گلرخ ایرایی، فعال حقوق بشر محبوس در بند زنان زندان اوین که در روزهای اخیر با تبعید آرش صادقی، همسر زندانی اش از اوین به رجایی شهر کرج روبرو شده با نگارش نامه ای به این مسئله واکنش نشان داده است. خانم ایرایی در نامه پیش رو از عدم استقلال نهاد سازمان زندانها و رفتار غیرانسانی با زندانیان سیاسی توسط عوامل زندان سخن گفته است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، گلرخ ایرایی، کنشگر مدنی محبوس در بند زنان زندان اوین در واکنش به تبعید همسرش، آرش صادقی از اوین به رجایی شهر در هفته گذشته نامه ای نوشته است.
در این نامه که جهت انتشار در اختیار هرانا قرار گرفته خانم ایرایی می گوید “اعمال نفوذ مسئولین زندان و ضدیتشان با زندانیان سیاسی به حدیست که عموماً مدارک پزشکی زندانیان را بعد از مدتی کوتاه از پرونده پزشکی افراد خارج و سابقه بیماری شان را به کل از بین میبرند.”
متن کامل نامه این فعال حقوق بشر را به نقل از هرانا در ادامه بخوانید:
کمتر از یک هفته بعد از خطاب آرش به رییس زندان اوین در انتقاد به انحلال بند ۳۵۰ و پیش از جابجایی زندانیان (در حالی که هرگز حکم تبعید آرش ابلاغ نشده بود) او را به زندان گوهردشت کرج تبعید کردند. این عمل خودسرانه به قصد و اراده و اعمال نفوذ شخصی رئیس زندان اوین انجام شده است.
همانطور که حیطه وظایف مسئولین در هیچ یک از مناصب دولتی در جمهوری اسلامی طبق تعاریف انجام شده نیست، مسئولین زندان ها نیز وظایفشان حدود مشخصی ندارد. اصولا رییس زندان یک زندانبان است و نه بیشتر. اما میبینیم که روسای زندانها به جای رسیدگی به امورات زندان و زندانیان و عمل به وظایف شان مکرراً در پرونده های زندانیان سیاسی سرک می کشند و به اشکال مختلف قصد برهم زدن آرامش فعالین سیاسی در بند را دارند.
نفوذ به پرونده های زندانیان سیاسی و عقیدتی و همدستی و تبانی با بازجویان و ارگانهای بازداشت کننده، برخوردهای شخصی و طرح شکایت علیه زندانیانی که بر مواضع خود استوارند گویای همه چیز است و شاهدیست بر این ادعا.
رییس زندان اوین هم از این قاعده مستثنا نیست. او که با نام چهارمحالی شناخته میشود و هنوز مانند “مردانی” (رئیس پیشین زندان گوهردشت) یکهتازیهایش دنیای رسانه را درگیر خود نکرده است، او که سودای مقام و منصب دارد و مکرراً این را در بیان و در عمل اثبات نموده است با اقدامات خصمانه به تقابل با مواضع زندانیان سیاسی قد علم میکند و این سوال را در اذهان ایجاد می کند که آیا تنها زندانبانیست که وظیفهاش مراقبت از حیطه زندان است یا مقامی امنیتیست و مانند برادران سپاهی اش (که بارها اینگونه خطاب شان کرده بود) زندانیان را با نگاهی امنیتی رصد میکند و آنانی که رویه و مواضعشان را نمیپسندد با اعمال فشار بیشتر از حق و حقوق انسانی نیز محروم میکند؟
چگونه است که از محرمانهترین خطوط پرونده های زندانیان سیاسی و عقیدتی که در ارگانهای مختلف ساخته و پرداخته شده آگاهی کامل دارد و در تصمیماتی که در مورد زندانیان گرفته می شود یا به اصطلاح خودشان ضابطین همکاری می نمایند؟ بعضاً به قصد فریب و رام کردن زندانیان با هدف پیشبرد اهدافشان خود را به زندانیان نزدیک می کنند و کسانی را که معترض به شیوه رذالت آمیز می گردند مورد غضب و در فضایی خفقان آور قرار میدهند. رفتار و کردار “مردانی طور” زنگ خطری است که باید بیشتر مورد بررسی قرار گیرند تا فضای زندانها به این شکل به محلی برای تخلیه عصبانیت ها و تاخت و تازها و عقدهگشایی های مسئولین در نیاید.
همسرم آرش صادقی نیز قربانی کینهتوزی مسئولین زندان اوین شده است به جهت سر خم نکردن در برابر خواسته های شان و تن ندادن به هرآنچه که میخواستند بکنند به تبعید فرستاده شد. بند ۳۵۰ و بند زنان زندان اوین در کنار یکدیگر قرار گرفته است. حدود یک ماهیست که بر زندانیان بند ۳۵۰ به شیوههای مختلف اعمال فشار می کنند تا آنان را موجود به جابجایی آرام و بی دردسر نمایند در بند زنان نیز اقدام به ایجاد تغییراتی نمودهاند
و این دو حاکی از آن است که قصد برهم زدن آسایش حداقلی دربندان را دارند. در بند ۳۵۰ اعلام نمودند که باید آماده انتقال به قرنطینه بند ۴ اوین باشند. فضای بدون داشتن حداقل امکانات بدون داشتن هواخوری مناسب بدون داشتن فروشگاه و باشگاه و کارگاه و بخش فرهنگی و فقدان اینها یعنی یک اتاق در بسته با یک هواخوری کوچک و غیر استاندارد و جابجایی آرام بی سر و صدا یعنی اینکه اتفاقی که پیشتر در ۳۵۰ رخ داده بود تکرار شود و نه آنچه که در زندان گوهردشت بوقوع پیوست. آرش از معدود مخالفین این جا به جایی بود با اعمال نفوذ مسئولین و طرح توطئهای در بزنگاه این دردسر جا به جایی از سر باز شد و روانه تبعید گردید.
آرش با انواع بیماری های مختلف که در زندان به آنها مبتلا شده است و با عدم رسیدگی و درمان و کوتاهی بهداری اوین و مسئول آن “عباسخانی” و عدم همراهی دادستان و دادیار ناظر بر زندان (حاج مرادی) در حالی که دوره نقاهتاش چند ماه به درازا کشیده شده و گویا تمامی ندارد به تبعید رفت. نمونه دیگری از این قبیل حرکات جنون آمیز را چند ماه پیش در زندان گوهردشت شاهد بودیم. به دستور مردانی پس از انتقال ناگهانی زندانیان به بندی بدون امکانات و پس از ضرب و شتم و آزار و اذیتهای وارده که بیش از دو ماه ادامه داشت و با تبعید در تبعید سعید به بند ۳ گوهردشت که محل نگهداری قاتلین و زندانیان خطرناک است خاتمه یافت.
اعمال نفوذ مسئولین زندان و ضدیتشان با زندانیان سیاسی به حدیست که عموماً مدارک پزشکی ارسالی از بیمارستان پس از اعزام گاه به گاه زندانیان را بعد از مدتی کوتاه از پرونده پزشکی افراد خارج و سابقه بیماری شان را به کل از بین میبرند و اگر خانواده ها موفق به دریافت مدارک مشخصی از بیمارستان نشده باشند کلاً بیماری فرد را انکار و مانع از اعزامهای بعدی و ادامه روند درمانی افراد میشوند. چنانچه پیشتر به کرات برای آرش عزیزم پیش آمد و منجر به از دست رفتن سلامتیش شد و صدمات جبران ناپذیری را بر او وارد کرد که یقیناً روزی مسببین آن را پای میز محاکمه در دادگاه های عادل زیر آسمان ایران خواهد کشانید. همچنین صدماتی که به آتنا دائمی عزیز وارد کردند. عدم رسیدگی پزشکی به موقع نهایتاً منجر به جراحی و خارج کردن عضوی از بدن بر وی گردید.
سخن کوتاه، سازمان زندانها نیز همچون دیگر نهادها و سازمانها و حتی قوا نه تنها مستقل نیست بلکه در خدمت ارگانهای بازداشت کننده است و با همکاری با آنان در واقع یک خاندان خود مختار و سر خود را تشکیل داده اند که در حصار زندان ها هر آنچه میخواهند بر سر زندانیان می آورند. از زمانی هم که به جهت قرار گرفتن در لیست تحریم ها از میزان بودجه های دریافتی سازمان زندان ها کاسته شد بیشتر کمبودهای مالی خود را بر عهده زندانیان گذاشتند و به هر بهانه ای چه در بندهای عادی و چه در بندهای سیاسی به جای تامین نیازهای بند جمله “بودجه نداریم” اکتفا میکنند و اهدایی های خیرین به بند ها و سالن های محل نگهداری زندانیان را مصادره و به مصرف شخصی مأموران رسانده و در صورت نقدینگی هدایا جهت ساخت و ساز زندان استفاده میکنند.
سازمان زندانها با گماشتن افراد فرومایه در مناصب و پست های کلیدی اشتباه دیگری را بر اشتباهات پیشین خود رقم میزند و پرونده قطور خود را سنگین تر می کند.
به امید روزی که جنایات و کین توزی ها و عقده گشاییها و لفت و لیس هایشان را پایانی باشد. در ضمن در تذکر به ظریف از اعضای کابینه دولت تدبیر! و امید! باید اعلام کنند که برخلاف نظر ایشان من به عنوان یک ایرانی که آرامش و امنیت و آسایش و سلامتی ام را وقف بهبود شرایط کشورم کرده ام، نه تنها یک سپاهی نیستم بلکه در اعتراض به فضای سرکوبی در زندان هستم که توسط سپاه در جامعه ایجاد شده است.
گلرخ ابراهیمی ایرایی
بند زنان زندان اوین – سی ام مهرماه ۹۶
لازم به یادآوری است گلرخ ابراهیمی ایرایی مدافع حقوق بشر و همسر آرش صادقی (دیگر فعال حقوق بشر دربند) در تاریخ ۱۵ شهریور ۱۳۹۳ بازداشت شد. سپس در اردیبهشت ماه ۹۴ به اتهام توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد که این حکم در در شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر بدون حضور وی تایید شد.
خانم ابراهیمی ایرایی، ۳ آبان ماه ۱۳۹۵ بدون دریافت احضاریه کتبی توسط ماموران امنیتی جهت اجرای حکم ۶ سال حبس تعزیری بازداشت و به زندان اوین منتقل شد.
این فعال حقوق بشر با استناد به داستانی منتشر نشده در نقد سنگسار و با درنظرگرفتن سنگسار به عنوان مقدسات به توهین به مقدسات متهم شد. از دیگر مصادیق اتهامی وی میتوان به کشف حجاب و ترویج بی حجابی از طریق گذاشتن عکس های بدون روسری در کنار همسرش در فیسبوک، مخالفت با حکم قصاص، امضای بیانیه هایی در مخالفت با مجازات اعدام، شرکت در تجمعات حمایت از زندانیان سیاسی و دیدار با زندانیان سیاسی اشاره کرد.
خانم ایرایی که پیش تر از بیماری دشواری رنج می برد بدون طی کامل دوره درمان راهی زندان شد و هم اکنون نیازمند رسیدگی پزشکی است.
او در حال حاضر مشغول گذراندن محکومیت خود در بند نسوان زندان اوین است. با احتساب کاهش حبس به مناسبت عید نوروز، حکم او از ۶۰ ماه به ۳۰ ماه کاهش یافت.