به گزارش خبرنگار ایلنا، رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» در سالهای انتهایی دهه ۱۳۴۰ به قلم رضا براهنی نوشته شده است. کتاب از همان دهه ۵۰ درگیر سانسور و توقیف شد و حالا بعد از نزدیک به ۴۰ سال؛ نسخه کامل رمان «روزگار دوزخی آقای ایاز» نه به صورت رسمی بلکه به صورت افست منتشر شده است.
مسئلهای که باعث ناراحتی و گلایه براهنی شده است. او روز گذشته در یک فیلم کوتاه در اینستاگرام پسرش (اوکتای براهنی) اعلام کرد پرهام شهرجردی اجازه قانونی برای چاپ این اثر که حتی در سایت آمازون هم برای عرضه گذاشته شده را نداشته و ندارد.
همسر رضا براهنی (ساناز صحتی) که خود نیز مترجم است، در متنی که در صفحه شخصی فیسبوک خود منتشر کرده، اینگونه نوشته است:
چندی پیش مطلع شدم که کتاب روزگار دوزخی آقای ایاز به طور غیرقانونی در ایران چاپ و پخش شده است. شنیدم این کتاب با تیراژ بالایی به فروش میرسد و حتی در کتابفروشیهای رسمی کشور به صورت غیرقانونی عرضه میشود. دست من و فرزندانم از پیگرد و تعقیب قانونی افراد گمنام و سودجویی که این کار را کرده بودند، کوتاه بود. نمیشد به هویت این افراد پی برد و در نتیجه اعتراضی نکردیم. حقیقت دیگری نیز بود که با خود فکر کردم که لااقل بعد از پنجاه سال، رمانی که همسرم آن را مهمترین و محبوبترین رمانش میداند و پنجاه سال خوانده نشده؛ به خوانندگان مشتاق عرضه شده است. این خود غنیمتی بود. اما اخیرا دیدم که این بار شخص سودجو و سوءاستفادهگر به طور علنی و با افتخار و با اسم واقعی خودش دست به اثر برده و آن را ویراستاری کرده و در همه جا میفروشد. شخصی به نام پرهام شهرجردی و در سایتی به نام ناممکن! باید اعلام کنم که جدا از اینکه این فرد هیچ اجازهای از همسر و فرزندانم ندارد، متاسفانه دست به این کار عجیب زده و متن براهنی را بدون اجازه ویراستاری کرده است. و این دیگر اصلا قابل قبول نیست.
جالب است بدانید که روزگار دوزخی آقای ایاز تقریبا همسن آشنایی و ازدواج من و رضا براهنی است. ما سال چهل و نه در دانشگاه تهران آشنا شدیم و در سال پنجاه ازدواج کردیم. من نزدیک پنجاه سال با رضا زندگی کردهام و در طول این زندگی پر فراز و نشیب با رضا براهنی، شاهد تمام اتفاقهای مربوط به این رمان بودهام. چهل و هفت سال عمر رابطهی ما اندازهی عمر ایاز عمر دارد. اکنون نمیفهمم که یک جوان جویای شهرت، چطور به خود اجازه میدهد که متن رضا براهنی را ویراستاری کند؟ آن هم بدون اجازه و قرارداد! و یا بدون رضایت و اطلاع نویسنده! ایشان دست به کتاب براهنی برده و آن را به سادگی تبلیغ میکند و در آمازون گذاشته و میفروشد. ایشان متن کسی را عوض میکند و ویرایش میکند که نه تنها ویراستاری نمیخواهد بلکه در حیات ادبی خودش آثار بزرگان ادب را جلوی چشم من ویراستاری کرده است.
من این مسئله را به اطلاع دکتر رضا براهنی رساندم و از او پرسیدم که به این فرد چه اجازهای داده است! این را بدانید که همسرم سالم است و سرحال زندگی می کند و بیماری فراموشی تنها بر خاطرات کوتاه مدت او تاثیر گذاشته است. کوچکترین خللی در حافظه و شخصیت او دیده نمی شود. منطق او مثل همیشه استوار است. وقتی که این قضیه را شنید، خیلی برآشفته شد و گفت که هرگز چنین اجازهای به کسی نداده است. آنقدر ناراحت شد که من جدا نگران حال او در این سن و سال شدم. اما چارهای نبود و باید با خودش موضوع را در میان میگذاشتم. لحظهای از این مکالمه را با مبایلم ضبط کردم که شاید بتواند افراد شهرت طلب و طرفدارانشان را سر عقل بیاورد. این لحظه را با شما در میان میگذارم. متاسفم که اولین پست من بعد از مدتها به یک چنین موضوع تلخی میپردازد. ما پولدار نیستیم و تا به حال نیز اعتراضی به این همه چاپ غیرقانونی کتابهای مختلف همسرم نکردیم و مدام انواع تهمتها را به جان میخریم ولی در حالی که بیماری همسرم مشکلات زیادی برای ما ایجاد کرده؛ از جعل و دخل و تصرف در کتاب او نخواهیم گذشت.