وانتی که تنها رسانه بود و شهری که یک کامپیوتر بیشتر نداشت!

5 سالی بود که در قزوین هیچ رسانه‌ای حتی صداوسیما فعال نبود، تنها رسانه شهر وانت‌هایی بود که در سطح شهر دور می‌زدند و اطلاعاتی مانند برگزاری جلسه و موضوعات مربوط به آب و برق را به اطلاع مردم می‌رساندند، همچنین وانت‌های سپاه پاسداران نیز خبرهای مربوط به جبهه و زمان اعزام نیروها را اطلاع‌رسانی می‌کردند؛ بعدازآن به فکر تأسیس نشریه در قزوین افتادیم آن‌هم با پول قرضی.

به گزارش ایسنا، به مناسبت چهل‌سالگی انقلاب به سراغ قدیمی‌ترین روزنامه شهر رفتم، «ولایت» روزنامه‌ای که فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته، زمانی به‌عنوان تنها رسانه شهر اخبار و اطلاعات را به گوش مردم می‌رساند و امروز نیز به‌عنوان قدیمی‌ترین رسانه می‌توان گفت تنها «روزنامه» فعال شهر است.


عبدالعظیم موسوی -مدیرمسئول روزنامه ولایت- از پیشکسوتان رسانه استان قزوین است که شاگردان زیادی در عرصه خبر، گزارش، صفحه‌آرایی و تایپ تربیت کرده است.

وقتی به دفتر ولایت می‌رسم زمان صفحه‌بندی است و مدیرمسئول نیز باید صفحه‌بندی را تائید کند، بنابراین وقت زیادی برای صحبت از گذر رسانه طی ۴۰ سال گذشته نداریم، موسوی با خنده می‌گوید ۴۰ سال را می‌خواهی در ۴۰ دقیقه بشنوی، می‌گویم در ۴۰ دقیقه می‌شنوم و در جلسات بعد گسترده‌تر بررسی می‌کنیم.

برایم جالب است که بدانم اولین روزنامه قزوین چه سالی تأسیس‌شده است، از اولین نشریه قزوین می‌پرسم، بعد از تائید تلفنی صفحه‌ای از روزنامه که برای صفحه‌بندی آماده‌شده است، می‌گوید: قبل از انقلاب معنای روزنامه مثل حالا نبود که نشریه هر روز منتشر شود؛ هیچ نشریه‌ای در قزوین به‌صورت روزانه منتشر نمی‌شد، هفته‌نامه «صدای قزوین» آخرین نشریه قزوین در اواخر دهه ۵۰ بود که منتشر می‌شد، آن زمان من دانشجو و علاقه‌مند به روزنامه بودم و هر زمان که منتشر می‌شد، آن‌را می‌خریدم.

می‌پرسم روزنامه آن دوران بیشتر به چه موضوعاتی می‌پرداخت و چه شکلی بود؛ موسوی می‌گوید: صدای قزوین نشریه چهارصفحه‌ای در قطع نیازمندی‌ها بود که دو صفحه آن با آگهی‌های دولتی و حصر وراثت پر می‌شد و دو صفحه نیز شامل اخبار فرهنگی، هنری و اجتماعی بود، اصلاً مطالب سیاسی منتشر نمی‌شد اما گاهی سرمقاله‌های ادبی خوبی در نشریه نوشته می‌شد.

موسوی ادامه می‌دهد: هر زمان که آگهی‌ها دو صفحه صدای قزوین را پر می‌کرد این هفته‌نامه منتشر می‌شد، بنابراین به‌صورت مرتب چاپ نمی‌شد، دلیلش این بود که چاپ افست نداشتیم و چاپ ملخی بود و حروف سربی می‌چیدند و نشریه را چاپ می‌کردند.

می‌گویم چاپ ملخی قادر به چاپ عکس بود یا آن دوران روزنامه‌ها عکس نداشتند؟ موسوی تأکید می‌کند: اگر عکسی قرار بود داخل روزنامه چاپ شود، عکس‌ها با گراور روی سرب حکاکی می‌شد که این کار در تهران صورت می‌گرفت، آن زمان در چاپ عکس و زمان انتشار مشکل داشتند و چاپ چهار صفحه دو روز طول می‌کشید و کار سختی بود.

از آخرین سرنوشت صدای قزوین می‌پرسم و می‌گویم انتشار این روزنامه تا چه سالی ادامه داشت؟ موسوی با اشاره به اینکه مدیرمسئول روزنامه صدای قزوین صاحب چاپخانه اتحاد همان «مجابی» بزرگ بود؛ می‌گوید: بعد از فوت مجابی انتشار آن نشریه غیرقانونی بود، آن زمان فرهنگ و ارشاد اعلام کرد که فرزندانش می‌توانند مجوز بگیرند که آن‌ها هم دنبال نکردند بنابراین چند سالی در قزوین نشریه نداشتیم.

فضای مجازی و زندگی در دوره‌ای که همه غرق در رسانه هستند تصور آن دوران را برایم سخت می‌کند، می‌گویم مگر می‌شود بدون رسانه، پس اطلاع‌رسانی چطور انجام می‌شد و مردم اخبار را از کجا پیگیری می‌کردند؟ موسوی با خنده‌ای می‌گوید آن چند سال رسانه ما وانت بود!

با تعجب می‌پرسم وانت!؟ وانت چطور اطلاع‌رسانی می‌کرد؟ می‌گوید: بعد از انقلاب روزنامه تعطیل شد، تا پنج سال بعد از انقلاب رسانه‌ای در استان نداشتیم حتی تلویزیون و رادیو؛ رسانه ما در قزوین وانت‌هایی بودند که بالایش بلندگو نصب‌شده بود و اخباری مانند اعزام به جبهه، برگزاری جلسه و هر موضوع دیگر را با دور زدن در شهر و پشت بلندگو اطلاع‌رسانی می‌کردند، حدوداً تا سال ۶۳ این وضع ادامه داشت.

درست زمانی که منتظر هستم بدانم اطلاع‌رسانی در آن دوران چطور بود گوشی تلفن مدیرمسئول به صدا درمی‌آید و با عذرخواهی تلفن را پاسخ می‌دهد، جدیت و ابهتش در پاسخگویی و پیگیری مسئله مورد بحثش با فردی که پشت تلفن است به یادم می‌آورد که موسوی قبل از اینکه وارد عرصه رسانه شود، فرماندار قزوین بوده است.

قرض از امام‌جمعه و تأسیس روزنامه

موسوی در قامت فرماندار با یکی از اولین خبرنگارهای شهر قزوین «مرتضی نصری» به گفت‌وگو نشسته و به چالش کشیده شده، حالا که چند سالی قزوین از نعمت رسانه محروم شده از طرف آیت‌الله باریک‌بین مأمور می‌شود که اولین روزنامه قزوین را منتشر کند.

از ولایت می‌پرسم و اینکه چطور شد به فکر تأسیس ولایت افتادید؟ با خنده می‌گوید: آن زمان پول نداشتم که نشریه تأسیس کنم اما مأمور شده بودم، بنابراین ۱۵۰ هزار تومان از آیت‌الله باریک‌بین به‌صورت قرض گرفتم و به دنبال مجوز ولایت افتادم.

موسوی از سختی‌های گرفتن مجوز روزنامه و رد شدن دوباره مجوز در هیئت نظارت می‌گوید و تأکید می‌کند: به هر سختی که بود مجوز را گرفتم اما مشکل اینجا بود که در قزوین چاپخانه و لیتوگرافی نداشتیم، چاپ افست نیاز داشتیم و از طرفی ابعاد نشریه ولایت بزرگ بود و دستگاه مناسب چاپ آن در قزوین وجود نداشت و مجبور بودیم به تهران برویم.

وی می‌گوید: آن روزها حروف‌چینی در قزوین سربی بود بنابراین باید مطالب را در تهران حروف‌چینی می‌کردیم، روزهای پنج‌شنبه می‌رفتیم تهران و با ماشین ibm حروف‌چینی می‌کردیم؛ مطالب در کارت‌های حافظه قرار می‌گرفتند، ما غلط‌گیری می‌کردیم و در کارت حافظه اصلاح می‌کردند، بعد از حروف‌چینی لیتوگرافی انجام می‌دادیم و صفحه‌بندی می‌کردیم.

از تجهیزات می‌پرسم و می‌گویم آن روزها که هنوز شاهد پیشرفت تکنولوژی در ایران نبودیم چاپ نشریه چطور انجام می‌شد؟ موسوی می‌گوید: دوربین‌های بزرگ سقفی بود که از کارت حافظه فیلم می‌گرفتند آن‌ها را به زینک تبدیل می‌کردند، این کار پنج ساعت طول می‌کشید؛ بعدازظهر زینک را به چاپخانه می‌بردیم و تا فردا صبح نشریه چاپ می‌شد.

اگرچه سختی‌های زیادی برای چاپ وجود داشت اما آن روزها صف‌های مردم برای خرید روزنامه خستگی چاپ را از بین می‌برد، موسوی می‌گوید: روزنامه را از تهران با ماشین می‌آوردیم قزوین، آن زمان چون ولایت تنها نشریه قزوین بود هر شماره تیراژ نشریه به ۱۸ هزار هم می‌رسید.

از ورود تکنولوژی و گذر نشریات قزوین از سنت به مدرنیته می‌پرسم، گذری که ولایت در تمام لحظات با آن همراه بوده، موضوعی که علاوه بر مجوز به آموزش نیز نیاز و قطعاً سختی‌های زیادی به همراه داشته است، موسوی بیان می‌کند: رفتن به تهران سخت و زمان‌بر بود بنابراین برای دستگاه حروف‌چینی از ارشاد مجوز یک دستگاه ibm گرفتیم و کار حروف‌چینی را در قزوین انجام می‌دادیم این روال تا سال ۷۳ ادامه داشت. ما حروف‌چینی در قزوین نداشتیم تایپ می‌کردیم ولی تایپ‌ها روی نوار بود، بعداً شرکتی به نام فاسیت یک ماشین تایپ پیشرفته را آورد که روی نوار ضربه می‌خورد مرکب به کاغذ می‌چسبید و مانند حروف‌چینی می‌شد، نماینده مجلس برایمان نامه نوشت و رفتیم ارشاد مجوز گرفتیم و ۲۰۰ هزار تومان دادیم یک دستگاه فاسیت گرفتیم این‌ها مربوطه به سال ۶۷-۶۸ بود.

از صفحه‌آرایی می‌پرسم، می‌گوید: آقای دلزنده طراح و نقاش چیره‌دست قزوین، شب تا صبح طراحی و صفحه‌بندی می‌کرد همه کارها دستی بود برای صفحه‌بندی دو نفر از تهران می‌آوردیم یک ماه آمدند و رفتند به چند نفر یاد دادند، ibm را بعد از فاسیت با مجوز ارشاد خریدیم چون به هرکسی نمی‌دادند یک ماشین تایپ بود و یک نوار مغناطیسی در حافظه کوچک، سه تا کارت حافظه داشتیم که در هر کارت یک ستون پر می‌شد، ابتدا تایپ می‌کرد و بعد غلط‌گیری انجام می‌دادیم؛ پرینت می‌گرفتیم و بعد کارت را پاک می‌کردیم و ستون دیگری می‌نوشتیم و این کار برای هر صفحه تکرار می‌شد؛ امروزه با کامپیوترهای متعدد این کار انجام می‌شود اما آن روزها باید یک ستون می‌نوشتیم و بعد ویراست می‌کردیم.

هر شهر تنها یک کامپیوتر می‌تواند داشته باشد!

این روزها هر رسانه‌ای به تعداد نیروهای موجود در دفتر یا حداقل به تعداد اغلب نیروهای خود یک دستگاه رایانه دارد، اما موسوی از سالی می‌گوید که هر شهر فقط یک دستگاه حروف‌چینی داشته است و طبق قانون بیشتر از یک دستگاه ممکن نبوده است آن‌هم با مجوز از ارشاد!

موسوی تأکید می‌کند: سال ۷۳ کامپیوتر به شکل پی سی آمد، رفتیم ارشاد سهمیه گرفتیم یک کامپیوتر را با سلام‌وصلوات آوردیم دفتر و به بچه‌ها آموزش دادیم تا تایپ کنند، مرحوم «نقی افشاری» مدیرمسئول دومین نشریه قزوین بود و در آن زمان مجوز «هفته‌نامه حدیث» را گرفته و به ارشاد گفته بود ما حروف‌چینی نداریم به ما کامپیوتر بدهید، اما ارشاد گفته بود که نمی‌شود ما به هر شهری یک کامپیوتر بیشتر نمی‌توانیم بدهیم و روزنامه ولایت موظف است حروف‌چینی را برای شما انجام دهد.

اما این امکانات هنوز پاسخگوی چاپ نشریه نبود و تا سال ۷۹ لیتوگرافی در تهران انجام می‌شد، در همین سال بود که تصمیم گرفته شد ولایت روزانه چاپ شود، بنابراین باید چاپخانه مجهز در قزوین تأسیس می‌شد چراکه چاپ روزانه در تهران سخت بود، زمان و هزینه زیادی می‌طلبید.

موسوی یادآور می‌شود: چاپخانه در قزوین راه افتاد اما اشکال قضیه این بود که سرعت رشد تکنولوژی بالا بود و آموزش هم‌تراز وجود نداشت، اپراتور و نیروهای تخصصی ازجمله تعمیرکار دستگاه در قزوین وجود نداشت، از طرفی لیتوگرافی از حالت دوربین به دیجیتال تبدیل شد سال ۸۴ وام گرفتیم از تهران دستگاه «امیج ستر» خریدیم تا فیلم و زینک بگیریم؛ کار پیشرفته بود و نیروهای متخصص در تهران بودند و حقوق بالایی طلب می‌کردند.

موسوی می‌گوید: سال ۸۴ دستگاه‌های جدید وارد چاپخانه‌ها شد به‌عنوان‌مثال دستگاه‌ها دو رنگ و چهار رنگ بود و ما مجبور بودیم که آزمون‌وخطا کنیم و کم‌کم جلو برویم، پس چاپ، یک روز در میان اتفاق می‌افتاد و آزمون‌وخطا انجام می‌شد، درنهایت سال ۸۸ مجوز گرفتیم و از آن سال تا به امروز هر روز روزنامه چاپ می‌شود.

از سال ۸۸ تاکنون روزنامه ولایت هرروز منتشر شده و هنوز هم یکی از منابع خبری اولویت‌دار مردم قزوین محسوب می‌شود، از موسوی در مورد اقبال مردم به روزنامه در دنیای تکنولوژی و گسترش شبکه‌های اجتماعی می‌پرسم، موسوی می‌گوید: اقبال مردم نسبت به روزنامه کم شده است، ما قبلاً هفته‌نامه بودیم و ۱۸ هزار تیراژ داشتیم، سه‌شنبه‌ها مردم می‌خریدند؛ ولی باید هر نشریه را در شرایط خودش مقایسه کنیم بنابراین نمی‌توان روزنامه ولایت سال ۶۷ را با روزنامه ولایت سال ۹۷ مقایسه کرد.

وی ادامه می‌دهد: آن زمان اینترنت، صداوسیما و نشریات دیگر نبودند، زمانی که صداوسیما آمد بازهم فروش داشتیم، بعد از ما هفته‌نامه «حدیث» و «مینودر» منتشر شدند طبیعتاً با این شرایط تیراژ کاهش پیدا کرد، اما اقبال مردمی همچنان وجود دارد و ما هیچ‌وقت روزنامه برگشتی نداشتیم و همه روزنامه‌هایمان به فروش می‌رسد، در مقایسه با روزنامه‌های سراسری تیراژ ما حیرت‌آور است.

عقربه‌های ساعت نشان می‌دهند که دیگر زمان مصاحبه تمام شده است، موسوی باید صفحه را تأیید نهایی کند و زمانی ندارد؛ دفتر روزنامه را ترک می‌کنم درحالی‌که از اقبال مردم به روزنامه خرسندم و می‌دانم که مردم تا ابدیت تشنه دانستن هستند و رسانه‌ها هیچ‌وقت از رونق نمی‌افتند.