پیش از برگزاری مجمع خانه تئاتر در تاریخ 22 اردیبهشت سال جاری، خبرگزاری تسنیم با مجید گیاهچی، از منتقدان خانه تئاتر گفتگویی مفصل ترتیب میدهد. قسمت نخست این گفتگو پیش از انتخابات منتشر میشود؛ اما با تأخیر در رأیگیری و موکول کردن آن به تاریخ 12 خرداد فرصت مناسبی برای انتشار بخش دوم این گفتگو حاصل شده است. آنچه میخوانید ماحصل دو ساعت گفتگو با مجید گیاهچی است.
گیاهچی: یکی از مشکلاتِ عمدهٔ خانة تئاتر، عدم مقبولیت و مشروعیتش، شاید حتی بیش از همه دیگران، از سوی جامعة تئاتر است، که مانع این شده که بتواند تأثیری متناسب بگذارد. وگرنه بهنظرم خانة تئاتر لازم بوده و میباید در تمام اموری که به تئاتر مربوط است. بدون استثناء دخالتِ مؤثر بکند.
نمیگویم تحکمی، تقابلی یا ایجابی، ولی به شکلی کاملاً مثبت و همراهانه و مسئولانه و یاریدهنده، میتواند طرح پیشنهاد بدهد و پیگیری بکند و تا جای ممکن بر سیاستگذاریها که بیشتر در توان و کارِ دولت و دیگر بخشهاست، اثر بگذارد. به عبارت دیگر خانة تئاتر مکلف و موظف به پیشنهادهای مناسب، مدون و دقیق با رعایت و پیشبینی تمامی ملاحظات ممکن و لازم، برای تعریف و تنظیم روابط و مناسبات مرتبط به تئاتر و در جهت حفظ و پاسداری و گسترش دفاع از حقوق هنرمندان تئاتر است، مکلف به پیگیری مداوم برای شفافسازی امور است، مکلف به نظارت دقیق بر تمامی امور مرتبط به تئاتر است و اگر امکان چنین نظارتها و تأثیرگذاریهایی فراهم نیست، مکلف به ایجاد زمینه و فراهم کردن امکان آن است. مثلاً الان مرکز هنرهای نمایشی یک بودجهٔ حمایتی دارد که گویا سال گذشته 5 میلیارد تومان بوده و این را به مجموعهای از هنرمندان داده است، گذشته از آنکه این مبلغ فوقالعاده اندک و ناچیز است و لازم است خانه تئاتر تمام تلاش خود را از طُرق ممکن و متصور برای افزایش آن بهکار ببندد، آیا کسی میداند هنرمندان برخوردار از این حمایت، چه کسانی هستند؟ کسی میداند چه درصدی به چه کسی پرداخت شده است و چه ضابطهای در پرداخت این حمایتها وجود داشته است؛
پول را به خانه تئاتر داده یا خودش تقسیم کرده است؟
در دوره پیشین مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی مشروعیت و اعتباری هم برای خانة تئاتر قائل نبودهاند
نه، ابداً به خانة تئاتر نداده است؛ چون اساساً غیر از آنکه چنین نقشی برای خانة تئاتر پیشبینی نشده، در دوره پیشین مدیریت اداره کل هنرهای نمایشی مشروعیت و اعتباری هم برای خانة تئاتر قائل نبودهاند. البته همانطور که گفتم لازم هم نبوده این پول را به خانة تئاتر بدهند؛ ولی ضروری و لازم بوده که ضوابط و نحوهٔ پرداخت این حمایتها را اعلام کنند، یعنی خانة تئاتر باید چنین الزامی را یادآور شده و تا مرحلهٔ اجرای آن پیگیری میکرد یا بکند، این نوع شفافیتها موجب سلامت سیستم و ایجاد امکان نظارت مناسب بر آن میشود و در غیر این صورت، امکان اِعمال سلیقههای شخصی و زد و بندها و به هر طریق عدمسلامت سیستم، افزایش پیدا میکند.
ردیف بودجهای برای خانة تئاتر وجود دارد؟
دریافت این نوع کمکها میتواند بر استقلال خانة تئاتر تأثیری منفی بگذارد
گیاهچی: خوشبختانه و از جهاتی متأسفانه امسال برای اولین بار بله. هر چند تصور نمیکنم تا این لحظه تخصیص اعتبار لازم تحقق پیدا کرده باشد؛ همانگونه که در ابتدا اشاره کردم یکی از دلایل اصرار بر فعالیت خانهها در زیرمجموعهٔ وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و ممانعت از ثبت آنها بهعنوان تشکیلات صنفی یا غیردولتی، در زیرمجموعهٔ وزارتهای کار و امور اجتماعی یا کشور، موجه بودن پرداخت این نوع کمکهای لازم بوده که در آن دو شکل دیگر، پرداختشان با مشکلات بیشتری روبرو میشد. هر چند دریافت این نوع کمکها میتواند بر استقلال خانة تئاتر تأثیری منفی بگذارد و مناسبتر آن است که چنین نوع تشکیلاتی با معرفی و جستجوی منابع مالی مستقل و پایدار، بتواند بیشترین میزان استقلال و عدموابستگی خود را حفظ کند، اما حال که طی 18 سال حرکتی در این جهت انجام نشده و موقعیتی فراهم نیامده و از طرف دیگر مجموع کل کمکهای دریافتی این خانه طی 18 سال، رقمی فوقالعاده اندک است، برای استمرار و گسترش فعالیت آن، چارهای جز پذیرش این نوع کمکها نیست و از این منظر و با توجه به چنین شرایط نامناسبی، باید ورود خانة تئاتر در لیست بودجههای عمومی کشور را یک پیروزی محسوب نمود و حتی با اتخاذ روشهایی مناسب تا دستیابی به موقعیتی پایدار، در پارادوکسی عجیب و در عین تلاش برای استقلال و عدموابستگی، تا جای ممکن سعی در حفظ و گسترش این وضعیت داشت.
بگذریم، در مورد بودجهِ حمایتی اداره کل، به عنوان یکی از مثالها برای طرح نحوة عمل مورد توقع از خانة تئاتر اما میگویم خانة تئاتر میتوانست امکان نظارت را جستجو و فراهم کرده و در تعریف و قانونمند کردن پرداخت آن، نقشی مؤثر ایفا کند و پیشنهاد بدهد که این بودجه با این تعاریف میتواند پرداخت شود و بعد هر فرد تئاتری در نسبتِ با آن تعریف و قانون میتواند بگوید آیا به من تعلق میگیرد و یا اعتراض بکند و بگوید این قانون اشکال و اشتباه دارد و باید تغییر کند و تلاش و مبارزه کند تا اصلاح موردنظرش محقق شود، وقتی چیزی وجود ندارد، هیچ چیزی و معضل و دشمنی روبروی شما نیست و مادیتی ندارد، شما نمیتوانید با آن بجنگید، مداوماً میچرخید و انرژی هدر میدهید و سرگیجه میگیرید و از نفس میافتید، ولی چیزی نمیبینید و به دست نمیآورید جز اتلاف عمر و انرژی! اصولاً در مناسبات مرتبط به تئاتر ما باید در جستجوی تغییر نگرش از “درخواست – لطف” به “مطالبه حق – انجام وظیفه و تکلیف” باشیم.
آقای همت از این 5 میلیارد خبر دارد؟
چه اشکالی دارد شما بدانید من بهشکلی قاعدهمند 50 یا 100 میلیون گرفتهام؟
گیاهچی: بله. اخیراً هم من از ایشان خواهش کردم و مطلبی هم نوشته و تقاضا کردم حال که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی از پرداخت کمک هزینه یا حمایت از نمایشها، ذینفع نیست، یعنی علیالقاعده نباید باشد و عنوانش هم حمایت است، اگر زد و بند و باندبازیای در آن نیست و منطبق با منطق و عدالت و قانون است، چرا اعلام نمیکند؟! چه اشکالی دارد شما بدانید من بهشکلی قاعدهمند 50 یا 100 میلیون گرفتهام؟ خوشبختانه خود شخص وزیر هم از چنین شفافیتی استقبال میکند و چند باری هم در این مورد اعلام موضع کرده که کار خانة تئاتر را برای پیگیری و به نتیجه رساندن آن راحتتر میکند.
آقای همت هیچ وقت خواستار این قضیه نشد؟
گیاهچی: حداقل رسانهای نکرد. البته من اطلاع دقیقی ندارم، اما اینها جزء بدیهیات است، یعنی شما برای اینکه نقشی ایفا کنید و تأثیری بگذارید در وهلهٔ اول باید امکان شناخت، از طریق فراهم بودن امکان نظارت، و دسترسی به اطلاعات لازم و ضروری و پایهای را داشته باشید. پس حتی اگر وظیفه یا توان خانة تئاتر سیاستگذاری به آن مفهوم نباشد.
اما علاقهاش را نشان داده است؟
نقش این خانه میتواند رایزنی و مشورتِ تخصصی باشد
گیاهچی: نمیتواند نسبت به آن بیعلاقه باشد، چون سیاستگذاری تأثیری مستقیم بر تئاتر و هنرمندان تئاتر دارد و آن چیزی که خانة تئاتر مکلف به حمایت از آن است و آن حقوق و منافع جامعه تئاتر است. بنابراین به نظر من مطمئناً نقش این خانه میتواند رایزنی و مشورتِ تخصصی باشد، حتی در بخشهایی میتواند و باید وارد سیاستگذاریها بشود، حالا اگه توان ورود مستقیم ندارد که واقعاً و ماهیتاً هم ندارد، اما یعنی تلاش کند پیشنهاددهندهٔ سیاستگذاریها باشد و بر آنها تأثیر بگذارد، اینهاست که اهمیت اسناد و لوایح و آییننامهها را بیش از هر موضوع دیگری در خانة تئاتر برجسته و شاخص میکند، اتفاقی که نه در بخش دولتی و نه در خانة تئاتر، ابداً به آن توجه نشده است و هیچ سند و مدرک معتبر و قابلاستنادی وجود ندارد، همه چیز خود به خودی پیش میرود و با صاحباختیاری و میل و سلیقة فردی همراه است، در حالیکه خانة تئاتر میتوانست و از این پس هم میتواند در هر موضوع مرتبط به تئاتر، مطلقاً هر موضوعی، طرح و پیشنهاد مدون و دقیقاً تنظیمشده و فکرشدهای که در آن منافع جامعة تئاتر به شکلی مشخص و مطالعهشده لحاظ شده باشد، داشته باشد یا به سمت آن حرکت کند.
سرِ مساله دبیر فجر یک قصهٔ جالبی وجود دارد. طبق قوانین جشنوارههای فرهنگی ما، دولت برای برگزاری جشنواره یک وظیفهای دارد، اینکه نمیتواند مستقیماً یک دبیری برای جشنواره تئاتر فجر انتخاب کند؛ بلکه افراد باید رزومههایشان را بیاورد و برنامههایشان را اعلام کنند و دولت از بین آنها یکی را انتخاب کند. اما این اتفاق نمیافتد. این اتفاق در دوره اول آقای اسدی شکل گرفت؛ این یک قانون در کشور است.
گیاهچی: تقریباً اطمینان دارم برای جشنوارة تئاتر فجر هیچ آئیننامهٔ مشخصی وجود ندارد.
این آییننامه سراسری است؟
چرا هیچ وقت چیزی تدوین نکردند یا اگر کردند منتشر نکرده و اطلاعرسانی نکردند؟
گیاهچی: از اینکه یک آییننامة سراسری باشد اطلاعی ندارم. شما از آقای منتظری و شفیعی صحبت کردید به عنوان دو آدمی که مورد قبول و پذیرش جامعهٔ تئاتری بودند، اینها که مستقیماً تئاتری نبودند، ما در آن مسئولیت چند نفر تئاتری هم داشتیم آقایان حسین پارسایی و حسین مسافرآستانه، حال این سوال مطرح است که چرا هیچ وقت چیزی تدوین نکردند یا اگر کردند منتشر نکرده و اطلاعرسانی نکردند؟ مثلاً اساسنامهای، بنیانی، قانونی، قواعدی برای جشنوارة تئاتر فجر یا دیگر مناسبات تئاتری تعریف نشده است؛
شاید اصلاً نمیدانند قوانین چیست؟
گیاهچی: این نخستین وظیفهشان بوده که بدانند. ما از عدم وجود قوانین و عدم وجود شفافیت و عدم امکان نظارت، بهشدت لطمه خورده و ضربه دیدهایم.
این شفافیت محصولِ پرسشگری است، آیا در خانة تئاتر پرسشگری میبینید؟ آیا اصلاً خانة تئاتر را پرسشگر میبینید؟
متاسفانه جامعهٔ تئاتر را منفعل و مایوس میبینم
گیاهچی: متاسفانه نه. جسته و گریخته حرفها و گلایههایی مطرح میشود، اما پرسشگری اصولی، گلایههای گاه به گاه و بدون برنامهریزی و استمرار و اولویتبندی و پیگیری نیست … پرسشگری زمانی درست انجام شده که به نتیجهای منجر شود، اگر نتایج، معکوس باشد و شما بهجای پیشرفت در امور، پسرفت ببینید و مدام آه و حسرت سر بدهید که آنچه بهدست آمده بود و وجود داشت هم از دست رفته است، نشانهٔ این است که شما پرسشگر مناسبی نبودهاید و پرسشگری کارآمد و مؤثری انجام ندادهاید، به پراکندگی و بیهدف گهگاه حرفهایی زدهاید، اما گامی در جهت تحققشان برنداشتهاید و به هر دلیل عکسالعملی متناسب و درخور نشان ندادهاید. بعضی این نوع کنشگری موجود در خانة تئاتر را معادل حرفهای خالهزنکی و بینتیجه معرفی میکنند. متاسفانه جامعهٔ تئاتر را منفعل و مایوس میبینم که از هر تحول و بهبودی مطلقاً مأیوس و نا امید است، شاید چون هرگز هویت نمایندگی و نمایندگان درخور و شایسته و مورد انتظار و توقعی پیدا نکرد، اما از یاد نبریم که در هیچ جای دنیا و در هیچ مناسباتی اگر کسی خودش در جستجوی منافع خودش نباشد و از آن جانانه دفاع نکند، تقریباً ممکن نیست منفعتی به او برسد و حتی چون وضعیت امروز تئاتر ما منافعش را بیش از پیش از دست خواهد داد.
یکی از دلایلی که نسل من حاضر نیست وارد خانة تئاتر شود این است که میگوید من منفعتِ شخصی خودم را راحت دارم به دست میآورم؟
گیاهچی: این به خاطر بیتجربگی و عدم شناخت از وضعیتشان است.
رفتن به خانة تئاتر هم در راستای منافع شخصی میبینند؛ آقای شکرخدا گودرزی برای نمایش آخرش صد میلیون تومان کمک هزینه گرفته است، آیا برای گرفتن این کمک هزینه در جهت منفعت عموم حرکت کرده یا جهت منفعت خودش بوده است؟
حدود 5 هزار تئاتری صاحب شرایط عضویت در خانة تئاتر داریم که بسیاری از آنها دهه شصتی و هفتادی هستند
گیاهچی: نمیخواهم به این سوال پاسخ بدهم، چون مثبت یا منفی بودن پاسخ، تغییری در اصل موضوع ایجاد نمیکند. میخواهم بگویم شما الان مدعی هستید 25 هزار تئاتری داریم، حدس من این است که در حدود 5 هزار تئاتری صاحب شرایط عضویت در خانة تئاتر داریم که بسیاری از آنها دهه شصتی و هفتادی هستند، شما فکر کنید اگر اینها وارد میشدند آیا حتی بر مبنای همین اساسنامه و ساختار پوسیده و غیرقابل دفاع، نمیتوانستند تغییر ایجاد کنند؟
اگر میخواستیم دهه شصتیها را وارد آن صندوق بکنیم از آن صندوق چه چیزی بیرون میآمد؟
گیاهچی: فرآیندی در زندگی نیست که شکست در آن غیرقابل تصور باشد، عرصهٔ زندگی عرصهٔ شکستهای مکرر، تلاشهای مداوم و پیروزیهای ممکن است، خانة تئاتر هم همینطور است، شما بالاخره میآیید یک جایی و ممکن است در ابتدا شکست بخورید، من چند دوره در خانة تئاتر حضور داشتم؛
هیچ وقت هیأت مدیره نبودید؟
گیاهچی: نه، هیأت مدیرة مرکزی نبودم. سه دوره در کانون کارگردانان بودم، یک بار نائب رئیس و سخنگو هم بودم، زمانیکه محمد رحمانیان رئیس بود، دورهٔ آخر هم که ماقبل این دوره باشد بیشترین رای همان حاضران اندک را کسب کردم، اما اذعان میکنم، شکست خوردم نه یک شکست کامل، بلکه شکستی منتج به این نتیجه که نمیتوان از طریق هیأت مدیرة انجمن و کانونها این خانه را متحول کرد، تنها امید تغییر در هیأت مدیرة مرکزی است.
ـ الان این هیأت مدیره سخنگو دارد؟
گیاهچی: بله آقای محمودرضا رحیمی سخنگوی هیأت مدیره کانون کارگردانان است، سخنگوی هیأت مدیره مرکزی هم آقای همت است.
آقای همت که مصاحبه نمیکند چطور سخنگویی است؟
مشکل اصلی و بنیادین خانة تئاتر همین سخن نگفتن و عدم گفتگو است
گیاهچی: اصلاً مشکل اصلی و بنیادین خانة تئاتر همین سخن نگفتن و عدم گفتگو است.
جالب است شکرخدا گودرزی میگوید من از زبان خودم میگویم، روابط عمومیاش میگوید من از زبانِ خودم میگویم.
نمیبینم نسل شما تلاشی کرده باشد برای اینکه بتواند تغییر و تحولی ایجاد کند
گیاهچی: نشاندهندهٔ ویرانیِ سیستم و ساختار است وقتی که شما تا این حد تردید داشته باشید و اینقدر در فشار باشید، اینقدر به شما اعتماد نباشد که شما در خانهٔ خودتان بیهراس نمایندگی کنید، آن هم به عنوان عضو هیأت مدیره یا هر سمت و پستی که دارید، این نشاندهندهٔ یک ویرانی و خرابی عظیم در داخل آن سیستم و ساختار است. میخواستم بگویم همه چیز ممکن است در ابتدا با شکست توأم باشد، من که نمیبینم نسل شما تلاشی کرده باشد برای اینکه بتواند تغییر و تحولی ایجاد کند.
میگویم علت احساس همیشگی و شاید کاذب موفقیت نسلِ جدیدتر، نسبت به نسل گذشته، در اینکه مثلاً تعدادشان بیشتر است یا حضور بیشتری روی صحنه دارند، نسبتی با ارتباطشان با شرایط دانشجویی و دانشگاهی و گروهها و امکان همکاریها دارد و به نسبت وقتی اینها از شرایط دانشجویی و آماتوری و غیرحرفهای جدا میشوند و حرفهایتر میشوند، در همین نسبت، اتفاقِ معکوسی میافتد و امکانِ حضور و فعالیتشان کمتر میشود، چون نسلهایی میآیند که چنین امکانی دارند، امکانی دارند که مثلاً شما با همراهی چند نفر جوان با انگیزه و مشتاق و پاکباخته، با بودجه و امکانات و توقعات به مراتب کمتر، کاری تولید کنید و به صحنه بیاورید که برای دیگران در نسبت با موقعیت حرفهایشان، دیگر آن مناسبات و ارتباطات از بین رفته است؛ بنابراین به اینکه نسلهای جدید الان تعدادشان یا وضعشان خوب است، نبالید و این شما را فریب ندهد؛ این دور و وضعیتی است که در انتظار هر نسلی خواهد بود؛
بچههای دهه شصتی تشکیلاتِ زیرزمینیِ خیلی خوبی دارند؛ چرخهٔ افرادی مانند اشکان خیلنژاد، یوسف پاپیری، مجتبی کریمی، سمانه زندینژاد، مرتضی میرمنتظمی، یعنی یک زنجیرهای را تشکیل دادند که یک تشکل غیررسمی است و خیلی خوب قبضه کردند. شاید درصد مهمی از تئاترهای یکسال گذشتهٔ تئاتر ایران را اینها دست گرفتند و گیشهٔ خیلی خوبی داشتند.
ما تا ساختارها را درست نکنیم هیچ تضمینی برای اینکه منافع ما در بلندمدت حفظ بشود نیست
گیاهچی: بله. اتفاقاً من به این تشکیلات خیلی علاقهمند هستم و کارهای آنها را دنبال و تحسین میکنم؛ اما میخواهم بگویم این مصداق آن مثل چینی است که میگوید جای اینکه به من یک ماهی بدهی، ماهیگیری یاد بده! به نظرم تمام اینها را بتوان به نحوی با گرفتن آن ماهی مرتبط دانست و هیچ تضمینی برای ادامهٔ این وضعیت وجود ندارد، ما تا ساختارها را درست نکنیم هیچ تضمینی برای اینکه منافع ما در بلندمدت حفظ بشود نیست، همین تشکیلات حلقة تئاتر دانشگاهی به راحتی میتواند از یک تشکیلاتِ جدید دهه هفتادی متأثر شود و بسیاری از امکانات یا موقعیتهای فعلی خودش را از دست بدهد، چون ساختار وجود ندارد. ما نمیتوانیم مبنا را بر این بگذاریم که وضعیت فرد، فرد ما چگونه است، نمیتوانیم بر مبنای منافع تنها خودمان حرکت کنیم، اگر تئاتر را رها کنیم و فکر کنیم هر کس تنها به فکر منافع شخصی خودش باشد، همانطور که این اتفاق در حال حاضر رخ داده است، تئاتر به سمت نابودی میرود، میشود همین اَترکسیونهای هشتگی، بدون تمرین کافی و مهارت و بدون فکر و اندیشه، که صرفاً خودش را با حضور تماشاچی و صرفِ گردش مالی، توجیهپذیر میپندارد و دیگر اینکه ارزشِ فرهنگی آن چیست و چه کارکردِ معنویای دارد و مولد چه سرمایهٔ معنویای است و چقدر به عنوان یک پدیدهٔ فرهنگی مؤثر است، مطرح نیست. اینها همه به کنار میرود، یعنی یک پدیدهٔ سرگرمیساز و پولساز میشود، کما اینکه الان به نظر من علیرغم برخی مقاومتهای ستودنی، حرکتِ کلی ما به این سمت است.
شما میتوانید میزانِ فروش نمایشهای مختلف را ببینید، شما میبینید 7، 8 تا از نمایشهای روی صحنه که به 10 درصد اجراها هم نمیرسد، فروش خوبی دارند یا پُر هستند، بقیه، تقریباً بسیاری فروش ندارند همه صندلیها و باکسهای فروش خالی است، من با چند نفر از دوستان صحبت کردهام، الان یکی از افتخارات یک کارگردان این است که من ضرر ندادم یا 4، 5 میلیون تومان ضرر کردم! یعنی هم نویسنده و هم کارگردان و گاهی طراح هم هست و هیچ چیز عایدش نشده هیچ، ناگزیر مبلغی هم از جیب پرداخته است، اینها فاجعه است یا وقتی حاکمیتِ بازیگرانِ چهره در تئاتر به وجود آمده و تمام پروسه تولید را متأثر میکند از میزان تمرینات تا تن دادن به تمام دیگر محدودیتهایی که در کار با این دسته از افراد وجود دارد و نهایتاً اینکه یک نفر بازیگر معادل کل گروه از نویسنده و کارگردان و بقیه پول دریافت کند. اینها جاهایی است که از صنف توقع کمک و ورود میرود، صنف میتواند این مناسبات را در دیگر کشورها بررسی کند و متناسب با شرایط بومی ما تلاش کند آنها را بازتعریف و قانونمند کند و به مقابله با بیضابطگی برود و در ممانعت از آن که حد و مرزی ندارد، کمک کند.
سر این قضیه ورود نکردند.
گیاهچی: نکردند؟ در چه قضیهای ورود کردند؟! در هیچ قضیهای ورود نکردند، همه چیز را رها کردهایم. در خانة تئاتر هر از گاهی گلایهای مطرح میکنیم، بدون اینکه عملی در جهت اصلاحِ حتی یک مورد، انجام بدهیم و حداقل یک مشکل از مشکلات پیش روی جامعة تئاتر را از جلوی پا بر داریم! هر چه مساله ایجاد و مطرح میشود روی میز است و اضافه میشود، جامعة تئاتر ما هم که نشستهاند و از آن دور میگویند، لنگش کن! این یکی بیخاصیت است! به آن یکی اعتماد نداریم! فلانی بیسواد و ناکارآمد است! و دیگری منفعتطلب و باندباز و شارلاتان و …، منتقد همه هستیم و از همه کس و همه چیز بد میگوئیم، بیآنکه بیاندیشیم هر چیزی در زندگی نسبی است و نه آرمانی و بدون آنکه هرگز اندیشیده باشیم یا پیشنهاد جایگزین بهتری ارائه کنیم. تصور میکنیم بیتوجهی و کوچک شمردن موضوعات مانع تأثیرپذیری ما از آنها میشود، حال که عملکرد چنین خانهای مستقیماً روی زندگی تک تک ما تأثیر میگذارد و روی چیزی که ویژگی و معنا و فصل مشترک این صنف و علاقه و یکی از اولویتهای زندگی ماست: تئاتر!
بله در سالهای اخیر از نظر کمی و بیآنکه طراحی خاص و ویژهای وجود داشته باشد، شاهد رشدی بودهایم، به هر شکل وضعیتِ تئاتر از نظر کمی بهبود و گسترش پیدا کرده است، اما آیا کسی طراحی ویژهای داشت یا نقشی سازنده و اساسی ایفا کرد؟ اینها اتفاقاتی است که در دوره آقای شفیعی رخ داد و او هم همراهی کرد و مانع نبود که خودش ارزشمند و قابلقدردانی است؛ اما طراح و موسس نبود، یک خواست و فشار اجتماعی و عمومی وجود داشت، چیزی شبیه سر برآوردن کافهها و … یعنی شما این همه فارغالتحصیل دارید اینقدر کارگردان و نویسنده و بازیگر تازه، اینها بالاخره باید چه میکردند؟ ناگزیر بودند به این سمت بروند، چون سالنهای تئاترِ محدودی بود و ابداً جوابگو نبود، اما آیا این اتفاق با پیشبینی و برنامهریزی و هدایت پیش رفت، آیا اداره کل یا خانة تئاتر کوچکترین طرح و برنامهای در مورد این اتفاق داشت، یا تنها ناباورانه و اندکی با بهت نظارهگر بود، وضعیتی که کماکان ادامه دارد … بله اگر آقای شفیعی، مدیران خانة تئاتر یا هر مدیر دیگری منجر به تأسیس یک زیرساخت اساسی در تئاتر شده باشد، عملکردش قابل دفاع است، همچنین آقای منتظری و بقیهٔ آنها، اما نمیتوان رویدادهایی که خود بهخودی یا با جبر زمانه اتفاق میافتد را بهنام خود مصادره کرد، مثلاً اگر 4 سالن در شهرستانها، از مسیر پیگیریهای دیگری ایجاد شده هر چند باز نمیتوان گفت که مدیر مستقر ابداً مؤثر نبوده، اما نمیتوان آن را به حساب این یا آن مدیر، تنها بهصرف ارتباطی کلی و موضوعی گذاشت.
حالا نمیدانم ایدهٔ خود آقای شفیعی بوده یا نه؟ اما در جایی مطرح کرده بودند که پیگیر آن هستند که در مرکز هر استان یا شهرهایِ بزرگ یک بلکباکس ساخته شود، این فکر میتواند یک ایدهٔ خوب و درخشان باشد و میتواند به عنوان یک راهبرد یا یک هدف مورد نظر باشد.
این ایدهٔ خودشان بود و بر اساس بوم هر استان طراحی سالن میکردند که پایلوت آنها هم استان کرمان بود که 8 سالن در 8 استان با شکل بخصوص و شبیه به هم ساخته شد.
گیاهچی: پس به آقای شفیعی باید تبریک گفت، در همین نسبت ممکن است کارهای مهم دیگری هم انجام داده باشند یا آقای منتظری و دیگر مدیران مستقر و از جمله مدیران همین خانة تئاتر مورد انتقاد که خب بخشی از گناهش به گردن خودشان میافتد که اطلاعرسانی مناسبی نکردهاند.
زمان آقای قادر آشنا هم تئاتر شهرها راه افتاد؛ ولی مشکل تئاتر شهرها این بود که یک آمفیتئاتری از قدیم وجود داشته میگفتند این تئاتر شهر شود انجمن آنجا در آن مستقر شود و در آن نمایش اجرا شود مشکل آنجا بود خیلی از آن سالنها اصلاً سالنهای تئاتر نبودند مانند سالنی که در همدان است.
گیاهچی: اطلاعات اینها درست نمیرسد. باید اطلاعرسانی درست و دقیقی انجام بشود، شما میدانید ما چند اجرا در شهرستانها داریم؟ مثلاً الان در ایران چند نمایش روی صحنه است؟ من بارها از کسانی که ساکن شهرهایی هستند که در آنها دانشگاه تئاتر هم داریم مثل بوشهر و نوشهر و اراک و … این سوال را پرسیدهام و در کمال ناباوری همواره با پاسخ منفی مواجه شدهام.
مشهد فعالیتِ خوبی دارد و تئاتر شهر آنجا به شدت فعال است، کرمان خیلی خوب شده است.
گیاهچی: خانة تئاتر یا مرکز هنرهای نمایشی میتوانست و میتواند اطلاعرسانی اینها را با سادهترین سازوکارها مدیریت کند.
آنجا بچهها حاضر شدند بروند زیر نظر انجمن هنرهای نمایشی.
گیاهچی: نمیگویم اتفاقی که در حال وقوع است را مدیریت کند، اطلاعرسانی اینها را میگویم، یعنی جمعآوری و انعکاس اطلاعاتش. مرکز هنرهای نمایشی یا خانة تئاتر بهراحتی امکان چنین کار مهمی را دارند. اخیراً مثلاً خانة تئاتر کارِ زیبایی که کرده این است که اطلاعات و اخبار مربوط به خانة تئاتر و خود تئاتر را بهتفکیک منتشر میکند، کار بسیار سادهای است اما میتواند بسیار مهم و کاربردی تلقی بشود.
اگر این کار را نکند روابط عمومی زیر سوال میرود.
روابط عمومی خانه تئاتر سالها تقریباً مطلقاً تعطیل بوده است
گیاهچی: بله. البته همه چیز نسبی است و روابط عمومی آنجا سالها تقریباً مطلقاً تعطیل بوده و البته بسیاری از روابط عمومیهای دیگر در حوزة تئاتر هم در چنین وضعیتهایی است، یعنی فاقد هر نوع انگیزه و ابتکار و نوآوری است، اما خوشبختانه وضعیت خانة تئاتر مدت کوتاهی است که از این حیث، امیدوارکننده و در حال پیشرفت است که امیدوارم هرگز دچار روزمرگی نشود، موضوعی که دیگر بخشهای خانة تئاتر به شدت درگیر آن هستند، خدا نکند نیازمند آمار و اطلاعاتی باشید، تقریباً هیچ چیز ساختارمندی وجود ندارد، جز اطلاعاتی پراکنده و در هم.
از آقای گودرزی بپرسید که به عنوان مسئول پژوهش آنجاست.
در خانه تئاتر پژوهشی وجود ندارد که مسئولی داشته باشد.
گیاهچی: تصور نمیکنم اینطور باشد که میگویید، آنجا پژوهشی وجود ندارد که مسئولی داشته باشد، کدام پژوهش؟! البته حالا از حق نگذریم از زمانی که آقای همت مسئولیت پذیرفته به هر حال کارها تکان کوچکی خورده و حرکتهای امیدوارکنندهای مشاهده میشود.
با برنامهای که آقای نادری داشت کاملاً فاصله دارد.
پیشرفت یا حرکتی که بهتازگی در خانة تئاتر مشاهده میشود، با برنامه بهسازی ابداً منطبق و سازگار نیست
گیاهچی: بهتر است بگوییم برنامه کارگروه بهسازی، شامل آقایان حمید پورآذری، اصغر دشتی و علیرضا نادری که بسیاری در آن ایفای نقش کردند؛ اما نقش امیر اسمی بهمراتب پررنگتر بود و البته و بیشک آقای نادری پشتیبانِ اصلی ماجرا بود و حضور و پشتیبانی او باعث شد که برنامه تا آنجا پیش برود. اما این پیشرفت یا حرکتی که بهتازگی در خانة تئاتر مشاهده میشود، با آن برنامه ابداً منطبق و سازگار نیست و بدتر از آن با خواست و توقع جامعة تئاتر، بهخصوص جوانان و نسلهای متأخر تئاتری، اصلاً جامعة تئاتر متوقع یک انقلاب و تحولی بزرگ در مناسبات است حال آنکه آنجا مانند یک لاکپشت و حلزون حرکتی آرام و با رعایت دهها ملاحظه و تردید انجام میدهد.
جلسهای که آقای نادری و آقای دشتی و آقای پورآذری در تئاتر شهر برگزار کردند، شما در آن جلسه حضور داشتید، بعد از آن هم شما برنامه تلویزیونی داشتید آقای کوپال در حد دو سه دقیقه صحبت کرد، چرا آن روز روی آنتن بحث را باز نکردید؟
گیاهچی: موضوع برنامه ما و ساختار برنامه، نقد یکی از تئاترهای روی صحنه بود و این انتخاب و محدودیت وجود داشت که ما از این ساختار خارج نشویم.
یعنی دستور بود که نمیتوانید؟
در آن مقطع دوستانی که در برابر جریان بهسازی مقاومت میکردند، حضور در برنامه را نپذیرفتند
گیاهچی: طرح برنامه این بود و خروج از آن نیازمند هماهنگیهایی بود، در این هماهنگیها لازم بود حتماً طرفین و نگاههایِ در مقابل هم، حضور در برنامه را بپذیرند که اگر قرار است وارد بحثی شویم تنها به قاضی نرفته باشیم، که در آن مقطع دوستانی که در برابر جریان بهسازی مقاومت میکردند، حضور در برنامه را نپذیرفتند. کما اینکه مثلاً یک جلسه به تئاتر دانشگاهی پرداختیم، یک جلسه به تئاتر خصوصی که یادم است آقای همت هم آمدند و برای مثال در بحث تئاتر دانشگاهی که انتقاداتی هم مطرح بود، دبیر جشنواره آمد، وظیفهٔ هر رسانه و از جمله تلویزیون ایجاد فرصت برابر برای دیدگاهها و نظرات متفاوت است و هر کس حالا مسلماً در چهارچوبهای تعیینشده، آزاد است نظر و دیدگاه خودش را بگوید.
مثلاً در رسانة شما که یک خبرگزاری است، اگر امکان گفتگو نیست، اینطور پیش میرود که شما چیزی منتشر میکنید، من الان حرفی میگویم و فردا ممکن است کسی بیاید به نظرات من پاسخ بدهد و آنها را رد کند و … و شما مکلف هستید و نمیتوانید بگویید من این را منتشر نمیکنم و باید منتشر کنید و تلویزیون هم کم و بیش تابع همین شرایط است، در واقع اساس تلویزیون امکان چنین فرصت برابر و چنین عدالتی است و حالا کار نداریم تا چه میزان و آیا در تمامی برنامهها رعایت میشود یا نه؛
در مورد چشم شب روشن رعایت نشد.
گیاهچی: در آن برنامه برخلاف ما این فرصت وجود داشت که تهیهکننده از خانة تئاتر برای حضور در برنامه دعوت بکند و وقتی نپذیرفتند اعلام بشود که علیرغم دعوت انجامشده، خودشان از این حق گذشتهاند و دعوت را نپذیرفتهاند، از طرف دیگر سه میهمان آن برنامه و حتی خود مجری از اعضای خانة تئاتر بودند و حتی آقای دکتر دلخواه رئیس وقت کانون کارگردانان خانة تئاتر بوده و هست، یعنی نمیتوانید بگویید کسی در برنامه حاضر نیست که از تشکیلات موردانتقاد دفاع بکند، در مورد نقد تئاتر چنین وضعیتی در کار نبود.
در جشنواره فجر آقای مهندسپور نبود.
گیاهچی: آنجا هم گویا آقای مهندسپور دعوت شده بودند اما دعوت را نپذیرفتند یا نمایندهای معرفی کردند که به هر حال تصمیم تهیهکنندگان، آن شکل برگزاری گفتوگو شد، که من شخصاً آن را نمیپسندم و نمیتوانم آن را کاملاً تأیید کنم و اگر از دیدگاه مورد بررسی و انتقاد هم کسی حاضر بود، مسلماً برنامه جذابتر و با رعایت عدالت بیشتری همراه بود.
گفته بود من را دعوت نکردهاند.
گیاهچی: حالا درست نمیدانم، تنها این را میدانم که در برنامة مربوط به خانة تئاتر با توجه به عدم پذیرش نمایندهای از هیأت مدیرة خانة تئاتر برای حضور در برنامه، تهیهکننده حتی تا مرز تغییر موضوع برنامه پیش رفت و حتی ابتدا قرار بود دو جلسه را به این موضوع اختصاص بدهد و به هر حال از چنین وضعیتی متأثر شد، بی آنکه برنامهاش محدودیتهای برنامة مرا داشته باشد.
کدام برنامه؟
گیاهچی: از “نقد تئاتر” و “چشم شب روشن” صحبت میکنم، ابتدا به کلی از برگزاری برنامه با موضوع خانة تئاتر منصرف شدند؛ اما وقتی آقای دلخواه که رئیس فعلی کانون کارگردانان خانة تئاتر است و در کنار انجمنهای نمایشنامهنویسی و بازیگران و طراحان به نحوی مهمترین انجمن آنجا محسوب میشود، پذیرفت بهخصوص با توجه به شخصیت آقای دلخواه که آدمی متعادل و منصف و حتی تا حدودی محافظهکار است و با پذیرش نقش مدافع خانة تئاتر برای مجری، برنامه روی آنتن رفت.
ولی مجری عضو خانة تئاتر نیست.
گیاهچی: آقای رایانی هم 10 سال پیش عضو بوده و الان یکی از چیزهای بسیار مضحک خانهٔ تئاتر همین است. چرا به کسی که 10 سال منفک شده و تمایل به بازگشت دارد میگویند لازم است حق عضویت تمام این ده سال را بپردازد، برای چه باید بپردازد؟ این کوچکترین منطق و توجیهی ندارد. 10 سال عضو نبوده، نه بیمه شده، نه آمده چیزی گرفته ونه از هیچ امکانی استفاده کرده است، الان برگشته، چه کسی گفته و کجای این قانونی است که شما که 10 سال نبودید، باید حق عضویت تمام این ده سال را بپردازید. بعد دوستان میگویند ما مانع بازگشت هنرمندان معلق و متقاضیان عضویت تازه نیستیم. خب شما هیأت مدیره هستید، بهراحتی میتوانید تسهیلاتی مصوب کنید. اصلاً وظیفة شما همین است. اگر کسی حق عضویت سالی که تمایل به بازگشت دارد را بدهد و عضو بشود چه مشکلی به وجود میآید، اگر هدف حقیقتاً جذب باشد، اما وقتی شما دچار تردیدهایی برای حفظ موقعیت خودتان هستید و هدفتان جز این نیست و به منافع شخصی بیش از منافع گروهی میاندیشید و در آستانهٔ انتخابات نگران میشوید که اگر اعضای قدیمی برگردند، نکند آرا برگردد و این حاکمیتِ مستمرِ 18 ساله معدودی به خطر بیفتد، گرفتار این کابوسی میشویم که هستیم.
قبلاً توضیح دادم، گفتم از یک منظر ما دو نوع عضو خانة تئاتر داریم، یک نوع کسانی که از خانة تئاتر کسب هویت میکنند که هیچ اشکالی هم ندارد، خیلی هم خوب است و یکسری افرادی که به خانة تئاتر هویت میدهند، شأن برای آن ایجاد میکنند. انتخابات خانة تئاتر یا نظام انتخابات خانة تئاتر، مبتنی بر افرادی است که کسب هویت میکنند، چون این کار برای آنها اهمیت دارد، همینکه با نشان دادن کارت عضویت بتوانند در کنار و جمع افراد هویتبخش حاضر باشند، برای آنان دارای ارزش و اهمیت است، پس هیچ موقعیت، موضوع و حضوری اینچنین را از دست نمیدهند، هر دو سال یکبار فرصتی دست میدهد که خودشان را به عنوان هنرمند تئاتر معرفی و اثبات کنند؛ ایرادی هم به این تلقی آنان وارد نیست، این ایرادِ اساسنامه است که چنین سیستمی برای رأیگیری گذاشته است، جایی که شناخت این افراد از موضوعِ ساختار و سیستم، از موضوعِ کاندیداها و تواناییها و عملکردهایشان و از موضوع وضعیت فعلی و حاضرِ تئاتر، شناختِ کاملی نیست و تنها متأثر از قضاوتهای ظاهری یا جو حاکم بر جلسه است و منجر به تصمیمگیری نامتناسبی میشود.
رفتار متولیان موجب شده قریب 1000 نفر از افراد شاخص منفک شوند
منکر این نمیشوم که در بین این دسته، افرادی هستند که گاهی به مراتب باسوادتر، آگاهتر و دارای دیدگاههای سازندهتری هستند، اما به محض اینکه این را میگویید همه را علیه شما تحریک میکنند، صحنهٔ فعلی انتخابات ابداً صحنهای منطقی و قابل دفاع با فرصتهایی برابر برای کاندیداها نیست، رفتار متولیان موجب شده قریب 1000 نفر از افراد شاخص منفک شوند، از آن جمعیت 1700 بازمانده، افراد شاخص نیایند، دهة شصت و هفتادیها هم که هیچ اعتباری برای آنجا قائل نیستند و افزوده نمیشوند، با این شرایط، مسئولیت تعیینکنندگی در انتخابات عملاً در دست کسانی است که شناخت آنها از آدمها بر مبنای تئاتر، عملکردها یا نحوة مدیریت و دستآوردها نیست، در کمال تأسف بر مبنای دیدن افراد در فیلمها و سریالهاست، بر مبنای اسمی که شنیدهاند و به گوششان آشناست، حتی بارها مشاهده شده که اسم درست آدمها را نمیدانند و آنان را با نام شخصیتهایی که قبلاً در فیلم و سریالی بازی کردهاند معرفی میکنند! این چه انتخاباتی در مورد آیندهٔ هنری است که خود را مادر هنرهای نمایشی میداند، که بیشترین پیوند را با تفکر و فلسفه و اندیشه و ادبیات داشته است! شما در آنجا درصد عمدهای از افراد حاضر را نمیشناسید، یعنی سالهاست نه تنها توفیقی برای حضور بر صحنه پیدا نکردهاند که حتی ارتباطشان در حد دیدن یک نمایش یا خواندن یک کتاب و مقاله یا حداقل پیگیری اخبار مرتبط به تئاتر هم قطع است، پس جا نمیخورید که بشنوید به آن آقایی که در سریال فلان بازی کرد رأی بدهیم! مثلاً در سریال مختار یا آژانس دوستی و … بازی کرده بود، خیلی خوب بود! اینکه انتخابات نشد!
شما عضو گروه حرکات موزون، موسیقی، همسرایان، بازیسازان یا در نقشهای مکمل هستید، بهراحتی هم چنین موقعیتهایی را بهدست میآورید بهشکلی که اگر یک سال زمان بگذارید میتوانید بارها در این موقعیت روی صحنه بروید، نویسندگی سخت است، نمیشود یک متن بنویسید، حالا با این متنهایی که روی صحنه میرود بهتر است بگویم سختتر است اگر غیرممکن نباشد، کارگردانی سخت است و بردن یک کار بر روی صحنه، طراحی سخت است که الحمدالله در حال نابودی کامل هم هست، ولی شما در تئاتر خیابانی بالاخره امکانِ اینکه بتوانید در پروژة تئاتر خیابانی حضور پیدا کنید، سهلتر است، الان بعضی از دوستان هنرمند که در تئاتر خیابانی فعالند سابقهٔ 200 اجرایِ متفاوت، با عناوین مختلف دارند. نمیخواهم همه را با یک چوب برانم، بالاخره در هر گروهی شایستگان بسیاری هم هستند و نمیتوان مطلقاً همه را با هم جمع بست، اشکالی هم در عضویت و برخورداری هیچیک از این افراد از امکاناتی که عضویت در یک تشکیلات صنفی میتواند برایشان فراهم کند نیست، بحث من تنها این است که نمیتوان مدیریت و نقش اصلی در انتخابات را به چنین وضعیتی سپرد، البته میشود سپرد و نتیجة چنین کاری، همین عملکرد و نتایج به دست آمده تا حالاست. در کدام تشکیلات صنفی- هنری دیگری اینچنین کردهاند که ما با همة ادعاهایمان در تئاتر میکنیم، حداقل میتوانستند وضعیتی مشابة خانههای سینما یا موسیقی فراهم کنند؛
چه شد آن شب در برنامة نقد تئاتر بحث را پیش نکشیدید، آقای راد قرار شد بیاید روی خط صحبت کند، راد قبول نکرد؟
در اثنای انتخابات میخواستم 4 مناظره برگزار کنم،
گیاهچی: بله آنها مانند الان یک سکوت رسانهای پیش گرفتند، من در اثنای انتخابات میخواستم 4 مناظره برگزار کنم، به خانة تئاتر پیشنهاد کردم، گفتم خودتان برگزار کنید، شما باید ایجاد گفتگو کنید، یک نفر از اعضای هیأت مدیرة مرکزیتان بنشیند با یک نفر از منتقدان صحبت کند، میتوانست آقای همت باشد، آقای راد باشد، خانم کاظمی باشد، آقای نعیمی باشد هر کدام از اعضای هیأت مدیره، یعنی یک کسی که از وضعیت موجود یا عملکرد خانة تئاتر دفاع میکند و یک نفر که منتقد است که میتواند خیلی از افراد باشد از کسانی که منفک شدهاند تا نسلهای جوان و … بنشینند رودرو صحبت کنند.
نظرشان چه بود؟
موافقت اولیه شد که قطعاً ما در تاریخ 2 اردیبهشت اولین این گفتگوها را برگزار کنیم
گیاهچی: رد نکردند، چون من درنظر داشتم این کار را اگر نپذیرفتند خودم به یک شکل خصوصی با همکاران دیگر انجام بدهم، رد نکردند و زمان را سوزاندند و در نهایت منجر به یک خبری شد که بر مبنای تأیید یکی از دوستان حتی روی سایت هم قرار گرفت اما پاک شد، یعنی موافقت اولیه شد که قطعاً ما در تاریخ 2 اردیبهشت اولین این گفتگوها را برگزار کنیم.
چرا برگزار نشد؟
هر سخن و پرسش و پاسخی چنتة خالیشان را بیشتر هویدا میکند
گیاهچی: میگویم سکوت خبری و منع هر نوع مصاحبه، حتی در حد پاسخگویی در یک گروه تلگرامی، به محض آنکه یکی از آنان مبادرت به پاسخی میکند فیالفور او را منع میکنند، چون هیچ منطق و استدلالی ندارند، هر سخن و پرسش و پاسخی چنتة خالیشان را بیشتر هویدا میکند، اما در سکوت حداقل دستشان رو نمیشود و ژست و ظاهرسازیشان خراب.
چون برای انتخابات ریاست جمهوری هم نشست برقرار میکنند.
گیاهچی: اینها برعکس عمل میکنند!
برعکس اینکه هیچ وقت حرف نمیزنند.
انتخابات پرشور برگزار شود باز به ضرر اینهاست
گیاهچی: حرف نمیزنند، مخالف شور و شوق در انتخابات هستند، حتی تا پیش از این خبرش را هم درست و حسابی منتشر نمیکردند و اطلاعرسانی مناسبی نداشتند در حدی که حتی به اعضای هیأت موسس خود هم خبر نمیدادند، یک نمونهاش همین آتیلا پسیانی که اخیراً از بیخبری گلایه کرد. من فکر میکنم به نحوی در عدم استقبال از خانة تئاتر و عدم برگزاری انتخابات پرشور بُرد با جناح محافظهکار و ادامهٔ این سیستم و ساختاری است که تنها تأمینکنندة منافع چند نفر معدود و محدود است و نه جامعة تئاتر، هر عضو جدیدی که از دهه 60 و 70 بیاید آنجا، مسلماً تحولخواه خواهد بود، هر عضوی که برگردد یعنی به دلیل انتقاد و نارضایتی رفته بوده، برگردد یک رأی به ضرر اینهاست، اگر انتخابات پرشور برگزار شود از 1700 نفر بخش بیشتری شرکت میکنند و باز به ضرر اینهاست، اتکای این دوستان برای استمرارِ وضع موجود به 400، 500 رأیی است مربوط به آن بخش از افرادی که به نحوی هویتشان را از خانة تئاتر میگیرند و هر عامل خارجی که اینجا وارد شود آن را به خطر میاندازد به همین خاطر است که از همین حالا با توجه به یک شور و استقبال نسبی صحبت از حد نصاب شکنی در جلسة اول در میان است، نوبت دوم با هر تعدادی رسمیت مییابد و بسیاری از شرکتکنندگان منتقد در نوبت اول، دلسرد شده و نمیآیند و احتمال استمرار وضعیت بهشدت بالا میرود.
در دورهٔ قبل این هیات مدیره با چند شرکتکننده در مجمع عمومی رای آوردند؟
گیاهچی: یکی از مشکلات همین است، آییننامة انتخابات وجود ندارد و کوچکترین اطلاعاتی در مورد انتخابات منتشر نمیشود.
یعنی نمیگویند آقای راد چند رأی به دست آورده؟
انتخابات سال 93 اطلاعاتش هست و منتخبین با حداکثر 700 تا حداقل حدود 200 رأی به هیأت مدیره وارد شدهاند
گیاهچی: من سرچ کردم ندیدم، یک دوره بوده، انتخابات سال 93 اطلاعاتش هست و منتخبین با حداکثر 700 تا حداقل حدود 200 رأی به هیأت مدیره وارد شدهاند.
آنجا اعلام شد؟
البته آنجا هم اگر کسی باشد اعلام میشود ولی آنجا شمارش آرا خیلی به دراز میکشد، بعداً به نحوی اعلام میشود؛ ولی من در سرچ اینترنتی به دست نیاوردم، هرچند چنین اطلاعاتی حتماً در خانة تئاتر وجود دارد، حالا نمیدانم در دسترس باشد، اما نمیگویم وجود ندارد. باز یکی از مسائل این است، سوال این است مطابق اساسنامه برگزاری انتخابات با نصف +1 که خودش محل بحث است که چرا چنین نسبت ضعیفی، به حد نصاب میرسد. از کجا میفهمیم که به حد نصاب رسیدیم یا نه؟ شما باید اعلام کنید، بگویید من چند عضو دارم و مشخصاتی بدهید، ولی اینها اعلام نمیکنند، من میگویم شما اعلام کنید انجمنهای شما چند نفر هستند، ولی اعلام نمیکنند.
رئیس انجمنها میتوانند اعلام کنند؟
اطلاعات انجمن بازیگران فوق سری است، چون هویداکنندة یک نابرابری و تبعیض مطلق است
گیاهچی: میتوانند اعلام کنند. سه، چهار انجمن اعلام کردهاند، بقیه اعلام نکردند، مثلاً اطلاعات انجمن بازیگران فوق سری است، چون هویداکنندة یک نابرابری و تبعیض مطلق است. شما اعلام کنید چند نفر هستید تا ببینیم نسبتها چگونه است، بعد اعلام کنید چه کسانی رای دادند. برای نمونه در صورتجلسهای که برای انتخابات کانون کارگردانان تهیه کردم، نوشتم در این انتخابات 200 نفر حق رای داشتند با نام این افراد….، 50 نفر شرکت کردند به نام این افراد…، 10 نفر وکالت دادند و وکالت این افراد به این افراد واگذار شده است به نام این افراد…،
وکالتنامهها را محرمانه نگه میدارند؟
دو نفر از کاندیداها که وارد هیأت مدیره هم شدند بر مبنای اظهارات اولیة بازرس خانة تئاتر بهدلیل عدم پرداخت حق عضویت، حق اعلام کاندیداتوری نداشتند
گیاهچی: اصلاً مبنا و قاعدة درست و شفافی در آن انتخابات وجود نداشت، من منشی جلسه بودم، دو نفر از کاندیداها که رأی هم آوردند و وارد هیأت مدیره هم شدند بر مبنای اظهارات اولیة بازرس خانة تئاتر بهدلیل آنکه حق عضویتشان را نپرداخته بودند، حق اعلام کاندیداتوری نداشتند و این وظیفة بازرس بود که مانع این کار باشد. در ابتدای جلسه به عنوان منشی از بازرس خانة تئاتر پرسیدم مبنا چیست؟ و پاسخ دادند دفتر پرداخت حق عضویت سال 96 است، اسم هیچ کدام از آنها در آن دفتر نبود من از آن دفتر عکس گرفتم تا به عنوان منشی جلسه بتوانم کارِ خودم را در حد وظایف منشی درست انجام بدهم، بعدتر گفتم چرا شما مانع نشدید که آنها که دارای شرایط نبودند، کاندیدا نشوند؟ ولی مثلاً در مورد سه نفر دیگر که کاندیدا شده بودند گفتید از چنین حقی برخوردار نیستند، چون حق عضویت سال 96 را نپرداختهاند، ولی این دو نفر را نگفتند، این یک تبعیض است، مسلماً من به اعتبار و شخصیت و شأن این دو نمیخواهم ذرهای بیاحترامی بکنم هر دو دوست هم حتی شایستهٔ مدیرعاملی خانة تئاتر هستند، اما یا ما مطابق قانونی رفتار میکنیم یا نه؟ و اگر در انتخابات یک انجمن نسبتاً کوچک چنین بیدقتی و اجحافی انجام شده، چطور میتوان اطمینان داشت که در یک انتخابات با چندین برابر جمعیت چنین نشود؟! بعد از او پرسیدم چرا شما نسبت به اعلام کاندیداتوری این دو نفر اعتراض نکردید؟ گفت فلانی اصلاً حق عضویت نمیدهد، گفتم این کجا اعلام شده است؟
مندرآوردی است؟
گیاهچی: نه میتواند مصوبهای داشته باشد الزاماً مندرآوردی نیست، من دیروز به آقای همت گفتم اگر شما مصوبهای دارید که افرادی حق عضویت پرداخت نمیکنند یا از شرایطِ ویژهای برخوردارند، حق و انصاف این است که اینها را اعلام کنید، مثلاً این تعداد حق عضویت پرداخت نمیکنند اما بر مبنای مصوبات ما حق شرکت دارند. در مورد نفر دوم گفت در همان روز پرداخت کرده است، گفتم شما گفتید مبنا دفتر است، اگر همان روز پرداخت کرده، چرا ثبت نشده است؟ گفت نشده، گفتم فیش را نشان بدهید؟ میگوید شما به من بیاعتمادید، گفتم یعنی چه بیاعتمادم، من بهاعتماد اعضا، منشی یک جلسهای بودم، وظیفهام به عنوان منشی این است که این کار را انجام بدهم و در واقع وظیفهٔ اصلی به عهدهٔ شما بوده که بازرس خانة تئاتر بودید.
با چنین میزانِ دقتی انتخابات برگزار میشود حالا انتخابات یک کانون است که 40، 50 نفر در آن شرکت داشتند، مثلاً در انتخابات هیأت مدیرة مرکزی بارها میبینیم یک نفر 20 رای داخل صندوق میاندازد، چطور یک نفر میتواند 20 رای در دستش باشد؟! هر کسی میتواند نهایتاً وکالت یک نفر را به عهده داشته باشد، این نص صریح اساسنامه است، بنابراین آن هم در صورتی که برگهٔ وکالت خودش را تحویل بدهد، میتواند نهایتاً دو رای در صندوق بیندازد. اصلاً در انتخابات هیأت مدیرة مرکزی، آن طرف دارند صحبت میکنند، این طرف صندوق رأی را وارد میکنند و در وضعیتی بلبشو و بدون امکان نظارتی متناسب، رأی به صندوقها میاندازند؛ آن هم در جایی که با تفاوت یک رای افراد جابهجا میشوند، در انتخاباتِ معروف سال 93 آقای یاراحمدی جزء لیست 5 نفرة گروهی که بعداً به «بهسازی» معروف شد، بود و با تفاوت 1 رای از حضور در هیأت مدیره بازماند. شما با چنین نحوهٔ برگزاریِ انتخاباتی با این بَلبشو چگونه میتوانید تضمین سلامت یک انتخابات را بکنید؟
آنها هم لیست داده بودند باید رایشان خیلی به هم نزدیک باشد؟
آقای بازرس خانة تئاتر که قانوناً از حق دخالت در امور اجرایی خانة منع شده، بهعنوان مدیر اجرایی جشنهای خانة تئاتر منصوب شده است
گیاهچی: نه لیست نداده بودند، آنها کسانی هستند که از موقعیتهایی هم استفاده و سواستفاده میکنند مثلاً همین الان که اعتراض هم کردهام و گفتهام این خلافِ نصِ صریح اساسنامه است، آقای بازرس خانة تئاتر که قانوناً از حق دخالت در امور اجرایی خانة منع شده، بهعنوان مدیر اجرایی جشنهای خانة تئاتر منصوب شده است!!! خارج از اینکه قانوناً تخلفی محرز و غیرقابل کتمان کرده، 70 میلیون تومان از بودجة خانة تئاتر هم بیاحتساب بودجههای مشارکتکنندگان دیگر در اختیار ایشان است که این مبلغ را هزینه کند، که با مشارکتهایی که از جاهای دیگر گرفتند شاید این مبلغ به 100 تا 150 میلیون تومان برسد، یک بودجهای در اختیار ایشان است که بتواند کار محول کند، ایشان میتواند اگر یک مشاوره رسانهای بخواهد یک نفر را انتخاب کند و حق انتخاب دارد، وقتی شما را انتخاب میکند یک دِینی به گردن شما دارد، این یعنی چه؟ یعنی خانة تئاتر موقعیت تبعیض فراهم کرده، موقعیتی را فراهم کرده که بتوانند افرادی را در آستانهٔ انتخابات و یکی دو هفته مانده به آن، مدیون کنند، بگوید شما افراد این گروه نمایش بیایید، من به شما کار میدهم، میتوانستم به گروهِ دیگری کار بدهم، کما اینکه این اتفاق افتاده است، مثلاً در مورد گروه عروسکهای غولپیکر، میتوانستم به گروه معروفتر که عروسکها و تواناییهای بیشتری هم دارد کار بدهم، ولی کار را به شما دادم، او احساسِ دِین میکند و به نحوی این میتواند تقلب یا حداقل خدشه و بیملاحظگی در انتخابات محسوب بشود. اگر ایشان از جیب خودش این کار را میکرد یا برنامهای خصوصی و شخصی داشت، اعتراضی وارد نبود، اما ایشان در مقام شخصیت حقوقی با پول خانة تئاتر این کار را میکند! ما چطور میتوانیم اینقدر مورد استهزاء قرار بگیریم و اینقدر نسبت به این موضوع سادهانگارانه و بیملاحظه باشیم؟!
بعد در همان انتخابات ابتدا مدتی بازرس، که خودش کاندیدا هم است، جولان میدهد، حرف میزند، قاعده این است که به سرعت رئیسی برای جلسه معرفی شود و ایشان از مدیریت و فرصت خودنمایی کنارهگیری کند. اما ایشان تا رئیس جلسه مشخص شود مدتی صحبت میکند، گزارشی که میتواند توسط هر کس دیگری داده شود که کاندیدا نیست، میدهد و در ضمنِ گزارش، اشاراتی به برخی دیگر از کاندیداها که به او نزدیک هستند، میکند. اگر الزامی به ارائة گزارش است، بدهند دست مدیر روابط عمومی یا یک عضوِ هیأت مدیره که کاندیدا نیست، مگر اشاره شده الزاماً کسی که کاندیدا است باید گزارش بدهد و بعد به چند کاندیدای دیگرِ نزدیکِ به خود اشاره کند؛
اینها در آییننامه انتخاباتی تخلف است؟
آییننامه انتخاباتی وجود ندارد، هر چه پیش آمد، آییننامه است
گیاهچی: آییننامه انتخاباتی وجود ندارد، هر چه پیش آمد، آییننامه است در بسیاری از این انتخابات برای اینکه به حد نصاب برسند، آغاز رسمی جلسه یک زمانِ طولانیای طول میکشید، مثلاً 1 تا 2 ساعت، هر آدم از آن بخش هویتدهنده دچار خستگی و افسردگی میشود، دو ساعت معطل و بلاتکلیف بماند، آن هم بدون هیچ برنامهای، اینها میروند و بچههایی که هویتگیر هستند میمانند، چون لذت میبرند، همدیگر را میبینند یک فضا و موقعیتی است که کمتر برای آن افراد به دست میآید، هیچ سقفی زمانیای برای حدنصاب وجود ندارد! مثلاً دو ساعت بعد، جلسه شروع میشود، آن جلسه هم یک بلبشویی است، باز هم یک عده با نارضایتی از مدیریت جلسه، میروند یعنی حوصلهٔ بینظمی و سروصدا را ندارند؛ میخواهم بگویم تمام طراحی طوری شده که افراد شاخصتر به نحوی یا در انتخابات شرکت نکنند یا اصلاً امکان و حق شرکت نداشته باشند یا اگر امکان و حق شرکت دارند در مسیر برگزاری انتخابات، حذف و کمتر شوند.
در مجمع عمومی ثبتنام میکنند؟
گیاهچی: کاندیداها قبلتر خودشان را معرفی میکنند گاهی در همان لحظه و جلسه، که این هم جزء مسائل است، چون آییننامهای وجود ندارد آنجا یک نفر میگوید من میخواهم کاندیدا شوم، یک اختلافاتی که در همان انتخابات سال 93 پیش آمد، همین بود، در صورتیکه در آئیننامهای که بهتازگی پیشنهاد شده 72 ساعت پیش از انتخابات آخرین موعد اعلام کاندیداتوری است، تا فرصتی باشد افراد خودشان را معرفی کنند و رایدهندگان بتوانند در مورد هر کاندیدا و صلاحیتش مشورت و تحقیق کنند؟
مهر 1396 ما 1700 عضو داشته باشیم و امروز در اردیبهشت 1397 هم همان 1700 عضو ثابت مانده باشد یعنی در این 8 ماهه هیچ جذبی وجود نداشته؟
تمام سیستم و ساختار الان طوری تنظیم شده است که واقعاً یک نابرابری و یک عدم عدالت مطلق و حتی توأم با تحقیر و توهین حاکم است و به خاطر همین بوده که شاید تا الان تن به تغییری در این اساسنامه داده نشده است و به خاطر همین بوده که آن افراد، آن قریب 1000 نفر رفتند، و به خاطر همین بوده که بسیاری از صاحبان شرایط عضویت، تمایلی به عضویت از خود نشان نمیدهند. چون دیدند یا میبینند نمیشود با چنین سیستم و ساختاری کار کرد که این همه و چندین سنگر ساخته است. شما مانع ورود میشوید، با طرح حرفهای غیرمنطقی که کسی زیر بار آن نمیرود، به نحوی مانع برگشت میشوید، برای اعضای جدید راه و روش و تسهیلاتی نشان نمیدهید، آغوش باز نمیکنید، روش نشان نمیدهید و آدمها را سنگ قلاب میکنید. من میتوانم بگویم درِ خانة تئاتر بسته است، اگر بسته نیست اعلام بکنند تعداد اعضای جدید چقدر بوده؟ بگویند هر ماه چه تعداد عضو جدید اضافه شده است؟ و این را مقایسه کنید. نمیشود که در مهر 1396 ما 1700 عضو داشته باشیم و امروز در اردیبهشت 1397 هم همان 1700 عضو ثابت مانده باشد یعنی در این 8 ماهه هیچ جذبی وجود نداشته؟ و اگر نداشته چرا نمیپذیرید که مشکل از شماست؟!
یک آییننامهای قبلاً در سایتشان بود و یک بازهای برای ثبتنامهای جدید بود؟
گیاهچی: من اطلاعی ندارم ولی منظورم این است که از اساس مبنای رایگیری از مجمع عمومی اینچنین با توجه به تفاوت فاحش در اعضای انجمنها و کانونها، ناعادلانه و بدون فراهم کردن شرایطی برابر برای کاندیداهاست، اما حتی به همان بسنده نمیشود، درها را میبندند که کسی وارد نشود، این هم یک سنگر است، دوم یک شرایط تبعیضآمیزی برای دیده شدن کسانی که شما میخواهید ببرند، اِعمال میکنید، این سنگر دوم است، یعنی موقعیتی تبعیضآمیز فراهم میکنید که کسی بتواند رأی جمع کند، سوم آییننامه مشخص و شفافی برای برگزاری انتخابات ندارید و انواع و اقسام تقلبهای احتمالی، نمیگویم تقلب قطعی، ولی بیدقتی قطعی اتفاق میافتد، مشخص نیست جلسه چطور به حد نصاب میرسد؟ اسامی اعضا مشخص نیست؟ تعداد و اسامی حاضران و غایبان اعلام نمیشود. مشخص نیست چه کسی از طرف کی وکالت دارد، وکالتنامهها را چه کسی میتواند ببیند؟ من این را به چشم خودم دیدهام کسی چندین رای داخل صندوق ریخته است، امکان نظارت دقیقی برای کاندیداها بر روی شمارش آرا وجود نداند، لازم است صندوق باید شفاف باشد، ابتدای جلسه بهشکلی تبعیضآمیز امکان صحبت و تعریف برای یک عده ایجاد نشود و … شما یک هفت خوانی را طراحی کرده و پیش پا گذاشتهاید تا این وضعیت حفظ بشود و بعد هم همین هیأت مدیره بیاید و بعد هم بگوید من آرای فلان نفر را دارم و انتخابات را بُردهام و به این اساسنامه هم دست نمیزنم.
شما دیروز آییننامه جدید را تحویل دادید، گفتید آقای همت استقبال کرده به غیر از آقای همت چه کسانی آنجا بودند؟
گیاهچی: من رفتم آنجا آقای همت و آقایان هژیرآزاد و گودرزی و درویشنژاد و قلعه بودند.
از هیأت مدیره دو نفر بودند. آقای گودرزی چطور؟
مشخص نیست بر مبنای چه قانون و قاعدهای آقای گودرزی عضو هیئت مدیره است
گیاهچی: آقای گودرزی عضو هیات مدیره نیستند البته الان عضو هیأت مدیره شدهاند این هم مشخص نیست بر مبنای چه قانون و قاعدهای است یعنی کسی توضیحی در این مورد نداده است چون مغایر اساسنامه است.
بازرس است؟
گیاهچی: نه اظهار میشود ایشان بر مبنای مصوبة هیات مدیره قائممقام مدیرعامل است. من فکر میکنم نمیشود شما نسبت به یک موضوع واحدی رفتارِ دوگانه داشته باشید هر جا که به نفع شماست بگویید اساسنامه اجازه نمیدهد، هر جا که به ضرر شماست نسبت به اساسنامه چشمپوشی کنید، در اساسنامه به صراحت اعضای هیأت مدیره معرفی شدهاند، 7 نفر و یک بازرس در جلسه میتواند حاضر باشد و جز بازرس حق رای دارند، اگر کسی غیبت داشته باشد، عضو علیالبدل میتواند حق رأی داشته باشد. الان صورتجلساتی که گذاشتند نام آقای گودرزی جزء اعضای حاضر در هیات مدیره است، تا آنجایی که من شنیدم حق رای هم داشته است، البته اخیراً میگوید من حق رای نداشتم، حالا اگر شما میگویید اساسنامه، چرا چنین کاری میکنید؟ یا وقتی اساسنامه میگوید بازرس حق دخالت در امور اجرایی را ندارد، چطور؟
تغییر اساسنامه نیاز به تشکیل مجمع عمومی است؟
گیاهچی: نیازمند تصویبِ مجمع عمومی است نه اینکه شما بروید آنجا بحث کنید که چه بشود، یعنی شما به عنوان هیات مدیره پیشبینیها را میکنید، تغییرات را ایجاد میکنید، در اختیار اعضا قرار میدهید و آنجا اگر بحثی و پرسشی مطرح باشد، پاسخ میدهید و رأیگیری میشود در حد موافق و مخالف.
مانند رفراندوم میماند؟
گیاهچی: بله. اساسنامه تنظیم و اطلاعرسانی میشود و آنجا رایگیری میکنند که با تغییر اساسنامه موافق یا مخالفیم.
در قصه آقای گودرزی اتفاقی نیفتاده است؟
گیاهچی: مدیرعامل میتواند قائممقام داشته باشد، مدیرعامل میتواند افرادی را انتخاب کند، این حق برای او پیشبینی شده است، اعتراض من به حضور ایشان در جلسات هیات مدیره است، چون ایشان صحبت میکند، اظهارنظر میکند و روی دیگر اعضا تأثیر میگذارد بیآنکه از مجمع عمومی مشروعیت گرفته باشد. یعنی ایشان انتخاب اعضا نیست، همین اعضایی که ما روی آنها این همه بحث کردیم، منتخب همین اعضا هم نیست که حق مداخله در امور را داشته باشد، هیات مدیره میتواند هر کسی را دعوت کند بگوید شما یک جلسه بیایید، مشاوره و صحبت و نظرخواهی کند اما اینکه عضو هیات مدیره باشد و نامش به عنوان اعضای هیات مدیره بیاید که در صورتجلسات آمده، با اساسنامه مغایرت دارد.
آقای همت با آییننامه شما موافق بودند؟
گیاهچی: ایشان تقریباً از ابتدا تا الان با بسیاری موارد مطرحشده موافق بودند حتی پیش از من هم بارها از موضوعات مختلف اظهار نارضایتی کرده بودند اما در عمل به آنچه منتقدش هستند، چندان موفق نبودند.
یعنی در هیات مدیره دچار اختلاف هستند؟
در هیات مدیره اختلافاتِ فراوانی وجود دارد؛ ولی در ایجاد فضای بسته مشترک هستند
گیاهچی: در هیات مدیره اختلافاتِ فراوانی وجود دارد ولی در یک چیز مشترک هستند آنجا یک فضای بستهای است که اطلاعاتی از آنجا به بیرون درز نمیکند، نه مذاکرات، نه تصمیمات، نه اختلافات، یکی از علتهای عدم گفتگو و صحبت همین است، یا اینکه هیچکس جرئت و جسارت اینرا ندارد که بهنمایندگی از هیأت مدیره اظهار نظری بکند و خود را مکلف میبیند که یک خط در میان بگوید این تنها نظر شخصی من است! من در جایی نوشتم هیچ گفتگوی استراتژیکی در هیات مدیره در این 8 صورتجلسة منتشرشده انجام نشده است، موضوعی که ساختارمند باشد، هیچ هدفی در مذاکرات نبوده، هیچ دستورجلسهای برای آینده نبوده، مانند یک مغازه کِرکره را بالا کشیدند، موضوعات این هفته چه بوده؟ یعنی با موضوعات روزمره مواجه شدند. بالاخره از صورتجلسه میشود متوجه شد آیا آنها هدفی را دنبال میکنند؟ یک هدف کوتاه، میان یا بلندمدت را؟ یک برنامهریزیِ دراز یا کوتاهمدت دارند؟ در یک جهتی تلاش میکنند؟ هیچ کدام از اینها در این صورتجلسات دیده نمیشود و هیچ سرنخی این صورتجلسات را به هم وصل نمیکند و به همین خاطر از اطلاعرسانی و گفتگو پرهیز دارند، چون هر صحبتی بهانهای به دست میدهد و خالی بودن چنته و فقدان یک دیدگاه و نگرش ویژه را هویدا میکند.
من دیروز رفتم آنجا دوستان گفتند این یک تبعیض است که کسانی که منفک شدند بیایند؟ گفتم چرا تبعیض است؟ گفتند چون ما 7 سال پول دادیم ولی آنها ندادند، گفتم مگر آنها از امکانی استفاده کردهاند؟ اینجا هیچ تأثیری بر زندگیشان نداشته و بودن و نبودن در آن علیالسویه بوده و رفتهاند. عطایش را به لقایش بخشیدهاند، چه اشکالی دارد الان اگر مایلند برگردند. گفتند نه این باعث میشود ما احساس ناراحتی کنیم! … مگر شما تعیینکنندهٔ هستید؟ مگر شما مالک و صاحباختیار این خانهاید؟ چرا نمیتوانید نقش و جایگاه حقیقیتان را در بیابید؟ این نه انتخاب و لطف، که وظیفهٔ اول هر هیأت مدیرهایست که به تقویت ساختارِ و قدرت تأثیرگذاریاش بیاندیشد.
این دیدگاه چه کسی است؟
گیاهچی: بگذریم.
آقای همت با این قضیه مخالف است؟
به نظرم آقای همت کلاً به تغییر متمایل است
گیاهچی: به نظرم آقای همت کلاً به تغییر متمایل است.
طرفدار رفورم است؟
آقای راد بهنوعی توانسته سیطرهای بر خانة تئاتر و دیگر افراد داشته باشد
گیاهچی: بله، ولی از گسترشِ ابعادش نگران است، بالاخره یک بخشی از آنچه مانع اوست، مناسبات اخلاقی و فردی است، بالاخره آقای راد آنجا حضور دارد، شخصیت و منش شخصی برجستهای هم دارد، آدمی معقول و مودب و محترم با رفتاری مهربانانه است و کاریزمایی دارد و قدرت تاثیرگذاری، تمامی دوستان در نسبتی با ایشان دچار ملاحظات و تعارفات هستند که نقش برجسته و غیرقابل مقایسة ایشان در شکلگیری خانة تئاتر بر این روابط تأثیری مضاعف میگذارد. اخیراً مطلبی با این مضمون منتشر شد که ما وقتی پیش میز مینشینیم یک طور حرف میزنیم و وقتی بلند میشویم طور دیگر و متفاوتی! ـ آقای راد بهنوعی توانسته سیطرهای بر خانة تئاتر و دیگر افراد داشته باشد و به نحوی همه چیز تحتالشعاع ایشان قرار میگیرد که هم ناشی از موقعیت و استمرار حضور ایشان در مراحل تاسیسی تا کنون است و هم مدیرعاملی طولانیمدت و عضویت مداوم و بیوقفة ایشان در هیأت مدیره و از جمله مسئولیت حقوقی ایشان بهعنوان مدیر مسئول حقوقی و ثابت موسسه که همة اینها دست به دست هم داده که اگر هم مدیرعامل یا هیأت مدیرهای مستقر بوده، با مصوباتش بر قدرت و نفوذ ایشان بیافزاید، بهنحوی که تا به امروز هر کسی جز ایشان میتواند از زیر بار مسئولیت و پاسخگویی به وضعیت و عملکرد خانه، شانه خالی کند.
حس میکنم همین سیطره هیات مدیره را به هم ریخته است، چون در افتتاح خانة تئاتر جدید آقای همت خیلی دیر رسیدند.
پروژه خانة تئاتر را آقای راد به تنهایی و بدون همکاری و اطلاع دیگران پیش بردهاند
گیاهچی: بهنظر میرسد در آن موضوع آقای همت اصلاً نقشی نداشتند. مثلاً میگویند ما در جلسهٔ فلان نوشتیم مسئولیت این جشن با آقای راد است در صورتی که حالا انجمنها که هیچ، از هیچ کدام از اعضای هیات مدیرة اصلی هم در موضوع افتتاح ساختمان، هیچ استفادهای نکردند، تنها چون میهمان دعوت شده بودند ولی هیچ نقشی نداشتند، پروژه خانة تئاتر را آقای راد به تنهایی و بدون همکاری و اطلاع دیگران پیش بردهاند، حتی مراسم را خودشان به صورت فردی مدیریت کردهاند. افتتاحی که حرف و حدیث در بارة آن کم نیست. اگر قرار نبوده از ساختمان بهرهبرداری بشود، چه ضرورتی برای افتتاح در آن تاریخ وجود داشته؟ و اگر قرار بوده ساختمان در حالیکه هنوز تمام جزئیاتش تکمیل نیست افتتاح شود، چرا زودتر انجام نشده، مثلاً پیش از پایان سال که در چند مقطع قرار بر افتتاح گذاشته شده؟ الان که افتتاح شده مثلاً چرا برای برنامههایی نظیر جشنهای خانة تئاتر از سالن آن استفاده نمیشود و حتی برنامهها به دیگر سالنها هدایت میشوند؟ اینها پرسشهایی است که ظن استفادة ابزاری از برگزاری افتتاح را تقویت میکند و امیدوارم پاسخهای قانعکنندهای برای آنها وجود داشته باشد.
خیلیها شاکی هستند میگویند این خانه به نام خانة تئاتر ساخته شده ولی رفتار آقای راد به گونهای است که انگار خانه شخصی خودش است، 10 سال است کلید دست ایشان است و خودش در را باز میکند.
در برگزاری افتتاح هم، کسی از اعضای هیات مدیره دقیقاً از مختصات برگزاری خبری نداشته است
گیاهچی: ظاهراً که اینطور بهنظر میرسد، حتی در برگزاری افتتاح هم، کسی از اعضای هیات مدیره دقیقاً از مختصات برگزاری خبری نداشته و نمیدانسته قرار است چه اتفاقی بیفتد، البته همانگونه که گفتم هیات مدیره مدعی است این را قانوناً به ایشان واگذار کرده بود و اما شاید این واگذاری به مفهوم این نبود که از دیگران استفاده نشود یا مطلع نباشند، حالا این مسائل وجود دارد.
آقای راد این حق را داشته که استفاده شخصی کند؟
کسی حق استفاده شخصی از امکانات عمومی را ندارد
گیاهچی: عرفاً و قانوناً نه. از نظر حقوقی و با توجه به نحوة ثبت موسسه بهعنوان موسسهای فرهنگی و هنری خصوصی، اما چرا، اما اگر آنچنانکه اظهار میشود خانة تئاتر متعلق به تمام هنرمندان تئاتر است کسی حق استفاده شخصی از امکانات عمومی را ندارد. اشکال آنجاست که متاسفانه بعضی از دوستان تفکیکی مابین شخصیت حقیقی و حقوقی، قائل نیستند. در گفتگوها در مورد مسائل صنفی بحث شخصی مطرح نیست. من این را بارها گفتهام، شما الان میروید قراردادی امضاء میکنید یکی از مفاد قرارداد این است که مجری یا طرف دوم قرارداد “اعلام میکند توانایی انجام کار را دارد”، این یک موضوع خیلی کلیدی است، شما ممکن است خیلی انسان شریف، مهربان، هنرمند خوب و خیرخواه باشید کما اینکه من معتقدم تمام دوستانی که الان در هیأت مدیره هستند، اینطور هستند حتی دوستانی که سالهاست آنجا هستند، اما توانایی انجام این کار را نداشته باشیم، این توهین نیست، توانایی انجام هر کاری برای همه نیست و اگر به واسطهٔ عدم توانایی شما سیستمی معیوب شود، آنجا تقلب شود، دزدی شود، اختلاس شود، آنجا حیف و میل شود، سیستم پیشرفت نکند، نتواند افراد را جذب کند، دیگر شما مقصرید چون شما شخصیت حقوقی و مسئول بودید، شما میتوانستید بگویید من توانایی ندارم این خانه را اداره کنم، در کدام سیستم تعداد اعضا از بدو تاسیس کمتر شده و جای گسترش بهسمت کوچکتر شدن حرکت کرده است؟ آن هم در جایی که در سالهای اخیر این همه فارغالتحصیل تئاتر داریم، این همه تعداد تئاترها در تهران و شهرستانها زیاد شده است، الان تنها تعداد دارندگان دکتراهای تئاتر ما شاید به عدد سه رقمی رسیده باشد. طبق آماری که من چند وقت پیش گرفتم هر ماه 2500 هنرمند فقط در تهران در ارتباط با اجرای تئاتر رسمی و نه انواع دیگر نمایشها مشغول فعالیت هستند.
جای بحث است که الان اینها انجمن ندارند.
گیاهچی: چرا ندارند؟ الان خانة تئاتر از موضوع امکان جذب بیشتر حتی استقبال هم نمیکند، در حالیکه نه مخیر بلکه مطابق اساسنامهاش موظف است هنرمندان تئاتر را سازمان داده و جذب کند.
در اساسنامهاش این است؟
شما موظفید با اعضای منفکشده تماس بگیرید، موظفید دعوت عام بکنید
گیاهچی: بله در بند 5 مادة 7 با عنوان “موضوع فعالیت” آمده: «تشکل تمامی هنرمندان تئاتر کشور در قالب انجمنها و کانونهای وابسته به خانه و ایجاد حس همکاری میان آنان.» بنابراین موظف است به تشکیل انجمنها. اما نه تنها کاری که به آن موظف است را انجام نمیدهد، بلکه بیتفاوت و خنثی هم نیست و مقاومت میکند، دیروز دوستان میگویند انجمنِ خواهانِ تاسیسِ استادان دانشگاهی، 250 نفر عضو دارد، بیمهشان را چه کنیم؟ به شما چه ارتباطی دارد بیمهشان را چه کنید! یکی از بحثهای دیروز من با آنها این بود، گفتم شما موظفید با اعضای منفکشده تماس بگیرید، موظفید دعوت عام بکنید، حتی موظفید دعوت خاص بکنید، لااقل دعوت عام که دیگر نمیتوانید نکنید، بگویید آغوش این خانه به روی شما باز است اگر شما نباشید ما رشد نمیکنیم به حضور و حمایت شما نیازمندیم، اما نه تنها این کار را نمیکنند که حتی اگر خودتان آنجا بروید با روی خوشی از شما استقبال نمیشود و چنان پشیمان میشوید که به دیگران هم توصیه میکنید برای حفظ آرامش و خراب نشدن اعصابشان پایشان را آنجا نگذارند.
مگر صندوق هنر به آنها سهمیهٔ خاصی از بیمه داده است؟
موضوعاتی که این دوستان مطرح میکنند، فاقد کمترین قدرت منطق و استدلالی است
گیاهچی: نه سهمیهای وجود ندارد. از این 250 نفر هم شاید 200 نفر در جاهای دیگری بیمه داشته باشند اصلاً نیازی ندارند. اینها نگران هستند که یک خونِ تازه اینجا وارد شود. بسیاری از موضوعاتی که این دوستان مطرح میکنند، فاقد کمترین قدرت منطق و استدلالی است. دیروز بزرگواری میگفت ببین بزرگترین سیستم دموکراسی عالم هم مانند خانة تئاتر است، گفتم چطور؟ گفت همین آمریکا، رای خانم کلینتون از آقای ترامپ بیشتر بود، ولی آقای ترامپ رئیسجمهور شد، چون آنها ایالاتها را نگاه میکنند، هر ایالات رای الکترال دارد. گفتم اگر هم چنین روشی در جایی درست باشد اتفاقاً جاهایی مثل همین تشکیلات صنفی است و بیشتر مثالی در تأیید نظر تحولخواهان است تا محافظهکاران، مثالی میزنید که مخالف حرف شماست. چرا از اینهمه الگوهای مناسب استفاده نمیکنید، از جمله موارد دمدستی چون الگوی خانة موسیقی، یا خانة سینما.
قویترینش خانه سینما است.
گیاهچی: اساسنامة آنها قابلتوجه است، مجمع عمومی با حضور سه چهارم اعضا، رسمیت مییابد و در مرتبة دوم با حضور دو سوم اعضا. هیات مدیرة هر یک از تشکلها چهار نفر از اعضای پیوسته (که دو نفرشان باید از اعضای خارج از هیات مدیره باشند) را به عنوان نماینده تعیین و همراه با بازرس صنف برای حضور در مجمع عمومی خانة سینما معرفی میکنند. این چهار نفر از میان خود یک نفر را به عنوان نماینده صاحب رأی تعیین میکنند و از چهار نفر هر صنف، تنها یک نفر که باید حداقل دارای سه سال سابقه عضویت پیوسته در تشکل صنفی مربوطه باشد، میتواند داوطلب نامزدی در ترکیب هیأت مدیره باشد. هر تشکل صنفی در مجموع دارای یک رأی و یک کاندیدا است.
مهم این است که تک تک هم صنف شدند یعنی هر انجمن خودش یک صنف است.
در کارِ صنف کمیت و تعداد زیاد حُسن است، امتیاز است در خانة تئاتر این تصور برعکس است
گیاهچی: اصلاً در کارِ صنف کمیت و تعداد زیاد حُسن است، امتیاز است در خانة تئاتر این تصور برعکس است یعنی وحشت وجود دارد، اینها نیایند! آنها نیایند! از نظر حقوقی و در اساسنامه هیچ مشروعیتی برای فعالیت انجمنها و کانونها وجود ندارد، اما 18 سال است که با عدمتغییر اساسنامه، مانع چنین استقلال و گسترشی شدهاند و بهشدت فعالیت انجمنها و کانونها را کنترل و محدود و آنها را با انواع مشکلات درگیر میکنند. مگر شما اینجا مالکیت دارید؟ وظیفهٔ شما اینجا این است که جذب کنید، که گسترش بدهید، چرا احساس مالکانه دارید؟! شما اینجا مسئولیت دارید و مشروعیتتان را هم از حضور این آدمها میگیرید.
پیشبینی شما برای انتخابات چیست؟ لیست میدهید؟
گیاهچی: مسلماً تلاش خواهد بود لیستِ واحدی از کسانی که تحولخواه هستند وجود داشته باشد.
قدرت کانون کارگردانان بیشتر خواهد بود.
گیاهچی: به هر حال کارگردانان با توجه به اینکه ناگزیرند با اصول مدیریت یک گروه، آشنایی داشته باشند و گروهی را با هدف و برنامهای خاص، مدیریت کنند، از تواناییِ تک تک اعضای گروه استفاده کنند، آنها را حفظ کنند و با انگیزه نگاه بدارند و … مقداری نسبت به بقیه، در شرایط مناسبتری هستند، نمیگویم دیگران مثلاً نمایشنامهنویسان یا طراحان اینگونه نیستند، بلکه میگویم قاعدتاً کارگردانان میبایست امکان بالقوة بیشتری داشته باشند، ولی به هر حال هر کارگردان یا هنرمند تئاتری هم که آنجا برود، بینیاز از مشاورههای تخصصی و مشاوران حقوقی و مدیریتی نیست.
نقش کانون منتقدان خیلی در این قضیه پررنگ نیست.
گیاهچی: کلاً و در همة بخشها اوضاع کشور اینگونه است، در جامعة روشنفکری ما هم داشتن پُزِ منتقد و اپوزیسیون یک تمایل نسبتاً همگانی است، وقتی شما در مقام منتقد و معترض هستید، کاری هم انجام نمیدهید و هیچ وقت زیر بار سوال و پرسش و مسئولیت هم نیستید، میتوانید از هر چه دلتان خواست انتقاد کنید از مسائل و موضوعات کوچک و پیشپا افتادة داخلی بگیر تا مسائل کلان و خارجی، همه هم میگویند دمتتان گرم، چقدر فرهیخته و یگانهاید، چون در مقام نقد به نحوی مستتر یا عیان شما یک برتری برای خود و یا نقدتان قائل هستید که در آن داشتن یک تواناییِ فردی بالاتر پنهان است و تنها وقتی امکان سنجش حقیقی تواناییها وجود دارد که شما وارد عمل شوید؛ یکی از علتهای انفعال و کنارهگیریها و این جدا شدنهای دوستان هم همین بوده که نخواستند این وجهه و موقعیت برج عاجنشین و منتقدانهشان را با یک موقعیت پر ریسک و پر دردسر، با مواجهة ناگزیر با صدها پرسش و انتقاد و توقع، عوض کنند و حداقل از این بابت باید درود فرستاد به همین کسانی که الان از آنها انتقاد میکنیم که لااقل در همین حد اندک، خودشان را در معرض نقد قرار دادهاند، هر چند که جواب نمیدهند و توجه نمیکنند، ولی در معرض انتقاد قرار گرفتهاند، یعنی وارد عرصهٔ اجرا با تمام سختیها و مشقاتش شدهاند.
از طرف دیگر یک نوع محافظهکاری خطرناک و بهشدت لطمهزننده هم در رفتار ما وجود دارد. بالاخره اینجا کشوری است که شما به محض اینکه از یک چیز انتقاد میکنید، با انواع برچسبها و حتی دشمنیها مواجه میشوید، خیلی سریع شما را وارد لیست سیاه میکنند که برای شما محدودیتها و مشکلاتی ایجاد میشود، پس عموماً همه مایلند از خیری احتمالی و اندک بگذرند، چون در هر مقابله و کنشی احتمالاً از شری قطعی و آسیبزننده گریزی نیست. همین عضویت دوستان هیأت مدیرة مرکزی در بسیاری از شوراها که میتواند در زندگی ما تأثیر بگذارد خودش زنگ خطری است.
اکثر آنها کارمندان یا بازنشستگان دولت هستند.
گیاهچی: بله احتمالا.ً البته هر چند در اساسنامه منعی برای همکاری کارمندان دولت وجود ندارد، اما گویا در خانة تئاتر تاکید دارند که مانع از دخالت کارمندان و وابستگان به دولت در امور خانه باشند.
آقای گودرزی مگر کارمند شهرداری نبودند؟
گیاهچی: شهرداری البته دولت محسوب نمیشود، بخش عمومی است بعد هم آقای گودرزی الان نقش موظفی در آنجا ندارد و بخشی از ساختار شناختهشده نیست و اگر هم بودند هم ایرادی نداشت چون نه در اساسنامه به آن اشاره شده و نه حتی به شکل عرفی کارمند بخش دولتی محسوب میشود.
آقای راد بازنشسته دولت نیست؟
گیاهچی: به نظرم اکثر دوستان قدیمی، کارمند بازنشسته دولت باشند؛
این خودش ایجاد محافظهکاری میکند؟
گیاهچی: محافظهکاری موضعی عمومی است ربط زیادی به این موقعیت ندارد، ببینید یک بیانیهٔ ساده که بدیهیترین و نخستین حقوق حقهٔ یک جامعه است و تنها میگوید تقلب نکنید و شفاف باشید، با چه تردیدها و نگرانیهایی امضاء میشود!
جسارتی در آنها وجود ندارد؛
گیاهچی: بله نگران هستند، البته این نگرانی یک سابقهٔ تاریخی چندصد ساله دارد؛
الان خانة تئاتر یک شتر گاو پلنگ عجیب و غریبی است یعنی یک جاهایی اپوزسیون است و اپوزیسیونِ قوی هم دارد از دولت پول میگیرد، از شهرداری پول میگیرد.
من کوچکترین نقشِ اپوزیسیونی برای خانة تئاتر نمیبینم
گیاهچی: من کوچکترین نقشِ اپوزیسیونی برای خانة تئاتر نمیبینم، این ظاهرِ اپوزیسیون، متأثر از سوابق گذشته و فعالیتهای دوران جوانی است که اندکی هنوز آن گفتمان در کلام و رفتار دوستان بروز پیدا میکند اما عملاً خانة تئاتر پوزیسیون است و شاید همواره و بهدرستی هم باید پوزیسیون باشد، بهخصوص تا زمانی که نتوانسته مشروعیت و استقلال خودش را حفظ کند، یعنی برای اینکه خودش را حفظ کند چارهای جز این ندارد وگرنه به شدت آسیبپذیر میشود. ازسوی دیگر حتی در رادیکالترین اشکال و علیرغم انگزنی دیگران، یک تشکیلات صنفی، تشکیلاتی سیاسی نیست، چون ماهیت عمل سیاسی منافع هر صنفی را به خطر میاندازد.
یک عده دوست دارد خانة تئاتر جنبهٔ سیاسی پیدا کند.
گیاهچی: بله.
مثلاً اتفاقی که برای حسین کیانی افتاد بعضی درخواستها واقعاً سیاسی بود و صنفی نبود.
گیاهچی: اینها اشتباه است، کسانی که توقع دارند تشکیلات صنفی کارِ سیاسی انجام بدهد به شدت تشکیلات صنفی را در معرض خطر قرار میدهند، اگر خانة تئاتر وارد مقولهٔ حذف اجرای حسین کیانی میشود در چهارچوب یک درخواست صنفی قابلطرح است، یعنی باید در چارچوبی وارد شود و مطرح کند که شما به این کار مجوز دادید و اعلام کردید و رفتاری که با هنرمند و گروهش میکنید رفتارِ خطایی است، نه اینکه وارد حوزهٔ محتوای نمایش شود و بخواهد به محتوای آن ورود کند، مگر در جایی که مخالفت با سانسور و حق آزادی بیان، بهعنوان یک خواست صنفی و نه باز سیاسی، مطرح باشد که خب در جاهایی ناگزیر همپوشانیهایی دارند و گریزی از آن نیست، اما بیشک این توقعِ مداخلات سیاسی، توقعی نابجا است. در عین حال تفکیک امور سیاسی و غیرسیاسی بسیار پیچیده و حتی غیرممکن شده است چرا که جامعهٔ ما جامعهٔ سیاسیای است و همه موضوعات سیاسی شده است، نه اینکه این را الزاماً خود جامعه بخواهد، بخش عمدهای هم متأثر از برخوردهای بیرونی و حاکمیتی است، مثلاً شما با یک موضوعی مخالفت میکنید زود برای شما پروندهای درست میشود که چرا با فلان موضوع مخالفت کردهاید؟ مگر میشود بدون انتقاد و طرح موضوع، چیزی اصلاح شود و بهبود پیدا کند؟ مگر شما میتوانید فرآیند پیشرفت یک جامعه را متوقف کنید؟ شما که نمیتوانید همه چیز را سرکوبشده و بسته نگه دارید؟ یک جایی رها میشود و آنجایی که رها شد شاید بسیار غیرقابلکنترل و پرهزینه باشد. این نگرانی بیموردی است که از ابتدا نسبت به تئاتر وجود داشته و دارد و از جمله باعث وضعیتِ فعلی تئاتر شده است. در حالیکه بهنظر من بیمورد و فاقد وجاهت است و نه تنها تئاتر و اجرای زنده تئاتر، تهدید نیست بلکه به شدت متعادلکننده است و به شدت میتواند در اختیار و خدمت تعادلبخشی و توسعه و امنیت پایدار جامعه قرار بگیرد.
درنهایت پیشبینی شما از انتخابات چیست؟ شرایط این انتخابات با دو سال پیش متفاوت است؟
گیاهچی: شرایط این انتخابات بهشدت با دو سال پیش متفاوت است و امیدوارم منجر به سودِ تئاتر و هنرمندانِ تئاتر بشود.
آئیننامهای که دادید تصویب میشود؟
گیاهچی: علیرغم اینکه کوچکترین علتی برای تصویب نشدنش وجود ندارد ولی من امیدوار نیستم که بهشکل کامل تصویب شود، چون این دوستان، دوستانی هستند که در جایی واقعاً منطق و خرد و همه چیز را کنار میگذارند و لجبازی و حتی دهنکجی را پیش میگیرند. در این آئیننامه هیچ چیز غیرمنطقی و غیرعادلانهای نیست، مبنا عدالت، شفافیت و نظارت است، اگر شما از این سه هراسی نداشته باشید باید این را بپذیرید و اگر نپذیرید یعنی هراس دارید و محل شک و تردید هستید.
نپذیرفتن آن به ضرر آنها تمام نمیشود؟
گیاهچی: این دوستان خیلی از این چیزها نگران نیستند، 6، 7 خوان دارند و دو سه سنگر هم بروید، باز 4، 5 سنگر باقی میماند که میشود به آن اتکا کرد ولی من احساس میکنم نقش رسانه خیلی موثر است شما چرا رسانه را نمیبینید؟ چرا خبرنگاران دیگرِ حوزهٔ تئاتر اینقدر نسبت به چنین وضعیتی منفعلانه و بیتفاوت هستند؟ چرا ایجاد شور و انگیزه نمیکنند؟ الان 10 روز تا انتخابات فرصت داریم به میزانی که شور انتخاباتی بالا برود، مشارکت بیشتری حتی در نسبت با همین 1700 نفر باشد یا افراد جدیدی به این تعداد اضافه شود، هر فردی جدیدی که از امروز تا روز انتخابات به رایدهندگان اضافه شود و در انتخابات حضور داشته باشد امکان پیروزی کسانی که خواهانِ تغییر و تحول هستند، افزایش پیدا میکند و به میزان شرکت هر نفر کمتر و پیوستنِ هر نفر کمتر به خانة تئاتر، فرصت بیشتری برای استمرار وضعیتی که توام با نارضایتی همه بوده و است فراهم میشود.