طراحی لباس یکی از مهمترین ارکان برای اجرای یک نمایش حرفهای است. اولین چیزی که مخاطب با آن مواجه میشود، ظاهر بازیگر است. لباس به عنوان یک رسانه در همان نگاه اول اطلاعات کلیدی درباره موقعیت، هویت، وضعیت اقتصادی، طبقه اجتماعی، فرهنگی و… شخصیت نمایشی به مخاطب منتقل میکند.
طراحی لباس و جایگاه کنونی آن در تئاتر معاصر موضوعی است که به سراغ آن رفتهایم و در سلسه نشستهایی به این موضوع در عرصه هنرهای نمایشی میپردازیم. چهارمین نشست با الهام شعبانی بازیگر و طراح لباس اختصاص دارد.
نمیتوان گفت او کدام رشته را بهتر انجام میدهد در هر دو حرفه کارنامه خوبی دارد و درخشیده. دانش آموخته طراحی لباس از دانشگاه الزهرا است و بازیگری را پیشتر از آن به صورت تجربی آغاز کرده. به پیشنهاد قطبالدین صادقی برای اولین بار به صورت حرفهای طراحی لباس تئاتر می کند. در نمایشهای بسیاری به عنوان بازیگر و طراح لباس حضور داشته و سال گذشته پرکار بوده است. مطالب بیشتر را از زبان خودش بخوانید.
خانم شعبانی، با توجه به اینکه شما تحصیل کرده رشته طراحی لباس هستید و تخصص کار طراحی لباس و فشن را از قبل داشتید، چرا تا یک زمانی صرفاً روی بازیگری متمرکز بودید و فعالیتی در زمینه طراحی لباس نداشتید؟
شاید فکر میکردم هنوز زمانش نرسیده است چون تمام فکر و انرژیام را در بازیگری گذاشته بودم و نمیتوانستم روی طراحی لباس متمرکز شوم. به هر حال طراحی لباس و مخصوصاً طراحی لباس در تئاتر کار خیلی سختی است. من از آقای قطبالدین صادقی تشکر میکنم چون ابتدا ایشان بودند که به من تلنگر زدند تا بفهمم کار طراحی لباس هم میتوانم انجام بدهم. طراحی لباس در تئاتر به این دلیل سخت است که شما نمیتوانید از یک سری چیزها تخطی کنید و نه بگویید. ما در تئاتر باید طبق یک سری اصول پیش برویم. من از سال ۸۸ تا الان تجربههای زیادی کسب کردهام و این تجربهها در کنار تحصیلات آکادمیکی که داشتم کامل شد.
بین طراحی لباس اجتماع و عام با طراحی لباس تئاتر چه تفاوتی وجود دارد؟
وقتی در تئاتر به عنوان طراح لباس نمایشنامهای به من پیشنهاد میشود، ابتدا آن را میخوانم و با شخصیتهای نمایشنامه همذاتپنداری میکنم. هر کدام از شخصیتها را برای خودم شخصیتپردازی میکنم و رنگ آنها را در میآورم. بعد از خواندن نمایشنامه با کارگردان جلسه برگزار میکنم تا از داشتههای کارگردان، شیوه کارگردانی و نحوه اجرای نمایش مطلع شوم. من سعی میکنم جسته گریخته تمرینهای تئاتر را هم ببینم. وقتی به عنوان یک طراح لباس سر تمرینها مینشینم، خیلی برایم مهم است که لباس جزوی از وجود آن کاراکتر شود و بازیگر هم بتواند راحت بازی کند. بعد با بازیگران نمایش همصحبت میشوم که ببینم آنها شخصیت را چگونه در آوردهاند تا به یک پکیج کامل از آن لباس برسم. روانشناسی رنگها، شخصیت و روانشناسی خود بازیگر خیلی به ما کمک میکند چون قطعاً با یک سری بازیگرها مواجه میشویم که حساسیتهای فیزیکی دارند. مثلاً من قد کوتاهی دارم و دلم نمیخواهد روی صحنه لباسی بپوشم که کوتاهی قدم را تشدید کند. من به عنوان طراح لباس سعی میکنم ویژگیهایی فیزیکی بازیگران را پنهان یا تصحیح کنم و در صحبت با کارگردان هم به یک تعامل میرسم. اینطور نیست که من به عنوان طراح بگویم چون این سلیقه من است، حتماً باید همین اجرا شود. اگر بخواهم فقط نظر خودم را تحمیل کنم، آنوقت اجرای نمایش به جایی میرسد که هر کسی ساز خودش را میزند. بعد از اینکه با کارگردان به تعامل رسیدم، با بازیگران هم وارد یک تعامل میشوم که با هم به یک نتیجه مشترک برسیم. برایم مهم است لباسی که طراحی میکنم، بتواند حال بازیگر را خوب کند. اگر حال بازیگر خوب نباشد، قطعاً لباس من روی صحنه جان نمیگیرد چون بازیگرها هستند که به لباسها جان و روح میدهند تا دیده شوند. در حوزه فشن با این قضیه کاملاً سلیقهای برخورد میشود و طراح لباس هر برشی را میتواند روی لباس بزند. فشن خیلی راحت میتواند جریانسازی کند ولی باید جریانسازی درستی شکل بگیرد. طراح لباس باید خوب به اطرافش نگاه کند تا ببیند آدمها در چه مرحلهای هستند.
در دانشگاهها به طراحی لباس تئاتر چقدر توجه میشود؟ آیا در سر فصل درسها و یا برنامههای دانشگاه، مثلا لباس تئاتر را به عنوان یک پروژه به دانشجو میدهند؟
من رشته طراحی لباس را در دانشگاه الزهرا (س) خواندهام و سال 84 از آنجا فارغ التحصیل شدهام. آن زمان اینطور نبود که بخواهند طراحی لباس تئاتر را به عنوان یک پروژه به ما بدهند اما الان گویا این اتفاق در رشته طراحی لباس دانشگاه هنر افتاده است و به یک سری چیزها خیلی تخصصی پرداخته میشود. ما آنموقع پارچهشناسی، رنگشناسی و شیمی پارچه داشتیم و باید میدانستیم لباس اقوام مختلف از کجا آمده است و نوع تاریخچه لباسها چیست اما چیزی در مورد تئاتر نداشتیم. الان میدانم چنین چیزی وجود دارد و به طراحی لباس تئاتر هم توجه میشود.
یک طراح لباس باید در چه حوزههایی اطلاعات داشته باشد؟
شما در دانشگاه یک سری چیزها را آکادمیک و تئوری یاد میگیرید اما وقتی کار تجربی انجام میدهید، چیز دیگری دستتان میآید. حجم کاری که شما در کار عملی به دست میآورید آن قدر زیاد است که نمیتوانید آن را فقط در بحث تئوری و آکادمیک کسب کنید. من زمانی که بازیگر هستم با کارگردان و نهایتاً دو بازیگر در ارتباط قرار میگیرم اما وقتی طراح لباس هستم باید با طراح صحنه، کارگردان و بازیگران در ارتباط باشم و این مرا ملزم به داشتن اطلاعات در حوزههای مختلف میکند.
برای دانشجوهایی که میخواهند طراحی لباس بخوانند چه پیشنهادهایی دارید؟
به نظرم از همه مهمتر این است که آنها باید کار جمعی را دوست داشته باشند و بتوانند با دیگران هم به تعامل برسند. من معتقدم تاریخچه لباسها خیلی مهم است و باید تاریخچه تمام لباسها، جنسشان و شیوه دوخت آنها را بدانند چون یک جایی به دردشان میخورد. مثلاً اگر شما تاریخچه لباس فرانسوی بلد نباشید و در کارتان از برشی استفاده کنید که منتقدان به شما بگویند این برش فرانسوی است، شما به عنوان طراح لباس باید بتوانید با مدرک و سند از خودتان دفاع کنید. دانشجوهای طراحی لباس باید رنگ و روانشناسی رنگ بدانند چون در لباس، رنگ خیلی مهم است. اگر بخواهیم در تئاتر کار طراحی لباس انجام بدهیم باید نمایشنامههای زیادی بخوانیم چون هر نمایشنامه به ما یک دنیای جدیدی را میدهد. مثلاً من طراحی لباس نمایش “هملت” آقای آرش دادگر را انجام دادم ولی شما انواع و اقسام هملتها را میبینید که هر کارگردانی با دید و شیوه خودش به آن نگاه کرده است. “هملت” اصلی کاملاً کلاسیک بوده است ولی من نمیتوانم بگویم لباسهای آن حتماً باید کلاسیک باشد. من باید شیوه اجرایی آن کارگردان را ببینم و بر اساس آن و ایدههای خودم لباس آن نمایش را طراحی کنم. به طراح لباسی که تازه میخواهد این حرفه را شروع کند، پیشنهاد میکنم برود و تمام لباسهایی که طراحی شدهاند را ببیند و با جهان این طراحها آشنا شود. خواندن و دیدن در طراحی لباس به طراح خیلی کمک میکند چون ما باید همواره خودمان را بهروز نگه داریم وگرنه درجا خواهیم زد. ما باید فشن و کارهای طراحی لباس ببینیم و کتاب، نمایشنامه و مقالههای طراحی لباس بخوانیم. اولین چیزی که در یک نمایش چشم مرا میگیرد، طراحی لباس آن نمایش است. یک طراح لباس باید پای هر کاری امضاء خودش را داشته باشد. یعنی شما بدون اینکه بروشور کار را نگاه کنید، بگویید طراح این لباس فلانی است. به نظرم یک طراح لباس باید پارچه را هم بشناسد و تا حدی دوخت و برش هم بلد باشد و همه را در یک موتیف انتخاب کند تا جذب یکدیگر شوند چون اگر هماهنگ نباشند، سبک و سنگینی لباس از بین میرود. در طراحی لباس تئاتر و تصویر، خیاط خیلی مهم است. اگر خیاط ماهر نباشد، آن چیزی که در ذهنتان طراحی کردید را نمیتواند در بیاورد. خیاطها خیلی زحمت میکشند و هیچوقت ندیدهام کسی با آنها حرف بزند. آنها با فکر خودشان در مرحله دوخت یک کاری انجام میدهند که استایل لباس را بهتر کنند.
در صحبتهایتان اشاره کردید که طراح لباس باید در تعامل با بازیگران و کارگردان باشد و نظر آنها را هم لحاظ کند. در این صورت یک طراح لباس چگونه میتواند امضاء خودش را حفظ کند؟
منظور من این نیست که طراح لباس در تعامل با کارگردان باید همان کاری را انجام بدهد که کارگردان میگوید. من و کارگردان، هر دو دیدگاه خودمان را میگوییم و در نهایت به یک نتیجه کلی و نقطه مشترکی از حرفهای همدیگر میرسیم. تعاملی که بین ما ایجاد میشود قطعاً به این معنی نیست که هر چه ایشان میگوید، همان است. اصلاً اگر اینطور باشد من سر آن کار نمیروم. من نظرم این است که با کارگردان به یک نقطه مشترک برسیم و برای بهتر شدن لباس از دادههای کارگردان استفاده کنیم. خدا را شکر من با بازیگرها رفیق هستم و میتوانم در مورد راحت بودن لباس با آنها صحبت کنم. اگر کارگردان به آنها میزانسنی بدهد که در آن بازیگر باید غلت بزند، بازیگر با لباس تنگ نمیتواند این کار را انجام بدهد. تأکید میکنم که روانشناسی خیلی مهم است و من به عنوان طراح لباس باید با دقت به اطرافم نگاه کنم. من خودم یک سری رنگها را برای لباس دوست دارم و وقتی آنها را میپوشم ناخودآگاه انرژی میگیرم. وقتی میبینم بازیگری با یک رنگ حالش خوب است، تا جایی که به کارم لطمه نزند یک تاش از آن رنگ را در لباسش میآورم. بعضی وقتها لباسی که برای یک بازیگر طراحی کردهام را آن بازیگر میبینید و میگوید تو از کجا میدانستی من این رنگ را دوست دارم؟ من معمولاً اگر ببینم امکان استفاده از رنگ یا برش مورد پسند بازیگر در طراحی لباس وجود دارد، از آن استفاده میکنم مگر اینکه آن رنگ و برش به کارم لطمه وارد کند. از هر کاری که به طراحی لباس کمک کند استفاده میکنم ولی در نهایت برایم مهم است که امضاء خودم به عنوان طراح لباس پای کار باشد.
طراحی لباس را چگونه تعریف میکنید و جایگاه طراح لباس در یک تئاتر چطور جایگاهی است؟
من فکر میکنم اگر تئاتر را یک انسان فرض بگیریم که این انسان یک بدنه، دو دست، دو پا، دو چشم و دو گوش دارد، کارگردان سازنده بدنه آن است و طراح لباس هم حداقل میتواند یکی از پاهای آن باشد. کار کارگردان ساختن بدنه است و بازیگرها با شخصیتپردازی به این بدنه روح میدهند. من هم به عنوان طراح لباس میآیم این شخصیتها را کامل میکنم. پس در اینجا لباس میتواند به حرکت کردن این دست و پاها کمک کند. همه اینها به هم وصل است و هر کدام از ما میآییم بدنهای که کارگردان ساخته را کامل میکنیم. به همین خاطر است که میگوییم تئاتر یک کار گروهی است و باید با تعامل پیش برود و کسی ساز مخالف نزند.
به نظر شما، مهمترین ویژگی یک طراح لباس خوب چیست؟
خیلی مهم است که یک طراح لباس، روانشناسی خوبی داشته باشد و بتواند با کارگردان و بازیگران ارتباط برقرار کند. باید طرز رفتار با کسی که میخواهد از او طرح بخرد را بلد باشد. من کاری به تجربه، درس خواندن و تئوری ندارم، فکر میکنم طراح در وهله اول باید خیلی صادق باشد. اگر صادق نباشد، نمیتواند آن کاری که میخواهد را انجام بدهد و با کسی تعامل برقرار کند. البته تمام طراحانی که در حوزه تئاتر فعالیت دارند، صادقانه کار میکنند. دستمزدی که طراحان تئاتر میگیرند، در مقایسه با میزان کاری که انجام میدهند ناچیز است. این بیشتر به صداقت و عاشق بودن طراحهای ما برمیگردد که همچنان کار میکنند. همه فکر میکنند طراحی کار خیلی راحتی است ولی اینطور نیست. شما به عنوان طراح باید بدانید چگونه خودتان را درموقعیت شکل بدهید. یک زمانی شاید بازیگر از لباسش خوشش نیاید، در این صورت من به عنوان طراح وظیفه دارم که بدانم چرا خوشش نمیآید. نمیتوانم بازیگر را مجبور کنم لباسی که طراحی کردهام را بپوشید. در وهله اول برایم انسان بودن خیلی مهم است و نمیتوانم از کنار این قضیه به راحتی بگذرم. من دوست دارم بعد انسانی هم در کارم باشد و از بازیگر بپرسم که حالش در این لباس خوب است یا نه؟ تا به حال سر هر کاری که رفتهام، تمام بازیگران بلا استثناء لباسهایشان را دوست داشتهاند. من نمیتوانم از یک سری مسائل به راحتی بگذرم. در اجراهای عمومی ریاکشن بازیگران را در میزانسنهای مختلف با لباسهایشان میبینیم و خیلی برایم مهم است که تمرکز بازیگر روی صحنه بهم نخورد. تنها بحث کار مطرح نیست، شاید روزی برسد که من دیگر طراح لباس نباشم ولی انسان که هستم، باید طوری رفتار کنم که حداقل بتوانم با انسانها رابطه داشته باشم. به هر حال این جزئی از زندگیام است و باید حال من و آنها خوب باشد.
بازیگری در تئاتر چقدر به دیدی که شما نسبت به طراحی لباس دارید کمک کرده است؟
شاید خیلی از طراحها چنین دیدی را نسبت به طراحی لباس داشته باشند ولی من چون بازیگر هستم، سعی میکنم بیشتر ببینم و توجه کنم. گاهی اوقات بازیگری به کمک من میآید و بعضی مواقع هم میخواهم بازی کنم، طراحی به دادم میرسد. من وقتی به عنوان طراح لباس سر کار میروم، کارگردانهای مختلفی را میبینم که چگونه بازیگران را هدایت میکنند و بازیگران را میبینم که چگونه به هدایت کارگردان جواب میدهند. هر کارگردانی بسته به هنر خودش یک دیدگاه دارد و هر کدام شیوه کارگردانی متفاوتی دارند. من این شیوههای مختلف کارگردانی را در تمرینها میبینم و این خیلی برایم جذاب و خوب است. اگر جایی در بازیگری گیر کنم و به مشکل بر خورم، به داشتههای قبلی خودم رجوع میکنم. به نظرم بازیگری و طراحی لباس تکمیلکننده همدیگر هستند و جدا از هم نیستند. من سال گذشته در دو بخش بازیگری و طراحی لباس کاندیدای جشنواره تئاتر فجر شدم که از این بابت خیلی خوشحالم چون این انتخابها یعنی اینکه مرا هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان طراح قبول کردهاند. کاندید شدن در این دو بخش، خستگیام را بعد از این همه سال بیرون کرد.
این اتفاق برایتان پیش آمده است که در یک کاری به عنوان بازیگر حضور داشته باشید و در آن کار توسط طراح لباس اذیت شده باشید؟ آیا در چنین کارهایی نظر خودتان را به طراح لباس ارائه میدهید؟
من اصولاً در کارهایی بازی کردهام که طراحان لباس خوبی داشتهاند و خیلی دچار مشکل نشدهام ولی این اتفاق در همکاری با طراحان تازهکار برایم افتاده است. در این شرایط بیشتر سعی میکنم با کارگردان نمایش صحبت کنم. من معتقدم یک طراح قبل از اینکه بخواهد طراحی لباس انجام بدهد، باید دستیاری لباس هم بکند چون شما وقتی دستیاری لباس انجام میدهید، خیلی از چیزها را یاد میگیرید و به یک دید تازهای از طراحی لباس میرسید. الان شرایط طوری شده است که جوانها میروند در جهاد دانشگاهی درس میخوانند و بدون اینکه تجربه دستیاری داشته باشند، طراح لباس میشوند. در یک نمایش، طراح لباس مرا به مرز جنون و مرگ رساند. اولین تجربه حرفهای او در تئاتر بود و از من نظرم را پرسید که دو ساعت با او حرف زدم اما در نهایت اتفاق خوبی در طراحی لباس آن کار نیفتاد. من با طراح لباسهای حرفهای اصلا مشکل پیدا نکردم. مثلا در نمایش “الیور توئیست”، خانم پریدخت عابدیننژاد طراح لباس بودند که همه چیز خوب پیش رفت و واقعا لذت بردم.
در دوره اخیر جشنواره تئاتر فجر برای بخش طراحی لباس یک سری کاندیدا انتخاب شد اما برگزیده نداشتیم که این اتفاق دلگیر شدن طراحان لباس را باعث گردید. طراحان لباس معتقد بودند که چرا در بخش داوری یک متخصص طراحی لباس نداریم. نظر شما چیست؟
سالها پیش طراحی صحنه و لباس با همدیگر در یک بخش بودند و اصلاً طراحی لباس را جداگانه داوری نمیکردند. خدا را شکر در حال حاضر این دو بخش از همدیگر جدا شدهاند و حتی در این دوره طراحی لباس را در بخش بینالملل مورد ارزیابی قرار دادند. من در بخش طراحی لباس تئاتر ایران کاری نداشتم اما در بخش بینالملل کاندیدا شدم. ما در دورهای که آقای سعید اسدی دبیر جشنواره تئاتر فجر بودند، طراحی لباس تئاتر ایران هم داشتیم اما این بخش را در این دوره حذفش کردند که مورد عجیب و غریبی بود. حرف ما طراحان لباس این است که در جشنواره فجر برای صحنه و لباس یک داور متخصص بگذارند. ما هنرمندان خیلی خوبی در طراحی صحنه و لباس نظیر خانم ادنا زینلیان، آقای رضا مهدیزاده، آقای فریبرز قربانزاده و آقای جلال تهرانی را داریم که میتوانند داور جشنواره باشند.
طراحی لباس در تئاتر یک سهمی دارد. آیا در جشنواره تئاتر فجر این سهم را به آن دادهاند؟
خیر. قطعا اگر سهمی برای طراحان لباس قائل میشدند، از بین خانم ﻣﻘﺪﯼ ﺷﺎﻣﯿﺮﯾﺎﻥ و خان مژگان عیوضی یک نفرشان جایزه میگرفت. طراحی لباس آنها در جشنواره تئاتر فجر فوقالعاده بود و خیلی زحمت کشیده بودند اما تلاش آنها را نادیده گرفتند. در حال حاضر بعضی از کارگردانها میگویند چون پول نداریم پس خودمان طراحی لباس را انجام میدهیم. به نظرم تا زمانی که خودمان به طراحی لباس بها ندهیم، نباید انتظار داشته باشیم که یک دبیر محترم برای کارمان ارزش قائل شود. اگر یک روزی تمام طراحان تصمیم بگیرند که لباسهایشان را به اجرا نفرستند، چه اتفاقی برای آن اجراها میافتد؟ قطعا میروند از بیرون لباس میخرند اما آن لباسها کیفیت لباسی که طراحان لباس طراحی کردهاند را ندارد.
آیا طراحها پیگیر مطالبات صنفی خودشان هستند؟
این خانه از پایبست ویران است و ماچنین چیزی نداریم. چند سال پیش در اداره مرکز هنرهای نمایشی، یک آرشیو لباس داشتیم که میتوانستیم بعضی از لباسها را از آنجا برداریم اما متأسفانه الان آن آرشیو هیچ لباسی ندارد و بوی نم افتضاحی میدهد. به لطف دوست عزیزی که مدیر مرکز هنرهای نمایشی بودند، کارگاه خیاطی و دکور بسته شد و آنجا را تبدیل به خصوصیسازی کردند. یادم است که آنموقع در پارکینگ تالار وحدت، یک کارگاه خیاطی فوقالعاده با خیاطهای خوب وجود داشت و آنها فقط لباس تئاتر میدوختند. در حالیکه ما خودمان دیگر کارگاه خیاطی نداریم، آنجا را یک سال به تولیدی مانتو اجاره دادند. به نظرم چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. چرا باید آنجا را به مانتودوزی اجاره بدهند؟ ما طراحان لباس، دهها بار به این نتیجه رسیدهایم که مرکز هنرهای نمایشی به ما بودجهای بدهد تا هر دوره لباسها را طراحی کنیم و در مرکز هنرهای نمایشی قرار بدهیم تا بعضی گروههای دانشجویی که قدرت پرداخت پول طراح لباس را ندارند، بیایند و از آن لباسها استفاده کنند. من به عنوان طراح لباس برای حدود 5- 6 نمایش از شهرک سینمایی لباس آوردهام. در شهرک سینمایی لباسها تمیز و رگالزده هستند ولی ما حتی چنین آرشیوی را هم نداریم. هر دوره یک رئیس میآید و برای ما قانونهای جدید وضع میکند که این قانونها باعث میشود دودش به چشم ما تئاتریها برود. وقتی پیگیر سرنوشت آن همه چرخ خیاطی و میز برش میشویم، به جواب نمیرسیم که چه بلایی بر سر آنجا آمد. اگر آن کارگاه جمع نمیشد، الان ما به دنبال پیدا کردن خیاط نمیدویدیم.
کارگاههای خیاطی و دکور علیرغم کارکردی که داشتند، بسته شدند و بعدها هم انتقادهای اهالی تئاتر باعث نشد این کارگاهها دوباره راهاندازی شود. بسته شدن کارگاه خیاطی چه تأثیری روی طراحی لباس در تئاتر گذاشت؟
خیاطهای کارگاه خیاطی، سالها کارشان خیاطی لباسهای تئاتر بود و با لباس تئاتر آشنایی داشتند. در حال حاضر طراح لباس باید از بیرون خیاط پیدا کند و طراح صحنه باید در کارگاهها دنبال یک نجار خوب بگردد. با بسته شدن آن کارگاه یک زنجیره بهم خورد و افراد زیادی از نان خوردن افتادند. ما چند سال است که میگوییم حتی دستمزد هم نمیخواهیم، فقط یک بودجهای بدهند برای کار خودمان طراحی کنیم. در کشورهای خارجی طراحان لباس برای فلان بازیگر لباس طراحی میکنند و آن لباس با اسم آنها به ثبت میرسد. ما کارهای خیلی خوب و لباسهای خیلی مهمی داشتیم که اساتید بازیگری پوشیدهاند اما الان آن لباسها کجا هستند؟ حداقل آنها را آرشیو کنید که آدمها با دیدن آن لباسها حالشان خوب شود. البته یک سری گروهها رعایت نمیکنند و لباسها را خراب تحویل میدهند ولی اگر بیایم و یک قانون بگذاریم، پس از مدتی همه از آن قانون اطاعت میکنند. متأسفانه تغییر مدیریت باعث شده ما نتوانیم اتفاق خوبی را رقم بزنیم چون تا ما بخواهیم یک مدیر را متوجه ضرورت یک اتفاق کنیم، دوره 4 ساله مدیریتش تمام شده است و دوباره روز از نو روزی از نو. جالب است بدانید که من خودم هم یک آرشیو از کارهایم داشتم که دزد آنها را زد! من مانده بودم که لباسهای تئاتر به درد چه کسی میخورد؟! الان متأسفانه من یک آرشیو شخصی هم نمیتوانم برای خودم داشته باشم چون خانه یا انباری من ظرفیت نگهداری از لباسها را ندارد. من هم به یک جای بزرگ برای آرشیو کردن لباسهایم نیاز دارم. اگر چنین فرصتهایی به ما داده شود خیلی خوب میشود ولی فعلاً که اتفاق خاصی در این زمینه نیفتاده است.
طراحان لباس با مشکلات خاصی دست و پنجه نرم میکنند. از نظر شما بزرگترین معضل آنها چیست؟
خب طبعاً ما مشکلات زیادی داریم. مثلاً اینکه از وقتی قرارداد تیپ برداشته شده است، ما با یک رقمی با کارگردان به تفاهم میرسیم و هزینه لباس را برآورد میکنیم، لباسها را آماده میکنیم و این لباسها تن بازیگرها میرود و اجرا تمام میشود ولی یکدفعه با این مواجه میشویم که عوامل نمایش میگویند نمایش نفروخته است. واقعاً اگر یک نمایشی نفروشد، گناه منِ طراح چیست؟ کسی که میخواهد یک نمایشی را روی صحنه ببرد باید به اینجای قضیه هم فکر کند و هزینه جانبی کار را هم کنار بگذارد. من چند وقتی است که سعی میکنم قبل از اتمام کارها با گروه تسویه کنم چون واقعاً کشش این را ندارم که بعد از اجرا دنبال پولم بدوم. من پول دستیارانم را همان اول اجرا میدهم. خودم عملاً به همه کارها نمیرسم، پس باید هزینه دستیارهایم را بدهم تا آنها هم با حال خوب کار کنند. طراح لباس باید پول خیاط و دستیارانش را بدهد و در چنین شرایطی ظلم است که یک گروه بخواهد پول طراح لباس را ندهد یا آن را با تأخیر به او بپردازد.
یکی از موفقترین کارهای شما در سالهای اخیر مربوط به طراحی لباس سریال “عاشقانه” میشود. چطور با آقای هادی وارد کار شدید و چه بازخوردی از لباسهایتان در سریال “عاشقانه” دریافت کردید؟
من قبلاً با آقای منوچهر هادی کار تئاتر انجام داده بودم و بعداً ایشان برای سریال “عاشقانه” به من پیشنهاد کار دادند. من به عنوان طراح لباس و آقای رضا مهدیزاده به عنوان طراح صحنه از تئاتر به این سریال اضافه شده بودیم و خیلی حرف برای گفتن داشتیم. من برای سریال “عاشقانه” بدون استثناء، تمام لباس خانمها را خودم دوختم و حالا یک سال از آن سریال گذشته ولی من هنوز میبینم که مردم فلان بلوز و لباس را میخواهند. در سریال یک شومیز بر تن خانم بهاره کیانافشار بود که بعدها حتی این شومیز به اسم عاشقانه ثبت شد. مردم خیلی خوششان آمده بود ولی من اصلاً فکر نمیکردم این اتفاق بیفتد. یک روزی برای خرید به بازار رفته بودم و این شومیز را دیدم که میفروشند. از فروشنده پرسیدم شما برای فروش این شومیز با طراح آن صحبت کردهاید؟ گفت خانم کپیرایت کجاست؟ خیلی از لباسهایم را تولیدیها در سریال “عاشقانه” دیدهاند و آنها را زدهاند. متأسفانه من کاری نمیتوانم انجام بدهم چوم قانون کپیرایت وجود ندارد. اگر چنین قانونی وجود داشت، من سر همان یک شومیز کلی پول در میآوردم.
بهترین خاطرهای که به عنوان طراح لباس داشتهاید چه خاطرهای است؟
من سر سریال “عاشقانه” فیدبک عجیبی از سوی مردم گرفتم که برایم باورپذیر نبود. اصولاً مردم وقتی سریال میبینند، تیتراژ را نگاه نمیکنند ولی من نمیدانم چطور با این حجم دایرکت در اینستاگرام مواجه شدم. اصلاً باورم نمیشد. برای من از روی فیلم عکس میگرفتند و میگفتند این لباس را میخواهیم. یک خانمی هم به پشت صحنه اجرای ما آمد و از من خواست به او بگویم پارچهاش را چطوری بدوزد.
طراحی لباس برای آقایان با خانمها متفاوت است؟
قطعاً. به خصوص در ایران که ما در تئاتر، سینما و تلویزیون یک سری ممیزیها برای لباس خانمها داریم. البته برای آقایان هم یک سری ممیزیها وجود دارد ولی نه به اندازه خانمها. با این حال من فکر میکنم روی لباس خانمها بیشتر میشود مانور داد و در آن از رنگها و برشهای مختلف استفاده کرد. آنقدری که در ایران در لباس خانمها قدرت وجود دارد، در لباس آقایان نیست.
محدودیتها و ممیزیهایی که برای طراحی لباس خانمها وجود دارد، چقدر میتواند منجر به یک فرصت برای خلاقیت بیشتر طراح شود؟
محدودیت همیشه خوب نیست و شاید یک طراح ترجیحش این نباشد که محدودیت داشته باشد ولی نمیشود منکر این شد که همین محدودیت باعث خلاقیت میشود. مثلاً ما امتحان میکنیم که یک شال یا روسری را به چه شکلهای مختلفی میتوانیم ببندیم و گره بزنیم. یا این محدودیتها باعث میشود من انواع سربندها را طراحی کنم تا از یکنواختی در بیاید. با وجود این کمبودها و محدودیتها، خلاقیت بیرون میزند.
آینده طراحی لباس تئاتر را چگونه میبینید؟
من قرار نیست تا آخر عمر طراح لباس باشم و به هر حال فارغالتحصیلان جدیدی وارد این حوزه خواهند شد. امیدوارم اتفاقهای خوبی برای طراحان لباس بیفتد و طراحی لباس آینده خوبی داشته باشد. امیدوارم وقتی ما به سن ۶۰ سالگی رسیدیم، بگوییم آن زمان این داوریها را نداشتیم ولی خوب است که حداقل اینها دارند و مراسم باشکوهی برایشان برگزار میشود. طراحان صحنه و لباس خیلی زحمت میکشند. شاید زمانی که بازیگر روی صحنه است، طراح صحنه دنبال متریالش باشد. در سریال هم طراح صحنه و لباس پشت سرهم مشغول کار کردن هستند اما در نهایت فقط بازیگرها دیده میشوند. امیدوارم یک روزی برای طراحان لباس جشن آبرومندی برگزار بشود که لباسهایشان دیده شوند.
جریان طراحی لباس در حوزه تئاتر، چقدر از جریانی که در طراحی لباس اجتماع تأثیر میگیرد و این دو چقدر همسو با هم هستند؟
به نظرم هنر زبان نرمی دارد و ما در هنر خیلی راحت میتوانیم بسیاری از ناگفتههایمان را به مردم بگوییم. شما زمانی که کار فشن انجام میدهید، میتوانید از یک سری اسطورههای تاریخی لباس استفاده کنید. مثلاً لباسهای یونانی المانهایی دارند که میشود از آنها در فشن استفاده کرد. خدا را شکر در حال حاضر فضای مد در جامعه خیلی بهتر شده است و چند دوره جشنواره مد و لباس برگزار کردهاند که بی تأثیر نبوده است. به نظرم اگر کسی میخواهد فشن و مد کار کند، باید تئاتر، کنسرت و حتی یونیفرم شرکتهای هواپیمایی را هم ببیند. باید به این فکر کنیم که یک اتفاق بهتری را رقم بزنیم. دوستان لطف میکنند و مرا هر ساله به جشنواره مد و لباس فجر دعوت میکنند اما تا به حال فرصت نشده بروم. فکر میکنم این جشنواره اصول دارد و خیلی خوب است که برگزار میشود. امیدوارم این جشنواره ادامه داشته باشد.
از بین طراحان لباس، کار چه کسانی را قبول دارید؟
خانم النا زینلیان استادم بودند و خیلی دوستشان دارم. خانم منیژه ملکی و خانم پریدخت عابدیننژاد هم خیلی برایم قابل احترام هستند اما اگر بخواهم از هم سنهای خودم اسم ببرم، کارهای شیما میرحمیدی، مژگان عیوضی و مقدی شامیریان را دوست دارم. کارهای خانم آذر نجیبی را هم دوست دارم اما متأسفانه به خاطر ناملایمتیهایی که تئاتریها به ایشان کردند، حضورشان در تئاتر کمرنگ شده است. در هر صورت من خوشحالم که کار این عزیزان را میبینم چون هر سری با یک چیز جدید مواجه میشوم.
با توجه به اینکه خودتان طراحی لباس را به طور آکادمیک آموزش دیدهاید، تصمیمی برای تدریس کردن ندارید؟
خیر. هیچوقت دوست نداشتهام در دانشگاه تدریس کنم چون احساس میکنم همه چیز پیشرفت کرده است و نمیتوانم در دانشگاه آن چیزها را بگویم. دانشجوها به من لطف دارند و سر کارهایم میآیند تا با همدیگر صحبت کنیم. از رابطه معلم و شاگردی متنفرم و وقتی به صورت تجربی با دانشجوها در ارتباط هستم، حالم خوب است. من همیشه کارهایم را خودم انجام میدهم و دستیارانم اگر دوست داشته باشند، میتوانند موقع خرید همراهم بیایند اما اینطور نیست که بگویم به دستیارانم برای خرید اعتقاد ندارم. من چون یک مقدار حساس و وسواسی هستم، احساس میکنم دوباره کاری میشود. شاید در حیطه کاری مقداری بد اخلاق باشم ولی بیرون از اتاق کار با همه دوست هستم. من به هیچ عنوان دلم طاقت نمیآورد که دستیارم را برای خرید پارچه یا حرف زدن با خیاط بفرستم. یکی از دوستانم میگفت تو فکر میکنی در سن ۵۰ سالگی هم خودت این کارها را انجام بدهی؟ گفتم شک نکن که خودم میروم چون باید پارچه را خودم لمس کنم تا بفهمم این به درد فلان کاراکتر میخورد یا نه. مدل کفش را خودم باید ببینم تا مطمئن شوم روی صحنه صدا نمیدهد. معمولا دستیارها به این ریزهکاریها توجه نمیکنند. دستیارها اگر دوست داشته باشند با من به خرید میآیند و اگر حوصلهشان نکشید و نیامدند، آنها را دو هفته قبل از اجرا به گروه اضافه میکنم.
تا به حال پیش آمده است که طراحیتان را حین اجرا تغییر بدهید؟
خیر. خدا را شکر تا حالا چنین اتفاقی برایم پیش نیامده است. شاید یک جایی از لباس را کوتاه، تنگ و یا بلند کرده باشم ولی هرگز مدل کلی را تغییر ندادهام. من نمیتوانم مدل کلی را تغییر بدهم چون اگر چنین کاری انجام بدهم یعنی طراحیام اشتباه بوده است و تمرینها و حرف کارگردان را نفهمیدهام.
صحبتی که همیشه در مورد طراحی لباس مطرح میشود این است که منابع این رشته کم هستند. شما برای افزودن به اطلاعات و تخصصتان در زمینه طراحی کتاب خاصی را مطالعه میکنید؟
“تاریخچه لباس” کتاب معتبر و خوبی است که من بارها آن را خواندهام. هر جا گیر میکنم، از آن کتاب کمک میگیرم. یک سری کتاب هم در مورد روانشناسی و ترکیببندی رنگها وجود دارد که اینها هم کتابهای خوبی هستند. ضمن اینکه من فشنشوها و هفتههای مد اروپایی را هم باید ببینم. من یک تلفیقی از لباسهای سنتی اقوام ایران با مدرنیته انجام میدهم که امیدوارم کار خوبی از آب در بیاید. چون کار عظیمی است، یک مقدار زمان میبرد تا به اتمام برسد. فعلاً دارم مقالههایش را کامل میکنم و در مورد لباسهای اقوام میخوانم. آهسته آهسته پیش میروم که یک کار کامل از آن در بیاورم.
نگاهتان به لباسهای روزمرهای که خودتان میپوشید چطور است؟ چقدر از لباسهایی که خودتان طراحی میکنید استفاده میکنید؟
نوع پوششم خیلی برایم اهمیت دارد. وقتی به یک جایی میروم، برایم مهم است که چشمها از بالا تا پایینم را ببینند و به لباسهایم نگاه کنند. من عاشق رنگ هستم و دوست دارم از نوع پوششم مشخص باشد که چیزی از هنر میدانم. در مواجهه با افراد مختلف این را دیدهام که میگویند تو طراح لباس هستی و میدانی چه بپوشی. من سر سریال “عاشقانه” یک لباس زرد رنگ برای خانم “پانتهآ بهرام” طراحی کردم و میدانستم که این لباس به ایشان میآید. من رنگ زرد را خیلی دوست دارم و کلاً زرد رنگ مورد علاقه خیلی از خانمهاست. به هر حال خانم بهرام آن لباس را دید و گفت این به من نمیآید. گفتم حالا شما بپوشید تا ببینیم چطور است. ایشان رفت لباس را پوشید و وقتی از اتاق بیرون آمد، همه گفتند چقدر این رنگ به شما میآید. وقتی پلان اول را ضبط کردیم، خود خانم بهرام هم خیلی خوشش آمد و قبول کرد آن لباس را بپوشد. خانم بهرام گفت تو مرا با یک رنگی آشتی دادی که همیشه فکر میکردم به من نمیآید. خیلی خوشحالم که بعضی وقتها میتوانم آدمها را با رنگها آشتی بدهم.
در پروژههای تئاتری چقدر لباسها را طراحی میکنید و چقدر به صورت آماده میخرید؟
من اصولاً دوست دارم برای هر کار تئاتر، لباسها طراحی و دوخته شوند چون وقتی آنها را میدوزم، انرژی، فکر و روحم و انرژی بازیگر در آن جمع میشود. در صورتیکه لباسها وقتی از بیرون گرفته میشود، شاید به طراحی من نزدیک باشد ولی این انرژی متعلق به شخص یا جای دیگری است. بعضی از لباسهای آقایان باید خریداری شود ولی من حتی یک سری لباسهای آقایان را هم میدوزم. دوست دارم فکر خودم پشت کار باشد. در مورد لباسهای خودم هم همینطور است و سعی میکنم یک دستی به لباسهایم بزنم چون احساس میکنم چیزی خلق میکنم و این حالم را خوب میکند.
و صحبتهای پایانی؟
امیدوارم ما دوباره روزی کارگاه خیاطی و یک آرشیو کامل و خوب در مرکز هنرهای نمایشی داشته باشیم. امیدوارم مسئولین به بچههای طراحی صحنه و لباس به اندازه زحمتشان احترام بگذارند و قدرشان را بدانند چون واقعا طراحی لباس دغدغه آنها است و زندگیشان از این راه میچرخد. چطور میتوانند پول طراحها را ندهند؟ در آخر امیدوارم طراحان لباس خوبی وارد این عرصه شوند و اتفاق خوبی بیفتد.