بیکاری سیاسی را کسان دیگری باید پاسخ بدهند/تمام شدن دنیا سوژه‌ی همه بیکاران

بیکاری سیاسی را کسان دیگری باید پاسخ بدهند/تمام شدن دنیا سوژه‌ی همه بیکاران+فیلم

علی همراز می‌گوید فیلمش به بیکاری می‌گوید که تو نمی‌توانی حال من را بد کنی. ریتم من کند نمی‌شود. در این شرایط من همان انرژی را می‌گذارم؛ همان وقت را می‌گذارم و سعی می‌کنم با کارم رویت را کم کنم آقای بیکاری!

آقای بیکار فیلمی تجربی‌ست که در فهرست اکران هنروتجربه گنجانده شده. فیلمی که برخلاف عقیده کارگردانش؛ قالبی مستند – داستانی دارد. فیلم مدعی ثبت فاجعه‌ای است که کمر ایران و ایرانی، پیر و جوان را شکست. فیلم آقای بیکار؛ بحران اقتصادی سخت سال 91 را با تلفیق فضای فانتزی‌گونه و موضوع نابودی جهان در 21 دسامبر کمی تلطیف کرده و به مخاطب خورانده است. علی همراز می‌گوید: اواسط سال نود و یک وقتی تحریم‌ها به اوج خود رسید و قیمت دلارها خیلی بالا رفت؛ من و دو نفر از دوستان که داخل یک دفتر کار می‌کردیم، ناگهان بیکار شدیم. من تصمیمی گرفتم و چگونگی این تصمیم همان ابرهای پولی بودند که به صورت فانتزی بالای سر ما ظاهر شدند. تشویق دوستانم که در فیلم هم هستند، به جدی‌تر کردن من در ساخت این فیلم کمک فراوانی کرد.

دغدغه‌های سیاسی به طرح معضلات جوانان در این فیلم چربش دارد. آیا ایدیولوژی خاصی را دنبال می‌کنید؟

من دغدغه سیاسی خاصی ندارم. فقط سعی کردم فضایی را که در آن برهه خاص در کشور ایجاد شده بود را تصویر کنم. نه می‌خواستم جناحی را حمایت کنم و نه شخص خاصی را برجسته. حرف فیلم در آخر آن مشخص است که تو باید کار کنی و به این فکر نکنی که در چه فضایی قرار داری. باید امیدوار باشی.

به نظر می‌رسد فیلم دارای تمپوی بالایی‌ست و این برای موضوعی مثل بیکاری کمی نامتعارف است.تعمدتان در این پرداخت چه بود؟

در وهله اول دست انداختن بیکاری. فیلم به بیکاری می‌گوید تو نمی‌توانی حال من را بد کنی. ریتم من کند نمی‌شود. در این شرایط هم، من همان انرژی را می‌گذارم. همان وقت را می‌گذارم. سعی می‌کنم با کارم رویت را کم کنم آقای بیکاری! دلیلش فقط همین است. اگر دقت کنید بیشتر آواهای فیلم صدای خود من است. یعنی ادامه نریشن. همه اینها در کنارهم ساختاری را شکل می‌دهد که می‌خواهد به درد بخندد.

بحران اقتصادی اوایل سال 90 چه تاثیری روی معیشت جوانان گذاشت؟

من معمولا سوال می‌پرسم و جواب نمی‌دهم. جواب را کسان دیگر باید پیدا کنند. فضای آن زمان هم گویای تمام مسایل است.

دلیل پرداخت به 21 دسامبر و ماجرای تمام شدن دنیا در بلوای بحران اقتصادی چه بود؟

من اصولا ماجراهایی مثل 21 دسامبر را بلوا و آشوب نمی‌بینم. اولِ فیلم توضیح داده شد که یک آدم بیکار به دنبال سوژه‌ای است که بیکاریش را پر کند. خب چه موضوعی بهتر از 21 دسامبر برای اینکه یک آدم الاف بتواند وقت‌های خالی‌اش را با آن پر کند. فکر می‌کنم همین کافی باشد.

اگر راوی فیلم شخصیت مستعدتری داشت، فضاهای شما چالش برانگیزتر نمی‌شد؟

نمی‌دانم شاید با این پیشنهاد اتفاق بهتری می‌افتاد. اما من این راوی را انتخاب کردم و با او موسیقی، فضا، تمپو و… را همراه کردم. شاید اگر یک آدم با مختصات دیگری بود خیلی بهتر می‌شد؛ شاید هم نه؛ خیلی بدتر می‌شد.

این فیلم چه حرفی برای سال 95 دارد؟

این سوال خود من است. من دوست دارم بقیه جواب این سوال را بدهند که آیا این فیلم برای سال 95 چیزی برای گفتن دارد؟ مطمئن هستم اگر برای سال 95 داشته باشد مطمئنا برای سال1400 هم حرف برای گفتن دارد.