در حال حاضر که بعد از بحران به سر میبریم، رسانهها باید چند کار انجام دهند. در ابتدا نظریهپردازی کنند؛ یعنی تحلیل درست وقایع و رویداد بر اساس تمام اطلاعات و دادهها و جمعبندی آنها در دستور کار باشد که در یک بسته اطلاعرسانی و در قالبهای گوناگون با شاخصهای دقت، سرعت و صحت اخبار به مردم تحویل داده شود.»
حمید شکری خانقاه، جامعهشناس ارتباطات و مدرس دانشگاه درباره مدیریت بحران توسط رسانهها بعد از حادثه تروریستی تهران، گفت: معمولا بحران بر بروز یک حادثه غیرعادی و برجسته شدن آن در رسانهها و افکار عمومی متمرکز است. “بحران عبارت است از هر نوع تهدید پیشبینی نشده، اگر تهدید را بشود پیش بینی کرد آن موقع از حالت بحران خارج شده و به تهدید تبدیل میشود که قابل مهار است. در مدیریت بحران با با سه مرحله روبهرو هستیم که باید قبل، حین و بعد بحران این مدیریت انجام شود. قبل از بحران باید بسترسازی و آگاهیرسانی میشد که نشده است. حین بحران تروریستی، ما تمام اطلاعاتمان را از شبکههای اجتماعی گرفتیم و صداوسیما و حتی خبرگزاریهای مطرح نقش مفید و موثری ایفا نکردند و در حال حاضر که بعد از بحران به سر میبریم، رسانهها باید چند کار انجام دهند؛ در ابتدا نظریهپردازی کنند یعنی تحلیل درست وقایع و رویداد بر اساس تمام اطلاعات و دادهها و جمعبندی آنها در دستور کار باشد که در یک بسته اطلاعرسانی و در قالبهای گوناگون با شاخصهای دقت، سرعت و صحت اخبار به مردم تحویل داده شود. رسانهها بر اساس این سه شاخص باید به مسالهیابی و تحلیل بپردازند و نتایج را کنار هم بگذارند و برای تنویر افکار عمومی منتشر کنند.
فرستنده:خانم دیانا بیگلری فرد
او در ادامه با اشاره به چگونگی ایجاد شایعه و راه حل جلوگیری از انتشار اخبار نادرست، گفت: شایعه فرمولی دارد که بدین شرح است: هر زمانی که ابهام بالا و اطلاعات پایین باشد، شدت شایعه بسیار زیاد میشود. در حال حاضر، مردم به خبرسازی، تدوین و تولید محتوا میپردازند به دلیل اینکه ابهام بالا و اطلاعات پایین است. در نتیجه زمانی که بخواهیم از هرگونه شایعه و اخبار نادرست جلوگیری کنیم باید ابهام را کاهش دهیم و اطلاعات را بالا ببریم.
شکری خانقاه درباره وظیفه خبرگزاریها بعد از بحران، چنین اظهار کرد: خبرگزاریها در این راستا باید به تبیین و بیان واقعیت بپردازند به این معنی که اخبار را از زاویه جناحی منتشر نکنند و واقعیتهای موجود را در قالبهای نوین خبری اعلام کنند.
نویسنده کتاب برنامهریزی راهبردی ارتباطاتی در ادامه خاطرنشان کرد: در ارتباطات نوین ما شهروند خبرنگار را داریم که به تولید و انتشار اخبار دست میزنند و خود یک رسانه محسوب می شوند. مردم در حال حاضر، خودشان در تولید و انتشار و دسترسی آسان به اخبار نقش آفرین هستند. این کارکرد جدید شبکههای تعاملی منجر به تغییر عملکرد رسانهها می شود به این معنی که خبرگزاریها و دیگر رسانهها باید در چنین شرایطی به مسالهیابی و تحلیل موضوعات مبتلابه جامعه بپردازند. ما نیازمند خبرنگار و روزنامهنگار تحلیلگر هستیم که مسائل را کنار هم بگذارند و تحلیل کنند.
این مدرس دانشگاه با مقایسه عملکرد رسانه های جهان و ایران بعد از وقوع یک حادثه، گفت: در رسانههای بزرگ دنیا میبینیم که یک ساعت پس از یک حادثه، از رویداد مداری به فرایند مداری روی میآوردند و با نگاهی به گذشته، آن رویداد را تحلیل میکنند. اما رسانههای ما فقط رویدادمدار هستند و صرفا خبر را منتشر میکنند؛ این درحالی است که میتوانند با فرایندمداری مسائل مربوط به داعش و عربستان را بررسی کنند و حتی کلیپهایی که از این حوادث در دنیا پخش میشود را هوشمندانه تدوین و منتشر کنند تا روشنگری در افکار عمومی انجام گیرد.
حمید شکری خانقاه درباره فضای مجازی و چگونگی کنترل آن در مواقع بحران، اظهار کرد: در فضای مجازی هر فردی یک رسانه است که به صورت غیر رسمی فعالیت میکند و ما تنها میتوانیم به طور غیر مستقیم و با تولید انبوه اخبار موثق و دارای شناسنامه، این فضا را مدیریت کنیم.
او با انتقاد از عملکرد صداوسیما بیان کرد: به قول هنری کسینجر ؛ بی توجهی به بحران ایجاد بحران است. درباره عملکرد صداوسیما باید گفت که نقش بحران زایی آن بیش از بحران زدایی بوده است. همیشه گمانه زنیهایی مبنی بر عملکرد نادرست، ضعف در مدیریت ارتباطات یا افکار عمومی وجود دارد و همچنان هم به قوت خود باقی است. افکار عمومی از رسانه ملی انتظار دارد به عنوان یک منبع موثق، اخبار و رویدادها را در سریع ترین زمان و با دقت بالا در اختیار عموم قرار دهد. اما این کارکرد را در این رسانه نمیبیند بنابراین دچار نارضایتی میشود. صداوسیما به عنوان یک منبع اصلی خبر و تولید پیام که تمام سازوکارهای ارتباطی کشور مانند حجم بالای شبکههای ارتباطی، تعداد بی شمار خبرنگاران، شبکههای استانی، شبکههای ملی وبین المللی را در اختیار دارد، نتوانسته است مدیریت افکار عمومی را به ویژه در زمان بحران به درستی انجام دهد. گاهی دچار اختلال عملکرد و نوعی سردرگمی نهادی می شود.
او ادامه داد: ناتوانی صداوسیما در مدیریت افکار عمومی ناشی از ضعف عملکردش است. عوامل بحرانزا در داخل رسانه ملی شامل: بینظمی، ناکارآمدی ساختار تشکیلاتی، نیروی ناکارآمد؛ مدیریت غلط نیروها؛ تعارض مخرب، قوانین دست و پاگیر و متناقض؛ تمرکز شدید؛ نگاه اداری؛ تسلط ناکافی بر اصول حرفهای مشاهده می شود.به نظر می رسد صدا و سیما دچار یک فروپاشی داخلی شده است.
حمید شکری خانقاه با اشاره به ضعف عملکرد رسانهها اضافه کرد: ضعف عملکرد رسانه ها ناشی از شکاف عمیق میان استراتژی ارتباطی با افکار عمومی است. افکار عمومی دارای خواسته ها و نیازهای اطلاعاتی است که صداوسیما نمی تواند یا نمی خواهد آن را برآورده کند و این امر منجر به تلاش انفرادی و یا گروهی افراد علاقمند به پیگیری امور کشورشان برای تامین نیاز و اطلاعات خود از شبکههای اجتماعی و منابع دیگر خبری میشود. گفتنی است برخی عوامل بیرونی مثل صدور دستورالعمل الزامآور از بیرون، گروههای فشار، ممانعت دستگاههای امنیتی و انتظامی از فعالیت حرفهای نیز در این میان برناکارآمدی و فروپاشی جایگاه این رسانه ملی در افکار عمومی تاثیر دوچندانی گذاشته اند.
این مدرس دانشگاه با اشاره به شاخصهای منبع خبری و حادثه تروریستی هفته گذشته، بیان کرد: سه شاخص برای یک منبع خبری وجود دارد که شامل دقت، صحت و سرعت است. صداوسیما گاهی دقت بالایی دارد اما سرعت در انتشار اخبار ندارد. همچنین برخی خبرگزاریها مانند فارس سرعت عمل بالایی دارند اما دقت پایینی در انتقال اخبار دارند. به نظر من خبرگزاریها و حتی روزنامهها به دلیل برخی ممنوعیتها، ملاحظه کاریها و مصلحت اندیشیها درباره حادثه تروریستی تهران، قادر نبودند سه شاخص دقت، سرعت و صحت اخبار را کنار هم اعمال کنند.
او با اشاره به عملکرد رسانههای کشورهای دیگر در حادثه تروریستی تهران ادامه داد: رسانههای بیگانه هدفمندتر عمل کردند؛ برای مثال شبکه بیبیسی بعد از این حادثه در تهران پخش تمام برنامههای خود را قطع میکند و به بررسی عملیات تروریستی تهران میپردازد، اما صداوسیما حتی حاضر نشد برنامههای عادی خود را قطع کند و مثل یک روبات بیاحساس و بیمنطق عمل کرد. در واقع با این عملکرد انفعالی ملت دچار ابهام میشوند. برخی گمانهزنیها بیانگر این است که صداوسیما با پخش عادی و حتی برنامههای شاد بعد از حادثه تروریستی خواسته است موضوع را بیاهمیت جلوه دهد. باید بدانیم زمانی که یک موضوعی برای افکار عمومی اهمیت دارد صداوسیما نمیتواند به عنوان صدای ملت به احساسات مردم بیتوجهی نشان دهد زیرا باعث روی گردانی مردم از رسانه ملی میشود.و این روی گردانی ها به مرور بی اعتباری به دنبال دارد و بی اعتباری یک رسانه همانا مرگ رسانه را به دنبال دارد.