقیایی٬ هنرمندان را به سمت خود فراخواندند. در نتیجه فضا بسیار حسابشده به تدریج باز شد. اما اگر هنرمندی میخواست فراتر از آنچه برایش تعیین شده فعالیت کند، کنار گذاشته میشد؛ همان برخوردی که با من و خیلی از دیگر هنرمندان داشتند.
شدت پیدا کردن برخوردها با هنر موسیقی از همان طرز تفکر پیروی میکند منتهی مسایل سیاسی و چالشهای درون نظام هم چاشنی آن شده است. تندرویان سعی میکنند با تحت فشار قرار دادن طرف مقابل خود در میدانهایی که میدانند این طرف مقابل ضربهپذیر است، اقدام کنند. روحانی شعار میداد که فضای بازی در حوزه فرهنگ و هنر ایجاد خواهند کرد، حالا مخالفان دولت تلاش میکنند بگویند که قدرت چندانی نداری که هر کاری میخواهی بکنی. در نتیجه در عرصه هنر و موسیقی با برگزاری کنسرتها مبارزه میکنند تا به شعارها لطمه بزنند و مردم و جوانان را بدبین کنند. متاسفانه عملکرد بد وزارت ارشاد دولت روحانی هم مزید بر علت شده و طرف مقابل را بیشتر به خواستههایش رسانده است. کوتاه آمدن و کنار کشیدنهای بیمورد وزارت ارشاد باعث شده این اواخر شاهد صحنههای زشتی در عرصه موسیقی باشیم.
گزارشها و آمارها بیانگر آن است که وعدههای انتخاباتی حسن روحانی در حوزههای اجتماعی و حقوقی به جایی نرسیده است. در واقع شما حوزه موسیقی را هم به همین شکل ارزیابی میکنید و حتی معتقدید که فشارها شدیدتر هم شده است؟
به نظر من در حوزه هنری هم به همین شکل بوده. پس از انتخاب حسن روحانی امیدوارم بودم که شاید وزارت ارشاد بتواند اقدامات مثبتی انجام دهد. اما متاسفانه حوزه ارشاد هم در دولت روحانی تحت امر عوامل بیرونی عمل میکند و جرات و شجاعت کافی را ندارد. یک حرکت رو به جلو میکند و با یک فریاد از جانب بعضی مراجع داخل کشور دهها قدم پس میرود. این اقدامات چارهساز نیست. وزارت ارشاد باید با شجاعت و اقتدار بایستد و هزینهاش را بپردازد.
متاسفانه استعدادهای نهفته قربانی شده و شکوفا نمیشوند. همینطور که جلو میرویم گروهی از جوانان هنرمند و با استعداد را از دست میدهیم و تلف میشوند
این روش میتواند مردم را قانع کند. فارغ از اینکه نتیجه ایستادگی چیست. اینطور کجدار و مریز و دست به عصا راه رفتن دردی را دوا نمیکند. من هم با توجه به زمان باقی مانده از دولت یازدهم، دیگر امیدی به دولت روحانی ندارم.
یعنی پیشبینی شما این است که شرایط وخیمتر هم خواهد شد؟
فکر میکنم عامل سیاسی که به آن اشاره کردم، فشارها را بیشتر میکند. عکسالعملهای وزارت ارشاد هم بیانگر بدتر شدن اوضاع است. طرف مقابل شمشیر خود را از رو بسته و با اقتدار تمام هجمههایش را آغاز کرده و همچنان بر دولت روحانی خصوصا در حوزه فرهنگ و هنر میتازد. در طرف مقابل آدمهایی را داریم که بیحرکت و بدون هیچگونه اقدام مثبت و شایستهای نشستهاند و گاهی شعاری میدهند و بعد هم در اتاقهایشان قایم میشوند.
به نظر شما وزارت ارشاد چگونه باید ایستادگی و مقاومت کند؟
خصوصا در حوزه هنر و موسیقی بایستی مسولانی شجاع و به دور از محافظهکاریهای رایج به کار گرفته شوند که مبنای کارشان حقوق هنرمندان و خواستههای اکثریت مردم باشد. این وزارتخانه اگر قرار باشد امامان جمعه، اطلاعات این ارگان و آن ارگان نظامی و انتظامی، تمامی نمایندگان مجلس، تمامی علمای حوزه علمیه و گروههای فشار و خودسر را راضی نگه دارند، راه به جایی نخواهد برد. سیاست یکبام و دو هوا دردی را دوا نمیکند. مردم اگر به صداقت دولت در حرف و عمل اعتقاد پیدا کنند به یاری خواهند آمد. ولی متاسفانه این اعتقاد هم اکنون آنطور که باید، وجود ندارد. شجاعت و صداقت و به کار گرفتن مدیران قابل، راهگشا خواهد بود. مدیران هنری در حال حاضر نه شجاعت لازم را دارند و نه درایت لازم را.
دعواهای سیاسی بر سر موسیقی و مبارزهای که امروز شکل گرفته، ضربههای بسیاری به حوزه موسیقی وارد کرده است. همانطور که گفتید خود شما هم کنار گذاشته شدید. این ضربههایی که از آن صحبت به میان میآید، دقیقا چه و چگونه است؟
متاسفانه استعدادهای نهفته قربانی شده و شکوفا نمیشوند. همینطور که جلو میرویم گروهی از جوانان هنرمند و با استعداد را از دست میدهیم و تلف میشوند. این بزرگترین ضربهای است که به پیکره هنر موسیقی وارد شده است. لطمههای کوتاهمدت دیگری هم وجود دارد. مثلا امرار معاش و زندگی هنرمندان ما از این طریق میگذرد. این برخوردها عملا هنرمندان را از هستی ساقط میکند. زمانیکه جلوی فعالیتهای هنری یک هنرمند گرفته میشود، یعنی زندگی را از او گرفتهاند.
تجربه نشان داده که متاسفانه مردم در فضای مجازی همکاری نمیکنند و حتی گوشهای از خرجی که هنرمند برای تولید آثارش میکند، از طریق اجرای مجازی تامین نمیشود
من فرصتهای دیگری داشتم و بالاخره با آموزش و تدریس زندگیام را میچرخانم ولی اگر همه زندگیام وابسته به درآمد فعالیتهای هنریام بود، بعد از ۱۵ سال ممنوع کاری همه چیزم را از دست داده بودم. اگرچه فکر میکنم از همین که نتوانستم ۱۵ سال با مردمم ارتباط مستقیم برقرار کنم، روی صحنه بروم و کارهایم را به راحتی در مملکت خودم تولید کنم ضربههای روحی روانی بسیاری خوردهام.
بحث مهم مالی و امرار معاش قابل فهم و لمس است. اما این ضربههای روحی و روانی چیست؟ بازتاب آن در زندگی هنرمندان چگونه است؟
مثل این میماند که تمامی ورودیهای لازم برای رشد این پیکره و جسم گرفته شود. اگر یک هنرمند نتواند در فضای هنری فعالیت هنری داشته باشد، زندگی برایش بیمعنا میشود. قطعا افسردگی میگیرد و هزار و یک مساله روحی روانی پیدا میکند. کسی که به هنر خود عشق ورزیده و برای آن زحمت کشیده، به ناگهان با عدهای افراد مواجه میشود که درکی از هنر و هنرمند ندارند و با چوب، چماق، پنجه بکس و هزار و یک ابزار تخریبی مقابلاش ایستادهاند و به او اجازه نفس کشیدن هم نمیدهند. خب قطعا یک هنرمند هم به لحاظ جسمی و هم روحی صدمه میبیند. من این مساله را با گوشت، پوست و استخوانم حس کردم و ۱۵ سال است که نمیتوانم بخوانم. البته ظرف ۳ – ۴ سال گذشته به سختی توانستم چند کار ارایه دهم. اما با فروختن وسایل شخصیام و قرض کردن که خب سخت است. در واقع ارتباط نزدیک من را با مردم قطع کردهاند. صحنه جایی است که هنرمند از آن انرژی میگیرد و برای ادامه زندگی توانمند میشود. وقتی نگذارند که روی صحنه بروی و نتوانی با مردم ارتباط مستقیم داشته باشی، به نظر من در حصر قرار دادن است و فرقی با شکنجه ندارد. اینکه به هنرمند اجازه فعالیت داده نشود، شکنجه سفید است.
به تازگی عدهای از برگزاری کنسرت در فضای مجازی صحبت کردهاند. آیا تا به حال به این گزینه هم فکر کردهاید؟
فکر کردم ولی از لحاظ اقتصادی توجیهی ندارد. این روزها توزیع یک ترانه خیلی هزینهبر است. حتی کسانی که مجوز دارند و داخل کشور برای فعالیت موسیقیایی آزادند، آلبومهایشان به خوبی به فروش نمیرود چون ما قانون کپیرایت نداریم. عمده درآمد این هنرمندان از طریق اجرای زنده تامین میشود. از طرفی تجربه نشان داده که متاسفانه مردم در فضای مجازی همکاری نمیکنند و حتی گوشهای از خرجی که هنرمند برای تولید آثارش میکند، از طریق اجرای مجازی تامین نمیشود. پس این نوع فعالیت هم نمیتواند تداوم داشته باشد.
ممنوعیت خود شما به کجا رسید؟ خبر جدیدی دارید؟ آیا پیگیری میکنید یا نتیجه را به روزگار سپردهاید؟
من فعالیت هنری را حق خودم میدانم و دایما پیگیری میکنم. حقی است که از من گرفته شده و موظفام آن را پس بگیرم. در این مدت سکوت نکردم و پیگیر بودم. طی سه سال و نیمی که از دولت روحانی میگذرد دایما به وزارت ارشاد و اداره کل موسیقی ارشاد مراجعه کرده و با وزیر و معاون وزیر نامهنگاری کردهام اما جوابها هیچ وقت قانعکننده نبود. آخرین مراجعهام به دو هفته پیش برمیگردد که مدیر کل مرکز موسیقی به من گفت قرار است شورایی به نام “صیانت” تشکیل شود که درباره شما تصمیم بگیرند. قرار بود چهارشنبه گذشته جواب این شورا را به من بدهند. اما وقتی تماس گرفتم بدون اینکه پاسخی درباره نتیجه جلسه بدهند، من را به مسوول حراست وزارت ارشاد ارجاع دادند. وقتی پرسیدم ربطش به این شورا چیست، گفتند در شورا صحبتهایی پیش آمده که باید به مسوول حراست مراجعه کنید و ایشان به شما توضیح خواهد داد. به نظرم بیشتر نوعی وقت تلف کردن و معطل نگه داشتن من است. البته باز هم خواهم رفت و قطعا به مسوول حراست وزارت ارشاد مراجعه و نتیجهاش را اطلاعرسانی میکنم. ولی سه سال است که در دولت تدبیر و امید در حال تلاش هستم تا حقم را بگیرم و نتوانستهام.