در آخرین جلسه رسیدگی به این پرونده که یازدهم مهرماه امسال در شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: با توجه به اظهارات قبلی متهم، وی نسبت به وضعیت بیماری متوفی آگاهی داشته و برای حل اختلاف میان او و مادرش با این مرد درگیری لفظی پیدا کرده است.
وی به تنش ادامه داده تا جایی که اقدام به برخورد فیزیکی کرده و مقتول بهخاطر ضربات وارده و بیماری زمینهای که داشته و همچنین اضطراب و استرس ناشی از درگیری فوت شده است. این موضوعات را کمیسیون پزشکی قانونی تأیید کرده است. با توجه به این مدارک، متهم با آگاهی از وضعیت آسیبپذیر متوفی، اقدام خطرناک نسبت به وی انجام داده و موجب فوت او شده است؛ ازاینرو درخواست اشد مجازات برای متهم را دارم. سپس وکیل اولیای دم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: اولیای دم در خارج از کشور هستند و من از طرف آنها برای متهم تقاضای قصاص دارم.
او گفت: با توجه به نظر کمیسیون ۱۱نفره پزشکی قانونی که در تاریخ ۹ شهریور امسال برگزار شده و در آن آمده است: «در اغلب موارد خونریزی بر اثر ضربه ایجاد میشود و عمل جراحی میتواند آثار کبودی ناشی از درگیری را از بین ببرد و داروهای ضد انعقاد خون که متوفی از آن استفاده میکرده نیز میتوانند باعث ادامهدارشدن خونریزی شود»، علت مرگ متوفی خونریزی ناشی از ضربات به سر بوده است، ازاینرو از طرف موکلانم درخواست قصاص دارم. وکیل اولیای دم در ادامه گفت: حمید انگیزه درگیری با ناپدریاش را کتکخوردن مادرش اعلام کرده و از اصطلاح کفگرگی استفاده کرده و گفته با کفگرگی به صورت مقتول ضربه زدم؛ اما بعدا این ادعا را منکر شده و گفته ممکن است سر او به کمد یا مبل برخورد کرده باشد. بعد از مرگ مقتول، متهم در منزل او سکونت داشته و با شکایت پسر مقتول به نام سهیل مجبور به تخلیه شده است. این موضوع که حمید زندگی مستقلی داشته و از بیماری مقتول آگاهی نداشته است، حقیقت ندارد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: مادرم و شوهرش ۱۰ سال با هم زندگی کردند و من در سالهای پنجم تا هشتم با آنها زندگی میکردم؛ اما دو سال آخر را زندگی مستقلی داشتم. همسر مادرم حدود هشت ماه از سال را در آلمان زندگی میکرد و بیشتر آگاهی من از بیماری و سابقه بستریشدن او به بعد از درگیری و مرگ او برمیگردد. من قبل از آن از بیماری او مطلع نبودم. اگرچه دیده بودم که قند خونش را چک میکرد، ولی او هیچ پرهیز غذایی نداشت و دو روز قبل از درگیری برایم تولد گرفته بود و خودش از کیک تولدم خورد.
حمید صفت به عکسی که آن را به دادگاه ارائه داد، اشاره کرد و گفت: در شب تولدم با متوفی عکس گرفتیم. او عکس بزرگ من را پشت سرمان به دیوار نصب کرده بود. این موضوع نشان میدهد او با من مشکلی نداشت. کسی که با یک نفر مشکل داشته باشد، عکس او را به دیوار نصب نمیکند. این خواننده رپ گفت: وکیل اولیای دم میگوید متوفی پیرمردی فرسوده بود، درحالیکه او سرزنده و سلامت بود و همراه من به باشگاه بدنسازی و استخر میآمد. من فقط یک بار زمانی که او در آلمان بود و با مادرم صحبت میکرد، درباره حالش پرسیدم که گفت: خیر است. او مغرور بود و دوست نداشت درباره بیماریاش با کسی صحبت کند.
قاضی گفت: تو نزد بازپرس گفتهای سه ضربه به قربانی زدی؛ دراینباره چه دفاعی داری؟
متهم پاسخ داد: مادرم میان من و همسرش حائل بود. من او را گرفته بودم تا به مادرم ضربه نزند. من فقط سه بار دستم به صورتش برخورد کرد؛ اما در آگاهی القا کرده بودند هر تماسی ضربه محسوب میشود. اصطلاح کفگرگی هم در آگاهی به من القا شد. آنجا گفتند سیلی زدی یا کفگرگی؟ که گفتم سیلی نزدم. من اگر قصد ضربهزدن داشتم مادرم را هل میدادم و او را میزدم. در نهایت وقتی همراه مادرم و سهیل برگه فوت را گرفتیم، به من دستبند زدند و مرا به دادسرا بردند و آنجا بازپرس به من گفت بهتر است اعتراف کنم. آنجا بود که دکتر گفت مقتول بر اثر برخورد جسم سخت به سرش فوت شده است؛ اما من ضربهای به او نزده بودم. وقتی حمید برای آخرین دفاع روبهروی قضات ایستاد، گفت: هر رأیی برایم صادر شود، مطیع آن هستم؛ اما تقاضا دارم رأی با عدالت صادر شود. من واقعا قصد کشتن حاجآقا را نداشتم و حالا بیشتر از هرکسی داغدار کسی هستم که جای پدرم بود.
در پایان جلسه، قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده، وی را از اتهام قتل عمدی تبرئه و بهخاطر قتل شبهعمد به پرداخت دیه محکوم کردند. درحالیکه حمید صفت با قرار وثیقه از زندان آزاد شده است، اولیای دم و دادستان به این حکم اعتراض کردند. با اعتراض آنها پرونده برای رسیدگی به دیوان عالی کشور فرستاده شد.