هدیه تهرانی، محسن مخملباف، علی باباچاهی، سیدعلی صالحی، حمید جبلی، ترانه علیدوستی و جعفر پناهی هر یک به گونهای به اعتراضات خیابانی اخیر در ایران واکنش نشان دادهاند
با آغاز اعتراضهای خیابانی در روز ۷ دی در مشهد و سرایت شتابناک آن به دیگر شهرهای ایران، نیروهای موسوم به اصولگرایان تندرو نخستین گروهی بودند که همچون گذشته به شکلی یکصدا پای “بیگانگان” را در میان دیدند و آمریکا، اسرائیل، عربستان سعودی و در یک کلام “دشمن” را عامل پشت پردهی به گفتهی آنها “اغتشاشات” اعلام کردند.
اما در میان تمامی جناحهای دیگر، اعم از اصولگرایان موسوم به میانهرو، نمایندگان “اعتدال” و حامیان دولت روحانی و نیز اصلاحطلبان، چه حکومتی چه خارج از حکومت، سردرگمی حاکم بود و نشانی از موضعی واحد در میان آنها دیده نمیشد.
در میان این جناحها گاه حتی تشخیص اصلاحطلب از اصولگرا دشوار بود. برخی چهرههای شاخص اصلاحطلب همچون عباس عبدی، با هشدار در مورد احتمال “سوریهای شدن ایران”، خواستار “برخورد شدید”، “فوری” و “با تمام توان” با معترضان شدند و یا مانند حمیدرضا جلاییپور با کاربرد اوصافی همچون “كركسان سرنگونیطلب” برای مخالفان سیستم حکومتی جمهوری اسلامی، جنجال آفریدند و با اظهارات خود حتی از برخی اصولگرایان هم پیشی گرفتند.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
در این میان البته بودند اصلاحطلبانی که همچون عبدالله رمضانزاده، سخنگوی دولت دوم اصلاحات، کاربرد “دشمن” برای معترضان را به سخره گرفتند و آن را “مهمل” خواندند. در این دوره صفبندیها چنان در هم تنیده و آشفته شد که معصومه ابتکار، معاون اصلاحطلب روحانی در امور زنان و خانواده، روز ۱۶ دیماه اعلام کرد که معترضان خیابانی صفوف خود را “به طور کامل” از جریان اصلاحطلب جدا کرده و از اصلاحطلبان “تبری” جستهاند.
اعتراضات و مرز ناروشن اصلاحطلبی و اصولگرایی
بیانیه روز ۱۱ دیماه “مجمع روحانیون مبارز” به ریاست محمد خاتمی و نیز بیانیه ۱۶ فعال اصلاحطلب در روز ۱۶ دیماه تا حدودی به سردرگمی اصلاحطلبان پایان داد. بیانیه اول از “حمایت دشمنان از آشوبگران”، “لزوم هوشیاری در مقابل انحراف” و “حمایت دشمنان از جمله آمریکا از آشوبگران” سخن گفته بود و بیانیه دوم نیز ضمن محکوم کردن شدید “دخالتهای آمریکا” در امور ایران و پذیرش مشکلات “به نسبت عمیق” کنونی، “فقدان تفاهم و توافق بر سر مسایل اساسی کشور” را عامل تشدید “گسستهای سیاسی و اجتماعی” دانسته بود.
شباهت مواضع اصلاحطلبان و اصولگرایان در قبال اعتراضات، مثلا در نمونه بیانیه مجمع روحانیون مبارز، تا بدانجا بود که حتی صادق زیباکلام، تحلیلگر نزدیک به اصلاحطلبان گفت، محمد خاتمی با چنین اقدامی، اعتبار خود و اصلاحطلبان را در میان جوانان و لایههای کمدرآمد جامعه از دست داده است.
اعتراضات گسترده اخیر در ایران با ویژگیهای کمسابقه آن تفاوتی کیفی در مواضع اصلاحطلبان بهوجود نیاورد. آنها در چارچوب همان گفتمانی حرکت کردند که پیش از این هم با آن شناخته میشدند. پیام اصلاحطلبان چه در بیانیههای رسمی و چه در اظهارنظرهای غیررسمیشان، همچون گذشته تلاش برای “اصلاح” امور در چارچوب نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
معترضان اما این بار پیامی دیگر داشتند. اعتراضهایی با چنین گستردگی و ابعادی، با شعارهایی که کل ساختار حکومتی و شخص رهبر را هدف قرار میداد، برای نخستین بار اتفاق میافتاد.
البته رمزواژه “عبور”، با مصداق “عبور از روحانی” یا “عبور از اصلاحطلبان”، به عنوان شاخص دوران اعتراضهای خیابانی، از مدتی پیش از نآرامیها هم به بحثهای منتقدان حکومت و رسانهها راه یافته بود؛ زیرا به گفته بسیاری از ناظران و تحلیلگران، بخش بزرگی از معترضان، خود در انتخابات ریاست جمهوری ۲۹ اردیبهشتماه به حسن روحانی رأی داده، اما اکنون از نتیجه انتخاب خود سرخورده شده بودند.
سرخوردگی از روحانی اما تنها سرخوردگی از دولت و جریان موسوم به “اعتدال” نبود، بلکه رئیس دولت دوازدهم بخش بزرگی از آرای خود را مدیون اصلاحطلبانی بود که با تمام قوا به حمایت از او در برابر رقیب برخاسته بودند. نتیجه این سرخوردگی نیز طبعا نه تنها دامن دولت، بلکه همچنین دامن اصلاحطلبان را گرفت.
واکنش هنرمندان و نویسندگان
طبیعی است که افکار عمومی در حرکتهای اعتراضی بر موضعگیری چهرههای شناختهشده و تأثیرگذار فرهنگی و هنری حساس میشود و حتی چنین واکنشهایی را انتظار میکشد. هنرمندان و نویسندگان ایران هم از همان آغاز اعتراضهای سراسری زیر ذرهبین افکار عمومی بودند.
حمید جبلی، بازیگر سینما و تئاتر، در صفحه اینستاگرام خود با انتشار عکسی از نیروهای ضد شورش در ایران، نوشته است: «جواب همصداییها، پلیس ضد شورش نیست»
طیف گستردهای از هنرمندان از جمله ترانه علیدوستی، مهناز افشار، حمید جبلی، هدیه تهرانی، حمید فرخنژاد، نوید محمدزاده، فرهاد اصلانی، محسن تنابنده، هومن سیدی، امین زندگانی، پرستو صالحی، پریناز ایزدیار (بازیگر)، تهمینه میلانی، جعفر پناهی، حسن فتحی، محسن مخملباف و اصغر فرهادی (کارگردان)، مهدی کرمپور (کارگردان و فیلمنامهنویس)، شیرین نشاط (عکاس و کارگردان)، علیرضا عصار، فرامرز اصلانی، گوگوش، ابی، هاتف و منصور (خواننده) و رضا دقتی (عکاس)، هر یک به شکلی به حوادث اخیر واکنش نشان دادند.
کانون نویسندگان ایران هم طی بیانیهای به اعتراضات اخیر پرداخته و شاعران و نویسندگانی از جمله علی باباچاهی و سیدعلی صالحی، با امضای خود در پای بیانیههایی عمومی عملا در این کارزار شرکت کردند.
ز سکوت بخشی از هنرمندان که بگذریم، واکنش این چهرهها به دو دسته اصلی تقسیم میشود: گروهی که چه خواسته چه ناخواسته در چارچوب گفتمان اصلاحطلبی قرار گرفتهاند و گروهی که باز هم چه ارادی چه غیرارادی، گفتمانی را برگزیدهاند که با گفتمان درونحکومتی فاصله دارد.
گروه نخست کسانی هستند که با تأکید بر حق اعتراض مسالمتآمیز مردم و مخالفت با خشونت، در عمل حکومت را خطاب قرار میدهند تا با معترضان مدارا کند، آنان را نادیده نگیرد، از سرکوب آنان بپرهیزد و به “پرسشها” و مطالبات آنان “پاسخ” دهد.
گروه دوم اما وارد گفتمان درونحکومتی از هیچ نوع آن نمیشود، از ترمینولوژی سیاسی جمهوری اسلامی میگریزد و از حکومت چیزی مطالبه نمیکند، یا اگر هم مطالبه کند، آن را برای هموار کردن مسیری برای تغییری بنیادین میخواهد.
“دروغ دولتمردان”
کانون نویسندگان ایران ۱۷ دیماه با انتشار بیانیهای ضمن درخواست آزادی “بیدرنگ” بازداشتشدگان اعتراضات اخیر، از جمله نوشت: «این رفتار سرکوبگرانه در مقابل مردم بهجانآمده از تنگناهای مهلک اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به خوبی میزان آزادی جامعه را نشان میدهد؛ به روشنی دروغ دولتمردانی را برملا میکند که به دوربینها چشم میدوزند و زبان میگردانند که: اعتراض حق مردم است! حق اعتراض مردم وقتی واقعی است که حاکمیت حق سرکوب آن را نداشته باشد وگرنه چیزی بیش از تعارف و فریبکاری نیست. آزادی بیان، آزادی مخالفت آشکار مردم است با هر آنچه نمیپسندند».
بیشتر بخوانید: جعفر پناهی: یا اجازه رفراندوم بدهید یا تظاهرات آزاد
جعفر پناهی، کارگردان سرشناس ایرانی، ۱۲ دیماه پیشنهاد کرد که حکومت ایران برای روشن شدن “پایگاه مردمی”اش یا اجازه برگزاری رفراندوم بدهد و یا “بدون لشکرکشی” با “تظاهرات آزاد” مردم موافقت کند. او ضمن اشاره به اینکه بههنگام گذر از میدان انقلاب به میدان فردوسی “بیشتر حس اشغال به دست نیروهاى بیگانه” کرده است تا “امنیت” نوشت: «این همه ترس از تظاهرات براى چیست؟!». او سپس نتیجه گرفت که «اگر یک نظام سیاسى پایگاه مردمى داشته باشد، لشکرکشى و کشتار نمىکند».
“لرزش زمین”
در بیانیه روز ۱۵ دیماه جمعی از بیانیه جمعی از نویسندگان ایرانی و خارجی در حمایت از اعتراضات سراسری ایران که به امضای شاعران و نویسندگانی چون شهریار مندنیپور، اسماعیل خویی و رضا قاسمی رسیده، از جمله آمده است: «زنگهای خطر در ایران به صدا در آمدهاند. زمین میلرزد و فساد در تمام سطوح حکومت، ما را به قتل میرساند».
در ادامه بیانیه این نویسندگان میخوانیم: «نهاد ملی انتخابات، به سیرکی بدل شده است که رهبران بیرحم و بیمسئولیت، در مقیاسی عالمگیر، بیشرمانه مشغول تحقیر ما هستند. آنها فریبکارانه روالهای دموکراتیک را برای تمسخر دموکراسی به بازی میگیرند. انتخاباتها را مهندسی و دستکاری میکنند تا قدرت بیشتری به کف آورند و بیشتر تحقیرمان کنند. کارزارهای انتخابات، شهروندان را خریدارانی فراموشکار به حساب میآورند که هرگز سؤال نمیکنند و تضمینی هم نمیخواهند».
لزوم “تغییرات ساختاری اساسی”
در بیانیه ۲۱ دیماه بیش از ۱۵۰ شاعر، نویسنده، هنرمند و فعال فرهنگی و اجتماعی در حمایت از اعتراضهای سراسری در ایران، که از جمله شاعران و نویسندگان داخل و خارج کشور همچون علی باباچاهی، شهرنوش پارسیپور، احمد کریمی حکاک، محمد محمدعلی، محسن مخملباف، فرشته مولوی و سیدعلی صالحی آن را امضا کردهاند، از جمله آمده است: «امروز معترضان، خواهان تغییرات ساختاری اساسی در کشور هستند. معترضانی که با استمرار برخواستهای خود نشان دادند انگیزهی حرکتشان، رفع مشکلات معیشتی، بیعدالتی اجتماعی، تبعیض قومی و مذهبی، تبعیض جنسیتی، اعمال خشونت بر مردم و تحجرگرایی است. مردمی که پس از بینتیجه ماندن اعتراضهای پیگیر صنفی و مدنی مسالمتآمیزشان، نه تنها به حقوق از دسترفتهی خود دست نیافتند، بلکه با افترا، خشونت و بیرحمی سازماندهیشدهای مواجه شدند».
امضاکنندگان این بیانیه با معترضانی که “به ناحق متهم به عناوینی چون منافق، مزدور، خسوخاشاک، و عنصر خارجی شدهاند”، اعلام همبستگی کرده و خواستار برآوردهشدن مطالبات آنان و آزادی بیقید و شرط زندانیان و بازداشتشدگان شده بودند.
مطالبهی “تنفس بدون درد”
هدیه تهرانی، هنرپیشه سینما و تئاتر نیز در پاسخی که به یادداشت اصغر فرهادی درباره اعتراضهای اخیر در ایران داده بود، مشکل مردم نه “بیپاسخ ماندن پرسشها” آنگونه که اصغر فرهادی گفته است، بلکه این دانسته بود که آنها خواستار “زندگی، خوبی، صلح، آرامش، آزادی و حق تنفس بدون درد” هستند.
هدیه تهرانی در کنار اصغر فرهادی در پشت صحنه فیلم چهارشنبهسوری
اصغر فرهادی، کارگردان سرشناس سینما، ۱۹ دیماه پس از سکوتی طولانی با انتشار یادداشتی، در مورد اعتراضهای اخیر ایران اظهار نظر کرده و گفته بود که “خشم تحقیرشدگی” محصول “بیاعتنایی به چراها و پرسشهای انباشتهشده در جامعه” است. او عملا اعتراضهای اخیر را نتیجه خشمی دانسته بود که از بیپاسخ ماندن پرسشهای مردم نشأت گرفته است.
هدیه تهرانی اما در پاسخ به فرهادی نوشت: «آقای فرهادی اینکه “چرا به کوچه کشیده شد؟” سوال است، نه اینکه این مهم را فراموش کنیم و برای آرامش خودمان به این تحلیل برسیم که مردم برای پرسش به کوچه آمدند تا پاسخی دریافت کنند».
بیشتر بخوانید: هدیه تهرانی خطاب به اصغر فرهادی: مردم فقط حق تنفس میخواهند
این بازیگر سرشناس سینما با اشاره به اینکه “مسئله پاسخ به پرسشها نیست”، فهرستی طولانی از “چرایی فقر و بیماری و بیکاری” گرفته تا چرایی “اعتیاد، فساد و فحشا، سرنوشت کودکان، ناامیدی و رنج مردان و تبعیض علیه زنان” را برشمرده و نتیجه گرفت که «نه آقای فرهادی، مردم چرایی این دردها و ناهنجاریها را میدانند و به دنبال پاسخ به پرسشهایشان فریاد نمیزنند… مردم دردشان را فریاد میزنند و فقط زندگی، خوبی، صلح، آرامش و آزادی میخواهند، حق تنفس بدون درد، بدون خون، بدون خشم. مردم چرایی داغ مادران ایران را میدانند و سرزمین مادری داغدارمان را میشناسند».
خامنهای و اصلاحطلبان؛ “مسئولان راهحل پرمصیبت”
یکی از آخرین واکنشها به اعتراضهای سراسری در ایران، نامه سرگشاده محسن مخملباف، سینماگر منتقد جمهوری اسلامی، به مصطفی تاجزاده از چهرههای شاخص اصلاحطلب بود. مخملباف در این نامه به ناباوری خود به اصلاحپذیری حکومت ایران میپردازد و با اشاره به ویدئویی از تاجزاده در دفاع از “اصلاحطلبی”، از جمله مینویسد: «از نظر شما، اصلاحات نه تنها وحى منزلى براى ایران، که براى همه دنیا و همه اعصار، حتى براى دوران هیتلر است».
محسن مخملباف میگوید، به اصلاحپذیری حکومت ایران باور ندارد
خالق “بایسیکلران” و “سفر قندهار” اصلاحطلبان را متهم میکند که «شما از اصلاحات چنان ایدئولوژىاى ساختهاید که اگر در زمان جنگ دوم جهانى هم بودید، با جنگیدن نیروهاى خارجى با هیتلر هم مخالفت مىکردید و مىگفتید بهتر است هیتلر را از طریق اصلاحات سر به راه بیاوریم».
محسن مخملباف ادامه میدهد: «با استناد به این که باید جلوى سوریهاى شدن ایران را گرفت، بر تداوم شیوه اصلاحات اصرار ورزیدهاید. چنان که گویى ما از بین دوگانه (سوریهاى شدن، افغانستانى شدن) و ادامه اصلاحات بىنتیجه، که چیزى جز شرکت در انتخابات طراحىشده و در مشت خامنهاى نیست، راه دیگرى نداریم».
این سینماگر سرشناس در بخش دیگری از نامه خود نوشته است: «دوست عزیز، اصلاحات و انقلاب و حمله از بیرون، فقط سه راه براى تغییر یک وضعیت است. متاسفانه این راه را ملتها انتخاب نمىکنند، بلکه این دیکتاتورها هستند که آن را به جوامع بشرى تحمیل مىکنند». او سپس با اشاره به اینکه ایران و روسیه، سوریه را به “مثالی وحشتناک” تبدیل کردهاند، تاجزاده را خطاب قرار میدهد که «مصطفی عزیز! شخص رهبر به همراه پوتین مسئول این جنایات در سوریه امروزند».
مخملباف سپس نتیجه میگیرد که «خامنهاى آن قدر از ترس یا لجاجت، بر استبداد دینى اصرار مىکند که لاجرم با خشونت انقلاب و یا حمله خارجىهاى منفعتطلب عوض خواهد شد. در این صورت، تحمیل راه حل پرمصیبت حمله خارجی یا خشونت انقلابی بر کشور و ملت مسئولیت اوست، و مسئولیت اصلاحطلبان بلاتکلیف، نه مردم جان به لب رسیده ایران.».
خودنمایی نقد برونحکومتی
حکومت برآمده از انقلاب بهمن ۵۷ کوشید تا طی نزدیک به چهار دهه گذشته، گامبهگام رقبای خود را از صحنه خارج کند. مقابله با دگراندیشان تا آنجا پیش رفت که، به گفتهی خود مقامهای رسمی جمهوری اسلامی، دستکم بخشی از وزارت اطلاعات ایران کوشید تا در جریان قتلهای سیاسی دهه ۷۰ خورشیدی موسوم به قتلهای زنجیرهای، آندسته از روشنفکرانی را که خارج از چارچوب گفتمان غالب حکومتی قرار میگرفتند، نه تنها از لحاظ سیاسی، بلکه به شکل فیزیکی حذف کند.
مخالفان سیاسی خارج از چارچوب حکومت هدف این حذفها بودند و نویسندگان و روشنفکرانی چون محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، پروانه اسکندری و داریوش فروهر، علی اکبر سعیدی سیرجانی، ابراهیم زالزاده، احمد میرعلایی، مجید شریف و احمد تفضلی از جمله قربانیان این قتلهای سیاسی محسوب میشوند.
به نظر میرسد که اعتراضهای سراسری و تظاهرات گسترده روزهای اخیر در ایران، بار دیگر گفتمان انتقادی برونحکومتی در ایران را به رسانهها و بحثهای روز ایران بازگردانده باشد؛ عرصهای که پیش از این مدتها تنها در اختیار جریان اصلاحات بود. وبسایت انصافنیوز، منتسب به اصلاحطلبان سنتی، در همین راستا، در اقدامی کمسابقه در سالهای گذشته در ایران، متن نامه سرگشاده مخملباف به تاجزاده را با حذف بخشهایی از آن، منتشر کرده و به همین دلیل نیز با واکنش شدید رسانههای تندرو مواجه شده است.