اخیراً کتابی با عنوان ‘صد سال گرافیک در تهران، تاریخ گرافیک همراه با شناخت نامه صد طراح گرافیک در تهران’ نوشته ی معراج قنبری در انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ رسیده است. از آنجا که من این کتاب را مطالعه نکرده ام و از محتوای آن آگاه نیستم، پرواضح است که این نوشتار به نقد کتاب از منظر تخصصی طراحی گرافیک نخواهد پرداخت، برعکس نقد و پرسش گری است پیرامون فضای حاکم بر این بخش از جامعه ی هنرهای تجسمی که در بسیاری مواقع داعیه دار اشاعه فرهنگ و هنر و هدایت عوام به مسیر درست اندیشی بوده است.
هنرامروز: حدود سه ماه قبل باربد گلشیری بین آیدین آغداشلو و جنبش اجتماعیِ زنانِ به خروش آمده از تعرض جنسی مردان اعلام کرد که از جنبش اجتماعی زنان حمایت خواهد کرد و طرح جلد کتاب شازده احتجاب با نقاشی آیدین آغداشلو که سالها بر کتاب پدرش نقش بسته بود را حذف خواهد کرد. بی شک پیش از این زمان هم صداهایی افشاگرانه در مورد این فرد به گوش می رسیدند اما نه چنین منسجم و در قالب یک حرکت اجتماعی فراگیر. به واقع آنچه باربد گلشیری را این چنین مصمم کرد تا از میراث پدرش دفاع کند کارکرد همین صداهای متحد خروشان برای بازاندیشی و تغییر مناسبت های اجتماعی بود.
در جوامع توسعه یافته منابع قدرت اعم از متولیان فرهنگ و هنر، احزاب سیاسی و حتا بنگاه های اقتصادی ناگزیر به ارزش های اجتماعی احترام می گذارند زیرا بودن شان در حوزه قدرت را وامدار همان مردمی هستند که ارزش های مدنی-اجتماعی را پایه گذاری کرده اند. اما در جوامع توسعه نیافته یا در حال توسعه چنین مناسبات و ملاحظاتی خالی از اعراب است. آنچه در این جوامع مشهود است تسلط ایده ی لزوم حفظ منافع فردی و مناسبات قبیله ای بر مناسبات مدرن اجتماعی است. از چنین دیدگاهی افراد یک قبیله برای حفظ منافع خود چشم بر منافع بلندمدت ترقی خواهانه جمعی فرو می بندند. مصداق عینی این کلام طراحان صاحب نامی هستند که چشم بر رسوایی های اثبات شده آیدین آغداشلو در تعرض جنسی به زنان خبرنگار و شاگردانش فرو بستند تا در نمایشی این چنین مبتذل شرکت کنند و جنبش اجتماعی زنان جهان/ایران موسوم به «من هم» را نادیده انگارند. نمایشی که اگر چنین گستاخانه در کشورهای به لحاظ فرهنگی رشدیافته اجرا میشد به جز شرم چیزی دیگر برای بنیان گذارانش باقی نمی گذاشت (چیزی مانند برگزاری بزرگداشت برای تهیه کننده اسکارگرفته سینمای هالییود هاروی واینستین که متهم به تعرض جنسی به زنان سینماگر بود.)
بنابراین زاویه نگاه من در نگارش این متن صرفن اعتراض به نویسنده یا ناشر کتاب نیست، بلکه در ابتدا اعتراضی است نسبت به خاموشی و انفعال تمامی طراحانی که در مقابل این حرکت سکوت اختیار نمودند و دل خوش کردند به حضور تصویر و نامشان در این پازل صد تکه ی معیوب (جز خانم پریسا تشکری که از همان ابتدا خواستار حذف نام خود از مجموعه شدند). متاسفانه در میان این چهره ها شماری از طراحانی که هیچگاه جز به نیکی و درستی در خاطر ما نبوده اند هم حضور دارند، اما همزمان آنانی نیز هستند که اگر سکوت زنان فعال در حوزه طراحی گرافیک بشکند کارنامه تعرض های جنسی یا نگاه نابرابر جنسیتی شان در دفاتر طراحی و کلاس های تدریس شان چیزی کم از گستاخی های آن پیشکوتِ فاخرِ آزارگر نخواهد داشت و البته که برای بسیاری از زنان اتخاذ چنین رویکردی چیزی نیست جز پوزخندی آشکار به دادخواهی زنان مورد تعرض قرار گرفته، تاکید بر جایگاه ازلی و خلل ناپذیر آیدین آغداشلو در میان هنرمندان تجسمی و بی تفاوتی آن ها در برابر جنبش های عدالت خواهانه ی اجتماعی.
در طی بیست سال حضورم در این رشته در مواجهه با آثار تکراری در کاتالوگ ها و نمایشگاه ها بارها این پرسش برایم مطرح شد که چه زمان این میلِ وافر برای نمایش خویشتن با محتوایی تکراری در مردان فعال در حوزه طراحی گرافیک به پایان خواهد رسید؟ و حالا واقعیت تولید این کتاب گواهی است بر میل سیری ناپذیر برخی از اعضای جامعه طراحان گرافیک در تداوم حضور حداکثری در جامعه ای بسته. جامعه ای مدعی که در دهه دوم قرن بیست و یکم هنوز در هسته مرکزی خود درباب این بحث می کند که آیا دیزاین هنر است و دیزاینر هنرمند یا بر سر لزوم سبک شخصی در طراحی گرافیک چانه زنی میکند و لایوهای پر شر و شور اینستاگرامی برگزار می کند، مباحثی که دهه هاست جهان طراحی گرافیک از آنها گذر کرده است. و به راستی که از جامعه ای چنین راکد و بدون ارتباط با دنیای بین المللی دیزاین در سطح کلان نمی توان چندان انتظار داشت که در برابر حساسیت های اجتماعی خود را به روز کند و واکنشی فراخور ابراز کند. جامعه ای با نگاهی نتاقض آمیز به پدیده رسانه که همواره برای نمایش دستاوردهای فردی و قبیله ای آن را در اختیار می گیرد و از آن سود می جوید اما در مواجهه با شنیدن صدای زنان سرکوب شده از همان رسانه آن رسانه را بی اعتبار، ناموجه و غیرمستدل می شمارد.
سوی دیگر این تاریکی آن کسانی هستند که به جای اعتراض بر بنیان این اثر بر سر نامهای درون اش با یکدیگر چانه زنی می کنند. چانه زنی بر رنگ نمای ساختمانی که از پای بست ویران است و سالهاست نگاهی جنسیت زده و نابرابر در تمامی عرصه های آن رشدیافته است. اما سویه امیدوارکننده ی این ماجرا طراحان زنی هستند که این بار به دنبال چنین ابراز وجودهای حق به جانب مردانه ای لب به اعتراض گشوده اند و به روایت تجربه های تلخ و دلسردکننده شان در کلاس های درس و دفاتر طراحی پرداخته اند. روایت هایی که با انتشار گسترده شان حجم وسیعی از تبعیض های جنسیتی حاکم بر مناسبات این حرفه افشا خواهد شد. روایت هایی که اثبات خواهند کرد چه تعداد از زنان شاغل پس از ازدواج یا مادرشدن اخراج یا مجبور به استعفا شدند. روایت هایی مبنی بر آن که چه حجم وسیعی از زنان طراح از جانب همتایان شان از طرق پیامک های تلفنی یا حرف های درگوشی مورد آزار قرار گرفتند و مجبور به ترک کار شدند. روایت هایی افشاگرانه که سندی خواهند شد بر اینکه چه تعداد از مردان طراح در محل کار همکاران زنِ خود را با نگاه های خیره و متلک های جنسی شان زجر دادند و یا چه تعداد از این اساتید و معلمانِ مرد دانشجویان خود را طی سالها با کلام یا تماس بدنی شکنجه کردند (پیوست ۱ و ۲). روایت هایی این چنین ثابت خواهند کرد سهم ما زنان در عرصه ی طراحی گرافیک (حداقل در میان نسل چهارم و پنجم طراحان) هیچ گاه کمتر از شما نبود اگر شما در فضاهای حرفه ای درهایی نامرئی از پولاد در مقابل مان نمی ساختید. به یقین ما زنان، دانشجویان و طراحان آگاه تری می شدیم اگر شما محتوای غالب منابع رشد حرفه ای (همچون کتاب ها و مجلات و نمایشگاه ها و رویدادها) را آگاهانه تر و بر اساس خیر جمعی تالیف می کردید و آثار خود را با عنوان نمونه های درست و برتر به خورد تازه واردان این حرفه نمی دادید (پیوست ۳).
و روی سخن آخرم با شماست آقای معراج قنبری، گرچه بسیار جوان هستید و فرصت های بسیاری برای پختگی پیش رو دارید، اما چنانچه به حوزه پژوهش علاقه مند هستید و قصد فعالیت در آن را دارید این دو توصیه را از من پذیرا باشید: اول آن که در مسیر پژوهش همواره این سه اصل را در نظر داشته باشید که اطلاعات(information) دانش (knowledge) نیست، دانش هم درک (understanding) نیست، و درک هم خرد (wisdom) نیست. پژوهشگران ماندگار آنانی هستند که از ساحت دانش گذر می کنند و به ساحت درک و خرد نزدیک می شوند. برای نزدیک شدن به ساحت دانش باید صدها کتاب و مقاله خوانده باشیم که حداقل نیمی از آنها غیرفارسی باشند تا به این واسطه تسلط بیشتری بر منابع معتبرتر پیدا کنیم. پس از این مرحله است که نیازمند درک همه جانبه آن آثار هستیم. برای درک باید هر اثر را بطور جداگانه تحلیل کرد و شناخت. دانست که رویکرد هر یک از مؤلفان به کدام سو بوده و چه تفاوتی با دیگر مؤلفان دارد و در این بین جایگاه خودت را پیدا کنی. اما رسیدن به ساحت خرد نیازمند عشق و توجه به اصول اخلاقی و انسانی است، نیازمند گذر از منویات فردی و تلاش برای رسیدن به خیر جمعی. توصیه دوم من به شما این است تا حد ممکن در سکوت و بی هیاهو کار کنید و وزنه های سنگین را در زمان درست بردارید. اگر می خواهید پژوهشگری مستقل باشید، از نشست و برخاست و ارتباط با نام ها تا حد ممکن پرهیز کنید و هیچ امتیازی را از هیچ فردی نپذیرید چرا که به ناچار آن را در قالبی دیگر از شما خواهند ستاند. این مهمترین برگ برنده و عامل استقلال شماست در جامعه ای که در آن رفاقت و آشنایی جایگزین اصول حرفه ای شده است. آقای معراج قنبری، آیدین آغداشلو بی شک فردی است که تکه هایی از پازل فرهنگ و هنر ایران به همت او شکل گرفته است و هیچ کس توانایی حذف دستاوردهای ایشان از هنر ایران را ندارد. اما مسئله اصلی در اینجا عدم بازتولید چرخه ی خشونت نسبت به زنان است و همچنین هشدار به آنانی که از جایگاه حرفه ای خود برای تحت فشارگذاردن دیگران استفاده می کنند. چنانچه تصور کنیم آن لیست از منظر حرفه ای لیستی قابل دفاع بود، کافی بود شما در مقدمه کتاب اشاره می کردید در این لیست آیدین آغداشلو هم حضور داشتند اما بنا به خرد ایشان را حذف کردید و بر روی پوستر نیز تصویر ایشان را محو می کردید. آنوقت شاهد بودید چه میزان از احترام و اعتبار برای تان به ارمغان آورده میشد.
در آخر اینکه این که امیدوارم شیرینی آثار بعدی تان این خاطره جمعی تلخ را از ذهن ما بشوراند و تاریخ طراحی گرافیک بعدی کتابی باشد سرشار از دانش، درک و خرد.
پیوست ۱. سال ۲۰۱۸ در صفحه شخصی فیسبوک ام روایت کردم که چطور توسط یکی از اساتید گروه طراحی گرافیک دانشگاه هنر مورد تعرض قرار گرفتم و اگر همدلی های فهیمه پهلوان به عنوان استاد راهنما و محمد ضیمران به عنوان استاد مشاور نبود فارغ التحصیل شدن امری ناممکن بود. بعد از اتمام تحصیل به هر دری برای شکایت کوبیدم و بازجویی شدم که چرا دست نوشته آن استاد را نگه داشته ام. مطلع هستم پس از من این معلم نسبت به دو دانشجوی دیگر نیز تعرض کرد.
پیوست ۲. هشت سال در ایران معلمی کردم. طی این هشت سال کم نبودند دانشجویایی که با بغض قصه های آزار و تحقیر معلمان مردشان را گفتند. کم نبودند همکارانی که در زیر فشار تبعیض های جنسیتی کار را رها کردند. آن روزی که با دانشجویان ارشد دانشگاه علم و فرهنگ درس داشتم و نه ماهه باردار بودم را از یاد نخواهم برد که مامور حراست جلویم را گرفت و از من خواست لباسی بپوشم که شکم نه ماهه ام توی چشم نیاید. میزان خشونت و حذف زنان همیشه رابطه ای معنادار با حضور اکثریتی مردان دارد.
پیوست ۳. در طول سال های تدریس بنا به محتوای درس از دانشجویان می خواستم تا آثاری ایرانی و غیرایرانی را انتخاب کنند و در کلاس درباره ی ارزش های بصری آنها صحبت کنند. این دانشجویان برای انتخاب آثار ایرانی معمولن خود را ملزم به مراجعه به این لیست های تولیدی در کاتولوگ ها و کتاب ها می دانستند (همین لیستهای ده تایی و صدتایی فله ای) اما پس از مدتی مبهوت می شدند از تناقض موجود در منابع فارسی (اینکه برای مثال چرا ا.ح چنین حضور پررنگی در منابع دارد اما کیفیت طرح جلدهای او تا این اندازه نازل است). در آن کلاس ها برای ام محرز شد که در جوامع غیردموکراتیک حتا موضوعات غیرسیاسی نیز ابعادی غیردموکراتیک به خود می گیرند، با این تفاوت که آنها بیشتر به دست افرادی به ظاهر هوادار دموکراسی و ترقی خواه شکل می گیرند.
پیوست آخر. جناب قنبری این پیوست آخر را بعد از خواندن دفاعیه تان از انتقادات واردشده به شما در اینستاگرام می نویسم.
اول آنکه شما این همه «من»گویی و غرور را از کجا آورده اید؟! این چه طرز فکری است که به شما می گوید کسانی که دستی در حوزه پژوهش ندارند صلاحیت نقد شما را ندارند؟ چه کسی گفته سپردن آن پروژه به شما ملاکی است برای شایستگی بیشتر شما؟ آیا شما قبول دارید که انجام برخی کارها لزوماً نه تنها دلیلی بر توانایی ما نیست بلکه نسبت مستقیمی دارد با جهل ما؟ (حمید نفیسی تاریخ اجتماعی سینمای ایران را پس از عمری دقت و تحصیل و دنیادیدگی در مقام استاد تمام دانشگاه کالیفرنیای جنوبی در سن ۶۷ سالگی منتشر کرد). درست است که حوزه پژوهش در رشته طراحی گرافیک دچار کمبودهای بسیاری است اما شما چطور به خودتان اجازه می دهید با حضور کسانی چون فهیمه پهلوان یا سودابه صالحی یا مریم کهوند ادعایی در این زمینه داشته باشید؟ می دانید مژگان قره و بهنام اُسرش تا همین چند سال قبل، پیش از مهاجرت شان، چه پتانسیل شگرفی در تغییر وضعیت پژوهش طراحی گرافیک از خود نشان دادند؟ آیا شما به جز متن های خودتان متن های دیگران را هم می خوانید که چنین مغرورانه از فتح عرصه ی پژوهش طراحی گرافیک می گویید؟ به شما پیشنهاد می کنم الفبای پژوهش را مدتی از کسانی چون سودابه صالحی بیاموزید، به کتابخانه دانشگاه هنر بروید و ببینید به واسطه ی حضورش چه حجم کم نظیری از ادبیات نظری وارد رشته طراحی گرافیک شده است. هم چنین توصیه می کنم برای آموختن قدری تواضع در کلاس ها یا کارگاه های افسانه کامران شرکت کنید. اگر هم به دنبال منابعی می گردید که بیاموزید چطور می توان پروژه های تحقیقاتی را مدیریت کرد سراغی از فرشاد رستمی بگیرید که گنجینه ای است در نوع خود.
دوم اینکه من تعجبی نمی کنم که زنان طراح به مکاتبات شما پاسخی ندادند. زندگی در دنیای مردسالار به بسیاری از ما زنان ارزش «نه گفتن» را آموخته است. وقتی بازی های مردانه را به نظاره می نشینیم یاد می گیریم که برای مطرح شدن نباید وارد هر بازی پوچی شد. یاد می گیریم از اعتبارمان برای هر چیزی خرج نکنیم، چون اعتبارهایمان را با خون دل و تلاش به دست آورده ایم (مصداق این صحبت آن دسته از زنان مستقلی هستند که علیرغم تمامی فشارها به اصول خود پایبند ماندند). سوم اینکه، شما وظیفه ای برای تجلیل از هنرمندان بااخلاق ندارید، کافی است خودتان بااخلاق باشید.