فیلم اول علی ملاقلی پور « قندون جهیزیه» با همه محدودیت های که سینمای ایران از آن رنج می برد سعی کرد تا آنجا که می تواند کمتر دروغ بگوید. راه حلی که کارگردان جوان به ذهنش رسید این بود که تراژدی زندگی طبقه کم درآمد شهرهای بزرگ ایران را به کمک طنز به امید تبدیل کند.
فرستنده : آقای علی تبریزی
موضوع فیلم، افزایش بهای اجاره نشینی است و بن بستی که پرداخت اجاره، برای یک زن و شوهر ایجاد کرده است. گرانی نفسگیر و فلج کننده اجاره خانه، عطا (صابر ابر) را وا می دارد تا حرفهای انتقامجویانه به سبک قیصر بزند.
اما قیصر این دور و زمانه، آدم زیاد با معرفتی نیست. زندگی و به قول کار سه شیفته، رمقی برایش نمی گذارد که برای دیگران احترامی قائل شود. او با مشتریانش سرد برخورد می کند. در حین مسافرکشی از دست مسافرانش شاکی است. دستِ زدن دارد و خشونت فیزیکی و زبانی اش را نصیب تقریبا بیش از ۱۰ مرد و زنی می کند که در برابرش قرار می گیرند.
خرده خشونت ها و خرده کلک های عطا آنقدر زیاد می شود که از او یک فرصت طلب می سازد که برای رسیدن به خواسته اش، مرید هیچ مرام و مسلکی نیست. عطا نمونه رشد روزافزون یک خصلت ضد اجتماعی در افرادی است که زندگی و اجتماع، رحمی به آنها نداشته است
تنها فردی که حریف عطا می شود و می تواند او را مهار کند همسرش معصومه ( نگار جواهریان) است. عشق بدون شرط و شروطش به عطا از او زنی می سازد که رسم بدِ روزگار، هنوز تلخش نساخته است. معصومه به این دلیل هنوز شاد و امیدوار است چون پرنسیپ های اخلاقی خودش را تحت هر شرایطی رعایت می کند.
تنها معصومه است که می تواند رابطه بین عطا و دنیای شلوغ و پر از همهمه و حرص را قطع کند. درصحنه زیبایی می بینیم که معصومه، همسرش را وا می دارد در حین صحبت، تلویزیونِ مسخره را خاموش کند و او را ببیند.
از یک جهت شخصیت عطا و معصومه شبی هملت در نمایش شکسپیر و اوفیلیا، دختر زیبا و معصوم است که از دست هملت دق می کند. اما معصومه ایرانی بر عکس اوفیلیا، شکننده نیست. معصومه مدیر و قدرتمند و حسابگر است. او مواظب وسایل خانه است. او قیصربازی های نیمه کاره عطا را رفع و رجوع می کند.
می گویند تراژدی قتل پدرِ هملت توسط عمویش، او را واداشته است که برای بهترین شیوه انتقام، خودش را به دیوانگی بزند. نوعی دیوانگی از پیش طراحی شده توسط هملت، که از آن با عنوان method in the madness یاد می کنند.
عطا مردی قیصر- هملت گونه و دوست داشتنی است که راه حل را در چاقو کشیدن و انتقام می بیند. اما او عاشق اوفیلیای خودش، معصومه است و دقیقا به خاطر عشق و غرورش برای ایجاد زندگی آبرومندانه برای معصومه تن به هر کاری می دهد. در شروع داستان، عطا تعمیرکاری است که جنس قلابی نصب می کند. در پایان و بر اساس تجربه خودش و درخواست مستقیم معصومه برای صحیح تر زندگی کردن، این امید وجود دارد که عطا به بهانه سختی روزگار، هر کاری نکند.