سانسور در صدا و سیمای جمهوری اسلامی از رادیو گرفته تا تلویزیون در تمام ۴۳ سال گذشته در جریان بوده، ادامه پیدا کرده و شدت گرفته است و زنان بیشترین موضوع سانسور هستند.
دوشادوشِ مسائل سیاسی و مذهبی و هرچه که به رابطه زن و مرد و سکس و آزادیهای فردی و اجتماعی مربوط شود و شاید بتوان گفت هر چه به زندگی واقعی و عادیِ روزمره مربوط باشد. حذف و سانسور همواره در جریان است. با این حال هر از گاهی ممنوعیتهای تازه هم به این مجموعه اضافه میشود.
مثلاً ممنوعیت «چای ریختن مردان برای زنان» در سریالها و برنامههای تلویزیونی؛ شکلی از ممنوعیت که برای بسیاری از شهروندان و کاربران شبکههای اجتماعی دیگری زیادی عجیب بود.
اما حسین قاضیان، جامعهشناس زیاد تعجب نکرده است. او میگوید: «[این محدودیت] معانی روشنی دارد. در آن آگهی صحبت از چای ریختن مرد برای زن است که معنای آن این است که مرد تابع زن است یا نسبت به زن ضعیفتر است و این مخالف آن استانداردهای رابطه بین دو جنس، خصوصا در خانواده است. بنابراین مغایر این ارزشهاست و نمیخواهند چنین چیزی نمایش داده شود».
در فهرست ممنوعیتهای اخیر موارد دیگری هم هست مثلاً تنها بودن دو پسر در خانه! حسین قاضیان از دستکش چرمی و ساندویچ هم میگوید: «اینکه مثلاً دستکش چرم نپوشند خب مربوط به یادآوری بعضی صحنههایی است که به پورن ربط دارد. مثلاً این که ساندویچ نخورند باز دوباره به همان ترتیب ممکن است به اصطلاح تظاهرات سکسی داشته باشد. یا چیزهایی از این دست که همه به هر حال نشاندهنده آن ارزشهای مغایر با ارزشهای اسلامی است که تلویزیون ایران میخواهد نمایش بدهد. به این ترتیب گرچه ممکن است از بیرون بی منطق به نظر برسد اما مطابق یک منطق است. گرچه خود این منطق ممکن است مضحک و نادرست باشد یا از نظر بسیاری غیرقابل قبول باشد ولی به هر حال آن دستگاه و آن صدا و سیما ناچار است به این ضوابط تن بدهد برای این که نحوه چینش مدیریت و خواستههایی که از آن دارند دقیقا این است که همین چیزها را رعایت کند و هر روز بر تعداد اینها در این سالها اضافه شده و گردانندگان رادیو و تلویزیون میدانند که باید اینها را رعایت کنند».
به سراغ کامران ملکمطیعی میروم. مُجری، دوبلُر، هنرپیشه، کارگردان، و نویسنده تئاتر، رادیو و تلویزیون که مخاطبان تلویزیون او را با سریال «زیر آسمان شهر» به یاد میآورند. آقای ملکمطیعی پس از ممنوعالتصویر شدن در دهه ۸۰ خورشیدی ایران را ترک کرد.
او میگوید: «شکل سانسور در برنامههای مختلف صدا و سیما فرق میکند. رادیو یک جور است و تلویزیون یک جور. من یادم است سال ۶۲ که من به رادیو رفتم، برنامه خردسالان بود و آیتمهای کوچک نمایشی بود در جنگل و با حیوانات مختلف. اگر بازیگر مرد و زن این نقشها را بازی میکردند و اگر مثلاً آهو زن بود یا مثلاً خرگوش مرد بود، نباید خرگوش به آهو میگفت «آهو جون» یا بالعکس. یک نفر بود که مسئول بود و ما میگفتیم «جونِ کارها را درمیآورَد». مینشست و جون جونها را ادیت میکرد. یا یادم است که وقتی نمایش «خوشههای خشم» صبط شد، آمدند گفتند که هر جا که اسم گوشت خوک آمده باید دربیاید و تبدیل شود به گوشت گاو و اساس قصه را ریخته بودند به هم. به خاطر اینکه آن خانواده اساساً به خاطر نداری حرکت کرده بودند به سمت کالیفرنیا و اگر اینها پولی داشتند که گوشت گاو داشته باشند که احتیاجی نبود. منتها برایشان مسأله شرعی داشت و آن را این طور ضبط کردند».
کامران ملکمطیعی تجربیات متعددی هم در زمینه اعمال سانسور و محدودیتها در سریالهای تلویزیونی در ایران دارد. او از این تجربیات میگوید: «در همین سریال زیر آسمان شهر که کار میکردیم و الآن هم بعضی وقتها بازپخش میشود یک پلان بود که کمی موهای خانم رنجبر بیرون بود. با وجود این که سنی هم از او گذشته بود موی او را با دی اف اس که یک دستگاه فنی است در مونتاژ یا میپوشاندند یا کمرنگ میکردند. یک سریالی هم کار میکردم که گفتند در ظرف میوهای که روی میز است موز و خیار به سمت بازیگر زن است و اشکال شرعی دارد و این صحنه را درآوردند. به میکروفنی که سر صحنه هست میگویند «بوم» که در حقیقت روکشی دارد و میکروفن بلندی است. در یک کار دیگر گفتند سایه این بوم افتاده بین سینههای بازیگر زن و باید دربیاید».
او از ممنوعیت نگاه کردن زن و مردِ بازیگر به یکدیگر در سریالهای تلویزیونی میگوید: «یک کسی بود که البته هنوز هم وجود دارد به اسم ناظر کیفی. درحقیقت ناظر کیفی مأمور سانسور است. او مأمور بود که سر صحنه باشد و بازیگران زن و مرد حق نداشتند توی صورت هم نگاه کنند. برای همین خیلی از سکانسها را میبینید که وقتی بازیگران زن و مرد دارند با هم حرف میزنند یا دارند به زمین نگاه میکنند یا به در و دیوار و آسمان نگاه میکنند».
سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنها متولی قانونی پخش برنامههای رادیویی و تلویزیونی در ایران است و رئیس آن را مشخصاً و مستقیماً رهبر ایران تعیین میکند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی تا پنجاه هزار کارمند دارد و با پخشِ موارد متعدد از اعترافات اجباری و ارائه اخبار از زاویه دید مورد تأیید بیت رهبر جمهوری اسلامی بارها به عنوان بازوی سرکوبِ حکومت در ایران شناخته شده است. بنگاهی سیاسی- اقتصادی با بودجههای کلان میلیاردی و آگهیهای بازرگانی پولساز که حتا در آگهیهای تبلیغاتی هم محدودیت و سانسور اعمال میکند.
کامران ملکمطیعی از تجربهاش در این زمینه میگوید: «من چیزی نزدیک به ۸۰ فیلم تبلیغاتی ساختهام. آنجا که اصلا ما شدیدا ماجرای سانسور را داشتیم. یک مورد من برای کارخانهای که ژله تولید میکرد یک آگهی ساختم و گفتند قابل پخش نیست. من به امور بازرگانی تلویزیون رفتم و پرسیدم که مشکل چیست. گفتند ژله میلرزد و این تحریککننده است. گفتم خب خاصیت ژله این است که بلرزد. گفتند نه این مشکل شرعی دارد و من مجبور شدم بروم از شاتهایی استفاده کنم که ژله در آن حلت ثابت دارد».
در سالهای اخیر، موضوع کاهش اقبال عمومی نسبت به برنامههای صدا و سیما در ایران بارها مطرح شده است. از حسین قاضیان، جامعهشناس میپرسم آیا اعمال محدودیتها و سانسورهای بیشتر، این فاصله را سازمان حتی بیشتر هم نمیکند؟ او پاسخ میدهد: «چرا. فاصلههای موجود را بیشتر میکند. کما این که در همه این سالها کرد ولی خب اگر شیوه ارتباط مدیر صدا و سیما با رهبر را در نظر داشته باشیم؛ ظاهراً این امر چارهناپذیر است یعنی از یک رابطه ساختاری حکایت میکند که آن رابطه ساختاری نمیگذارد که این ملاحظات، ملاحظاتِ درجه اولی باشند. گذشته از این که این را هم توجه کنید که صدا و سیما در بخشهای سیاسی و خبری قرار نیست که مخالفان جمهوری اسلامی یا افراد بیتفاوت را راضی نگه دارد. آن صدا و سیمایی که ما میشناسیم هدفش درواقع راضی نگه داشتنِ مدافعانِ نظام سیاسی و توجیه روانی و اخلاقیِ لازم برای ادامه حمایت آنها از نظام و رهبری است. مثلا شما اعترافات اجباری را در این صدا و سیما میبینید. ممکن است بگویید خب کسی که این را باور نمیکند. مهم این است که مدافعان این نظام سیاسی اینها را قبول کنند و به این ترتیب قبول کنند که میتوانند از نظام سیاسی به خاطر این اعترافات حمایت کنند».
این جامعهشناس تأکید میکند صدا و سیمای جمهوری اسلامی تنها یک مخاطب مهم دارد و آن هم رهبر جمهوری اسلامی است؛ ایتالله خامنهای: «صدا و سیما یک مخاطب اصلی دارد و هشتاد و چند میلیون مخاطب فرعی. آن یک مخاطب اصلی رهبر کشور است. برای این که اوست که رئیس صدا و سیما را منصوب میکند و رئیس صدا و سیما در برابر ایشان است که پاسخگو است پس باید بتواند منویات ایشان را اجرا کند تا در دوران مدیریتش تأیید بگیرد و مورد عنایت باشد و عنایت داشتن رهبر به او باعث شود که دیگران در قبالش کوتاه بیایند یا با او کنار بیایند یا به او انتقاد نکنند یا درصدد برانداختناش برنیایند».
خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی بارها صدا و سیمای جمهوری اسلامی را دانشگاه دانسته و خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی هم این سازمان را عمدهترین مرکز هدایت فکری در ایران دانسته است. توصیفهایی که در کنار آنچه در اساسنامه صدا و سیما آمده؛ بهروشنی ماموریت این سازمان را مشخصی میکنند: حمایت از انقلاب اسلامی در سراسر جهان در چهارچوب همه برنامههای ارشادی، آموزشی، خبری و تفریحی.