کنسرت ناهماهنگ موسیقی در ایران

مقام رهبری می گوید که نباید کار فرهنگی را با برگزاری کنسرت اشتباه گرفت. امام جمعه مشهد و نماینده رهبری در استان خراسان رضوی، کنسرت موسیقی را مطرب بازی می داند. کنسرت های موسیقی در سراسر کشور به دلایل مختلف لغو می شوند. اما وزارت ارشاد و مراجع رسمی و قانونی مجوز دهنده برای کنسرت ها، اقدام به صدور مجوز می کنند. دادستانی هم در این میانه می گوید که امنیت کنسرت ها باید تضمین شده باشد و هم چنین محتوای آن نیز باید سالم باشد. نهادی مجوز می دهد. نهادهایی کلاً با اصل مسئله مخالف اند و نهادهایی برنامه مجوز دار را پیش از برگزاری بر هم می زنند. این وضعیت کنسرت موسیقی در ایران است. حاکمیتی که انگار خود به مانند یک کنسرت موسیقی به شدت ناهماهنگ عمل می کند. نهادها با هم هماهنگ نیستند و هرکسی ساز خودش را می نوازد. سازهایی که حتی دامان یکی از حکومتی ترین خوانندگان چون حامد زمانی را هم می گیرد تا کنسرت او در مشهد لغو شود.


اما انگار این وضعیت نابسمان موسیقی که یکی آن را حلال و دیگری آن را حرام بداند هم چنان برقرار است. با گذشت حدود ۴ دهه پس از پیروزی انقلاب بهمن ۵۷، هم چنان برخوردهای دوگانه با موسیقی انجام می پذیرد و بالاخره معلوم نیست مسئول اصلی این طفل بر زمین مانده در این سرزمین کیست.
از فردای انقلاب ضد سلطنتی بهمن ۵۷، وضعیت به همین صورت بود. از سوی بنیانگذار نظام سخنانی مبنی بر حرمت مطلق موسیقی مطرح شده بود. کار حتی به جایی کشیده بود که سرود “خمینی ای امام” هم به مدت دوسال، در اوایل دهه ۶۰ ممنوع بود. (۱) و حتی با توجه به این حرام انگاری موسیقی، تلاشی آغاز شده بود تا سرودهای انقلابی آن سال ها با طبل و سنج ضبط شود. محمدعلی ابطحی، مدیر رادیو تلویزیون شیراز در سال های ابتدایی پس از پیروزی انقلاب اما از خود اجتهادی ها در این خصوص سخن می گوید و می گوید که در برابر بنیادگذار نظام جمهوری اسلامی اجرای موسیقی انجام شده است. امری که تاریخ نیز آن را تائید می کند. (۲)

مسئول صدور مجوزها برای برگزاری کنسرت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ایران است. دو سال پیش، معاون وقت پارلمانی وزیر ارشاد در گفتگو با رسانه ها گفته بود که: “این وزراتخانه تنها وظیفه صدور مجوز با در نظر گرفتن همه ابعاد قانونی و شرعی را دارد و البته انتظار هم دارد که دیگران در برابر تصمیماتی که مبتنی بر قواعد حقوقی و ضوابط قانونی است، ایستادگی کنند”. انتظاری که ظاهراً وزارت ارشاد تنها در برابر عدم پایبندی به آن، حاضر است تذکر بدهد و کار بیش تری از پیش نمی برد، یا نمی تواند ببرد. یک ماه پیش از معاون وقت پارلمانی این وزارت خانه، وزیر وقت ارشاد در همایشی گفته بود که “هیچ مقام قضایی و گروهی حق ندارد مقابل مجوزهای ارشاد بایستد”. البته مسئله این جا بوده و هست که این مقامات و گروه ها در برابر مجوزهای ارشاد می ایستند، کنسرت ها را لغو می کنند و آب هم از آب تکان نمی خورد و انگار دست وزارت محترم ارشاد به هیچ جا بند نیست. البته وزیر وقت در این مصاحبه هم چنین گفته بود که ملاک عمل از نظر او، “نظر رهبر جمهوری اسلامی” است. علی جنتی افزوده بود که رهبر حکومت اسلامی در ایران “هم مرجع تقلید، هم ولی فقیه و هم هنرشناس” است و “هیچ کس به اندازه او موسیقی را نمی شناسد”.

اما بگذارید ببینیم این رهبر هنرشناسی که هیچ کس به اندازه او موسیقی را نمی شناسد در خصوص کنسرت ها چه می گوید. او علاوه بر اظهار این مطلب که نباید کار فرهنگی را با برگزاری کنسرت اشتباه گرفت (که در آغاز سخن مطرح شد)، سخنان دیگری نیز در خصوص موسیقی و کنسرت دارد. ذکر این نکته ضروری است که آقای خامنه ای از سال ها پیش مسئله سبک زندگی ایرانی اسلامی را مطرح کرده و بارها تلاش کرده است که در سخنان خود این سبک زندگی را ترویج کند و به اصطلاح آن را جا بیندازد. در واقع تمامی مفاهیم از موسیقی تا انواع هنرها و تفریح و گردشگری و هر مسئله دیگری در نگاه وی، در پرتو مسئله سبک زندگی مورد نظر وی معنا پیدا می کند. این مسئله آن قدر گسترش پیدا کرده است که حتی اقتصاد مقاومتی نیز که ورد زبان رهبر نظام است، ذیل همین معنا و همین تاکید بر سبک زندگی معنا و مفهوم پیدا می کند. چونان که غلامعلی حداد عادل -که نزدیکی وی به رهبر جمهوری اسلامی جای بحثی ندارد-، در سال ۱۳۹۵ در همایش ملی سبک زندگی گفته بود که: “بدون تغییر در سبک زندگی به اقتصاد مقاومتی دست پیدا نمی کنیم” و “سبک زندگی” و “اقتصاد مقاومتی” دو روی یک سکه اند.

با در نظر گرفتن این نکته حال می توانیم نوع نگاه رهبر جمهوری اسلامی به این مسئله را بهتر درک کنیم. او دو دهه قبل موسیقی را جان دادن به بی جان ها دانسته بود و از دقائق این هنر سخن گفته بود. دقیق دانستن موسیقی توسط رهبر جمهوری اسلامی هم از این باب است که وی موسیقی را در واقع در ذیل تقسیم بندی های علوم قدیم می بیند. او در این خصوص گفته است: “اساساً موسیقی، که در تقسیم بندی های علوم قدیم، از شعب ریاضی است و چون با دقت و محاسبه و اندازه گیری دقیق سروکار دارد، جزو بخش های دانش ریاضی محسوب می شود. هنر دقیقی است”.

آقای خامنه ای موسیقی را “تلفیقی از دانش، اندیشه و فطرت خداداد” می داند و حتی می گوید که “موسیقی غربی در مسیر بهتری از موسیقی شرقی حرکت کرده است”. تا این جا شاید سوال پیش بیاید که خب انگار نگاه ایشان نسبت به موسیقی از نگاه بسیاری دیگر حتی مترقی تر هم هست. اما نکته ظریفی در سخنان وی مطرح است که باب تفسیر را چونان باز می کند که حتی می توان با آن استاد شجریان را هم ممنوع الکنسرت کرد. ایشان می گوید که “در منطقه ای که تاریخ موسیقی ما در آن شکل گرفته است، موسیقی معنای صحیح ندارد. شما باید به آن معنا و مفهوم صحیح بدهید؛ و در واقع باعث نجات آن شوید. حرف من با موسیقیدان ها این است که موسیقی را به سمت معنا و هدف های متعالی ببرید”. و هم چنین با اشاره ای به موسیقی هایی که در خصوص عشق زمینی سخن می گوید و با رد آنان موسیقی را ارزشمند می داند که “برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت می شود موسیقی را پاک و مقدس نامید”. و حتی با گامی پیش، از “نجات موسیقی” و “هدف دار کردن موسیقی” سخن می گوید. دقت کنیم که این سخنان دو دهه پیش انجام شده و حال احتمالاً فصل ثمر دهی این سیاست های رهبرنظام در خصوص موسیقی است. نکته جالب این که آقای خامنه ای حتی کلمه “کنسرت” را هم تحمل نمی کند و می گوید که “عنوانش را مثلاً محفل خوانندگی بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم”.(۳)

شاید حال بهتر بشود فهمید که چرا این همه بلبشو و بی نظمی در فضای فرهنگی کشور در خصوص موسیقی وجود دارد. در واقع آن موسیقی از نظر رهبر نظام مجوز دارد، و وزارت ارشاد هم به آن پایبند است که در راستا و نگاه رسیدن به آن سبک زندگی مورد نظر، از نگاه ایشان پاک و هدفدار باشد.

اما در برخورد با مسئله و در وضعیت فعلی این امر قدری فراتر هم می رود. ائمه جمعه خود و بنا بر تشخیص های شخصی، فتوا به عدم درست بودن کنسرتی می دهند و کار به لغو آن می کشد. نمونه بارز این مسئله شخص امام جمعه مشهد، سید احمد علم الهدی است؛ از شیوخ مشهد و کسی که پس از عباس واعظ طبسی از زمره قدرتمندترینان در خراسان رضوی است. او سال ها معاونت آموزشی و تحصیلات تکمیلی را در دانشگاه امام صادق در دست داشته و بنابراین با راست سنتی و ساختار آن در تمام آن سال ها و زیر نظر محمدرضا مهدوی کنی آشنا شده است. او امام جمعه مشهد است و داماد او تولیت آستان قدس رضوی، بزرگ ترین یا دستکم یکی از بزرگ ترین کارتل های اقتصادی کشور. بنابراین درست است که علم الهدی منصوب رهبر نظام در مشهد است، اما رابطه قدرت میان او و رهبر نظام یک سویه نیست، بلکه دوسویه است و هر دو طرف با اتصال به منابع قدرت همدیگر را تائید می کنند. به این مسئله اضافه کنید که کسی می تواند در این جایگاه دینی، سیاسی و مالی در این استان تاب بیاورد که یا خودش شخصیتی با قدرت مطلق در استان باشد (مثل واعظ طبسی) و یا بتواند حوزه علمیه به شدت سنتی مشهد را با خود همراه کند. حوزه ای سنتی که با موسیقی به بهانه “غنا” بودن آن به شدت مشکل دارد و اگر زمان بنیانگذار نظام و یا رهبر فعلی، قدری بابت موسیقی باز بوده و باز شده، در صورت حاکمیت نظر اینان به واقع و با زور بساط موسیقی جمع می شد.

اما تنها در مشهد کنسرت لغو نمی شود. حد فاصل سال های ۹۳ تا ۹۴ حدود ده کنسرت در کشور و در استان های مختلف لغو شده است. از ایلام تا بوشهر و کرمانشاه و شیراز و آذربایجان غربی و حتی تهران و تالار وزارت کشور نیز از این لغو در امان نمانده. اما نکته این جاست که بیش ترین لغو کنسرت ها در مشهد بوده است. در این یک سال البته همه گونه موسیقی و خواننده نیز مشمول این لغو شده اند. از همایون شجریان، کیهان کلهر، شهرام ناظری و علیرضا افتخاری تا فرزاد فرزین و سیروان خسروی و محسن یگانه. در واقع برخورد سلیقگی در لغو کنسرت ها در سراسر کشور انگار نه سبک موسیقی می شناسد و جایگاه خواننده. (۴)

و باز در سال ۱۳۹۵ گزارشی منتشر می شود که می گوید در دو سال قبلش دستکم ۴۵ کنسرت لغو شده اند. بنابر گزارشی که در خرداد ۱۳۹۵ و در خبرآن لاین منتشر شده، علت العلل این لغو ها و مانع اصلی نهادهای مختلف دستگاه قضایی است. دادستانی دخالت می کند و کنسرت مجوز دار را لغو می کند. در واقع این لغو نه توسط نهاد صادر کننده مجوز که توسط دادستانی ها انجام می شود. نکته دیگری هم البته در این لغو ها نقش دارد. مسئله ای که به سال ها پیش باز می گردد؛ سال های پس از جنگ. و آن حزب اللهی های در خیابان است؛ حاجی بخشی ها و چماقداران به نام حزب اللهی.

سال ۱۳۷۴ کتابفروشی مرغ آمین توسط انصارحزب الله و با حضور شخصیت های اصلی چماقدار آن در آن زمان به آتش کشیده شد. بزه انتسابی هم تنها چاپ یک رمان بود. “و خدایان دوشنبه ها می خندند نوشته رضا خوش بین خوش نظر”. وزارت ارشاد وقت که اتفاقاً اصلاً هم اهل نگاه باز به مسائل فرهنگی نبود مجوز داد بود، اما حضرات به صورت “خودجوش” آن را بر نتافتند و کتابفروشی را به آتش کشیدند.

پدیده چماقداری اما به سال ها پیش از این تاریخ باز می گردد. پس از انقلاب بهمن ۵۷، گروه هایی با فرض این که ملاک انقلاب و اسلام، خودشان هستند، با هماهنگی با نهادهای امنیتی حاکمیتی به تجمع ها و مراکز فرهنگی و جلسات و خانه ها و خلاصه هرجا که می شد یورش می بردند و می زدند و می سوزاندند و لت و پار می کردند. این سنت سیئه متاسفانه در تمام این سال ها ادامه پیدا کرد. به پس از مرگ بنیانگذار نظام رسید و حتی در زمان دولت هاشمی رفسنجانی نیز ادامه یافت. عصر محمد خاتمی اما زمان اوج فعالیت اینان بود و در ماجرای کوی دانشگاه تهران در سال ۷۸ فاجعه آفریدند. در عصر احمدی نژاد، با رئیس جمهور شدن فردی از جنس خودشان قدری آرام گرفتند و در سال ۸۸ اما به یکی از بازوان اصلی سرکوب حاکمیت بدل شدند. همین نیروها پس از روی کار آمدن حسن روحانی باز حس کرده اند که فردی که از جنس ایشان نیست بر سر کار آمده، پس باز شروع به فعالیت کرده اند و به یکی از اصلی ترین عامل های تعطیلی کنسرت ها، پس از ائمه جمعه خاص و عام بدل شده اند. بنا بر گزارش پیش گفته در خبرآن لاین، حدفاصل سال های ۹۳ تا ۹۵ و از میان ۴۵ کنسرت، دستکم ده مورد از این ها توسط اعتراضات همین جماعت لغو شده است. به کنسرت حمله می کنند و نیروی امنیتی و یا خود کنسرت گذار هم می بیند که نمی تواند تامین امنیت کند و پس کلاً قصه را لغو می کند. داد و زور ایشان بر قانون هم در این مملکت به راحتی می چربد. (۵)

اما مسئله کنسرت به همین جا ختم نمی شود. حوزه موسیقی و کنسرت خود به جایی برای جدال و رخ به رخی جناح های داخلی حکومت ایران بدل شده است. سال گذشته سخنگوی وزارت ارشاد در گفتگو با خبرگزاری مهر گفته بود که تنها دو درصد کنسرت ها لغو می شوند. یعنی باز و در این شرایط، و حتی در شهرهایی به مانند مشهد نیز کنسرت برگزار شده است. و این مسئله میزان برخورد سلیقگی توسط ائمه جمعه، نهادهای قضایی و دادستانی ها و حتی جماعت “خودجوش” را نشان می دهد.

حسن روحانی، رئیس جمهوری اسلامی ایران بارها به میدان آمده و دستکم در لفظ به لغو کنندگان کنسرت ها تاخته است. او حتی وزیر مربوطه را مخاطب قرار داده و صراحتاً گفته است که “از نظر من هیچ وزیری در برابر هیچ فشاری نباید کوتاه آید و عقب نشینی کند”. این حرف روحانی خطاب به علی جنتی وزیر وقت ارشاد بیان شده است که گفته بود: “از آن جایی که اجرای کنسرت در مشهد مخالفانی از جمله آقای علم الهدی دارد ما به نظر ایشان احترام گذاشته و با این که کنسرت ها مشکل خاصی نداشت، از ادامه اجرای آن ها صرف نظر کردیم”. روحانی در سال های اخیر به شدت به این بی قانونی ها تاخته و خواستار احترام نهادهایی چون امامت جمعه و دستگاه قضایی به مجوزهای دستگاه دیگر حکومتی یعنی وزارت ارشاد شده است. کاری که هنوز انجام نپذیرفته و حتی کار به نوعی درگیری لفظی میان روحانی و یکی از سردمداران اصلی لغو کردن کنسرت ها -یعنی آقای علم الهدی-، کشیده است. بنا بر گزارش ها خود علم الهدی نقل کرده که روحانی به وی گفته است: “فکر می کنم شما با نقاره خانه امام رضا (ع) هم روزی مخالفت کنید”. روحانی به ظاهر عزم ایستادن بر سر قانون و دفاع از هنرمندان موسیقی را دارد و اما وزیری که اخیراً برای وزارت ارشاد به مجلس معرفی کرد و برای او رای اعتماد گرفت، کسی نیست که دل هنرمندان را بتواند گرم کند و آن ها را به حاکمیت قانونی یکپارچه در این حوزه امیدوار. انگار عزم رئیس جمهور منتخب و دولتش قدری با زمان تبلیغات ریاست جمهوری تفاوت کرده است. البته باز باید نشست و دید که سرنوشت این طفل مظلوم، موسیقی در ایران به کجا می کشد.

عرصه کنسرت و موسیقی عرصه به شدت بی نظم و بدون ساختاری است. نه نهادهایی که باید دقیقاً از ایشان مجوز گرفت تا دست آخر کنسرت لغو نشود، مشخص است و نه نهادهایی که می توانند یک کنسرت مجوز دار را لغو کنند. هم لغوها بنا بر سلیقه انجام می شود و هم مجوزها و عدم لغوها. از استاد شهرام ناظری تا یکی از نزدیک ترین خوانندگان به جریان بنیادگرای کشور، یعنی حامد زمانی مشمول لغو کنسرت می شوند. نه شهر مشخص هست که بگوییم در این شهر کنسرت صددرصد برگزار می شود و نه شهر مشخصی که بگوییم کنسرت صددرصد لغو می شود. خوانندگان هم ممکن است در جایی بتوانند برنامه برگزار کنند و در جایی دیگر خیر. به این وضعیت بلبشوی کنسرت ناهماهنگ ساختار حاکمیت در حوزه موسیقی اضافه کنید که حوزه های علمیه نیز به عنوان نهادهای مذهبی صاحب قدرت امروز در دست سنتی ترین جریانات حوزوی قرار گرفته و برگزاری کنسرت در شهرهایی که حوزه های علمیه قدرتمندی دارند، به مانند قم و مشهد از بقیه شهرها سخت تر است. نه نظر رهبر جمهوری اسلامی از “موسیقی پاک” مشخص است و نه نظر الباقی نظامات حکومتی در نظام جمهوری اسلامی.

اما در این میانه مانده اند هنرمندان عرصه موسیقی در ایران که در این وضعیت بلاتکلیف، هنر و سرمایه خود را در خطر می بینند. هنرمندانی که در دنیای امروز اصلی ترین روش کسب درآمد و ارتباط با مخاطبانشان همین کنسرت هاست. اما هیچ امنیتی برای برگزاری آن ها با وجود مجوز قابل تصور نیست. مسئله کنسرت با تمام به هم ریختگی اش حتی به یکی از تقابلات انتخابات ریاست جمهوری اخیر بدل شده و امیرحسین مقصودلو (امیر تتلو) را از سوی آقای رئیسی روبه روی سالار عقیلی گذاشت. سالار عقیلی در جلوی چشم های روحانی در مشهد به ناگاه کنسرت برگزار کرد و تتلو حتی با رئیسی دیدار کرد، اما نتوانست مجوزی بگیرد و برای مخاطبانشان به صورت زنده برنامه اجرا کند. شاید این تقابل یکی از نمادین تقابل ها برای موسیقی در کشور باشد. جریانی که کنسرت لغو می کند و با تتلو دیدار و جریانی که حامی کنسرت است و خواننده اش سالار عقیلی است. در این کنسرت بلبشوی حاکمیت در حوزه موسیقی، این تقابل نمادین خود حرف های بسیار دارد.

پانوشت ها:

۱ -سرود “خمینی ای امام” دو سال ممنوع بود؛ گفتگو با حمید شاهنگیان، وبسایت تاریخ ایرانی، ۶ فروردین ماه ۱۳۹۶

۲ – گفتگوی حسین دهباشی با محمدعلی ابطحی، خشت خام-تاریخ آنلاین، نوبت دوازدهم، اسفندماه ۱۳۸۵

۳ – گفته های آیت الله خامنه ای درباره موسیقی و کنسرت، عصر ایران، ۳۰ مرداد ماه ۱۳۹۵

۴ – مشهورترین کنسرت های لغو شده در یک سال اخیر، روزنامه دنیای اقتصاد، شماره ۳۵۰۹، ۲۸ خردادماه ۱۳۹۴

۵ – جلوگیری از اجرای ۴۵ کنسرت در دو سال، خبرآنلاین، ۹ خردادماه ۱۳۹۵