این بچه‌ها از موسیقی فرار می‌کنند! / به سختی می‌توان هنرجوی کمانچه جذب کرد

1403/08/02 ایسنا

مینا افتاده درباره داوطلبان حضور در جشنواره موسیقی جوان می‌گوید: «بچه‌هایی که توسط کلاس خصوصی در شهرستان‌ها موسیقی را دنبال می‌کنند، یا خانواده هدایتشان می‌کند یا خودشان خانواده را قانع می‌کنند که ساز یاد بگیرند و با دل و جان هم کار می‌کنند. درصورتی که موسیقی برای بچه‌های هنرستان که به اصرار خانواده موسیقی می‌خوانند، همانند همان بچه‌هایی می‌شود که مثلا از درس عربی فرار می‌کنند.»

هفدهمین جشنواره موسیقی جوان که در هفته‌های گذشته به کار خود پایان داد، در شرایطی برگزار شد که تعداد قابل توجهی از اساتید موسیقی که پیش‌تر با این جشنواره همکاری داشتند، نامشان در بین داوران دیده نمی‌شد.

درحقیقت به نظر می‌رسد باتوجه به تغییر برخی از رویکردهای جشنواره و تغییر دبیر چندین ساله آن یعنی هومان اسعدی که به گفته کارشناسان موسیقی، در این سال‌ها موفق عمل کرده بود، ارتباط برخی با جشنواره قطع شد.

البته در نشست خبری این رویداد، خبرنگاران درباره غیبت تعداد قابل توجهی از اساتید موسیقی در جشنواره جوان اشاره کردند که در نهایت پاسخ مشخصی به آن داده نشد.

حال باتوجه به اینکه به نظر می‌رسد جشنواره در این دوره که گذشت و البته دوره قبلی دیگر حال و هوای سابق را نداشت، تصمیم گرفتیم در راستای دو گفت‌وگوی پیشین با حسین بهروزی‌نیا و احسان ذبیحی‌فر، این بار با مینا افتاده (نوازنده سنتور و مدرس موسیقی) که چندین دوره به عنوان داور در جشنواره حضور داشته است، گفت‌وگو کنیم:

ـ‌ شما سال‌ها در جشنواره موسیقی جوان در بخش سنتور داور بوده‌اید و فضای جشنواره را از نزدیک دیده‌اید؛ آیا شما هم به این امر قائل هستید که جشنواره موسیقی جوان دیگر با آن شور و اشتیاق سابق برگزار نمی‌شود؟‎

به نظرم حضور آقای اسعدی به عنوان دبیر در جشنواره در حال و هوای آن بسیار موثر بود؛ به هر حال آقای اسعدی چندین دوره دبیر جشنواره بودند، تجربه داشتند و هر سال موارد جدیدی را در مشورت با شورا و اساتید به جشنواره اضافه می‌کردند. من چندین دوره در این جشنواره حضور داشتم و هر سال شاهد رشد آن بودم.

کسی که دبیر جشنواره می‌شود باید تأثیرگذارترین باشد، منتهی نمی‌دانم چرا اگر کسی خوب کار کند، بعد از مدتی او را کنار می‌گذارند.

البته شاید چون خیلی از اساتید با جشنواره قطع ارتباط کرده‌اند، حال و هوای جشنواره دیگر مثل سابق نیست.

شروع جشنواره در اواخر دهه ۷۰ بود که در آن زمان اساتیدی همچون کامبیز روشن‌روان، حسین علیزاده، داوود گنجه‌ای و بعدتر هم خانم آذین موحد در جشنواره به عنوان داور حضور داشتند.

مدتی بعد از برگزاری جشنواره، اطلاع رسانی‌ها بهتر شد و از شهرهای دور هم به جشنواره می‌آمدند و بعد از دیدن سطح جشنواره و داوطلبان، خود را با جشنواره همتراز می‌کردند.

زمانی در بخش حفظ ردیف جشنواره، داوطلبان بسیار جوان در حالی که تمام ردیف را حفظ بودند، در مقابل افرادی مانند داریوش پیرنیاکان، حسین علیزاده، علی‌اکبر شکارچی، خودم و حمیدرضا نوربخش مسابقه می‌دادند ولی نمی‌دانم که در چند سال اخیر چه بر سر جشنواره آمده است؛ البته شاید تغییرات این دوره به علت تغییرات و تزلزل در انجمن موسیقی باشد و باید دید عملکرد آنها در آینده چه خواهد شد.

ـ در تمامی سال‌های برگزاری این جشنواره، همواره تأکید بر این بود که نباید استعدادهایی که شناسایی می‌شوند را رها کرد، اما در دوره‌ای هم که گذشت به نظر نمی‌رسید برنامه خاصی برای این امر داشته باشند و حتی در پرسش خبرنگاران عنوان می‌کردند که برگزاری جشنواره با این بودجه‌ها جای شکر دارد. نظر شما چیست؟

زمانی که یک پروژه صرفا دولتی باشد، با مشکلاتی هم مواجه می‌شود. اگر برگزاری این رویداد برعهده بخش خصوصی بود، شاید امکانات لازم را برای رشد استعدادها فراهم می‌کردند و صحنه اجرا در اختیارشان می‌گذاشتند تا امکان گروه‌نوازی و تکنوازی داشته باشند.

البته قرار بود که استعدادها به صورت گروهی در اختتامیه جشنواره اجرا کنند و بعدا بتوانند با بلیت‌فروشی، روی صحنه بروند. از همه مهم‌تر قرار بود از اجرای آنها ویدیو ضبط شود و خود ارشاد این اجراها را منتشر کند، ولی باوجود انگیزه بالای بچه‌ها به این وعده‌ها چندان عمل نشد درصورتی که از بین آنها استعدادهای خیلی خوبی شناخته شد.

سال‌ها در هنرستان و دانشگاه تدریس کرده‌ام ولی در بین شرکت‌کنندگان جشنواره افرادی را دیدم که هر بار با امکانات کم و به سختی خود را از شهر و یا روستایی که در آن زندگی می‌کردند، به اولین شهر نزدیک خود که کلاس موسیقی داشت، رسانده بودند و با این وجود خیلی خوب ساز می‌نواختند.

این جشنواره برگزار شد که چهره‌های مستعد شناسایی شوند، کشف استعداد شوند و به درستی آنها را راهنمایی کنند که در آینده بتوان در موسیقی کشور از آنها استفاده کرد.

ـ در شرایط حاضر جشنواره، حضور استعدادهای جوان چه فایده‌ای برای آنها دارد؟

همین که در این جشنواره با هم رقابت می‌کنند، اتفاق خوبی است.

قرار بود افرادی که در جشنواره برگزیده می‌شوند، بتوانند بدون کنکور وارد دانشگاه شوند منتهی به این وعده‌ها عمل نشد، ولی همین که در جشنواره با هم رقابت می‌کنند، سطح کار یکدیگر را می‌بینند و در دوره‌های بعد برای  بهتر ظاهر شدن تلاش می‌کنند، امتیاز خیلی خوبی است؛ البته که این بچه‌ها را نباید رها کنند.

باتوجه به آنچه می‌دانم، سختگیری‌ها در دوره آخر نسبت به سال‌های قبل کمتر شد؛ گرچه که هر سال برنامه‌ها را سخت‌تر و سنگین‌تر می‌کردیم‌ تا محک بهتری داشته باشیم ولی تمامی این تلاش‌ها را به قهقرا بردند.

ـ آیا بهتر نیست که حداقل به برگزیدگان بورسیه تحصیلی تعلق بگیرد؟

مهم، دانشگاه بود که ورود به آن سخت است؛ چراکه ثبت‌نام این افراد در هنرستان کار راحتی بود و نیازی به بورسیه تحصیلی هم نبود و تنها می‌شد که از آنها شهریه نگرفت.

چندین دوره ایده‌های خیلی خوبی مطرح شد و حتی چند دوره هم برگزیدگان روی صحنه رفتند ولی این اجراها به روز اختتامیه محدود می‌شد و روزی مجزا همراه با بلیت فروشی برای آنها در نظر گرفته نشد، درصورتی که قرار بود این‌گونه شود.

ـ‌ به نظر شما ضعف‌های جشنواره جوان در چیست؟

در این سال‌ها تلاش شد مشکلات را رفع کنند و با مواردی از جمله مشورت، همفکری، تجربه و تکرار، نتیجه هر بار بهتر شد. حال ممکن است افرادی باشند که انتقاد کنند که بد نیست و می‌توان از انتقاد آنها برای سال‌های آینده استفاده کرد.

ـ گفته می‌شود که به طور کلی اشتیاق به سازهای ایرانی نسبت به سازهای غربی کمتر است؟ علت چیست؟

این اتفاق، به غرب‌زدگی حاکم بر جامعه می‌گردد. در آزمون‌های ورودی هنرستان یا دانشگاه‌ها داوطلب سازهای کلاسیک نسبت به سازهای ایرانی بیشتر است. در هنرستان دختران به سختی می‌توان هنرجویان را به مثلا ساز کمانچه جذب کرد چه بسا به سازی مثل نی!

زمانی هم که به خانواده‌ها می‌گوییم اجازه دهند دخترشان کمانچه بنوازد می‌گویند که می‌خواهند او را به خارج از کشور بفرستند، درصورتی که اگر با ساز ایرانی به خارج از کشور بروند، موفق‌تر خواهند بود تا اینکه در ایران نواختن ویلن را یاد بگیرند و مثلا حتی به ارمنستان بروند و آنجا در مقابل بچه‌هایی قرار بگیرند که از پنج سالگی با استادان و متدهای درسی حرفه‌ای آموزش دیده‌اند.

این تفکر حاکم در جامعه است. در بین ۱۳۰ نفری که امسال داوطلب ورود به هنرستان بودند، ۹۰ نفر آنها پیانو می‌نواختند و همه هم قصد ورود به هنرستان را داشتند؛ ولی مگر هنرستان چقدر ظرفیت دارد؟ در نهایت برای هر کلاس یک نوازنده پیانو بیشتر نمی‌خواهد.

هیچ‌کس راضی نیست کمانچه بنوازد چون در تلویزیون کمانچه ندیده است. خانواده‌های آنها هم دهه شصتی یا هفتادی هستند که ساز ایرانی را به درستی نمی‌شناسند.

این افراد در ماهواره و فضای مجازی، گیتار و پیانو می‌بینند پس برای پیانو و گیتار داوطلب هستند.

ارمنستان برای بچه‌های هفت سال به بالا هنرستان موسیقی دارد ولی در شهرستان‌های ایران برای هنرجویان پایه دهم به بعد هنرستان هنرهای زیبا داریم که صرفا این نام را به یدک می‌کشند و اصلا ساز ندارند. در امتحان عملی کنکور از هر دیپلمه موسیقی که از شهرستان آمده بود درباره ساز تخصصی می‌پرسیدم، می‌گفتند ساز تخصصی ندارند.

آموزش و پرورش فقط مدرسه را تأسیس کرده است ولی امکانات ندارد. بچه‌ها ناچارند در شهرستان‌های نزدیک خود به کلاس بروند و ساز و دروس تخصصی را یاد بگیرند.

تنها دو هنرستان‌ در تهران داریم که از کلاس هفتم هنرجو می‌پذیرند که یکی متعلق به دختران و دیگری متعلق به پسران است و در شهرستان چنین گزینه‌ای نداریم.

ـ حضور نوازندگان دختر و پسر در جشنواره با هم تفاوتی داشت؟

فرقی نمی‌کرد، همه در یک رده شرکت می‌کردند و تا جایی که به خاطر دارم، نسبتا خیلی خوب بودند و آموزش صحیح گرفته بودند. این‌ها افرادی بودند که خودشان با حمایت خانواده نواختن ساز را یاد گرفته بودند نه اینکه هنرستان به آنها آموزش داده باشد.

ـ در بخش ساز خودتان یعنی سنتور چطور؟ داوطلبان چگونه حاضر شدند؟

خیلی خوب بودند. گاهی به بچه‌های دبیرستان و دانشگاه می‌گویم که «فکر می‌کنید چون تخصصی کار می‌کنید از همه بهتر هستید ولی بچه‌هایی خارج از هنرستان هستند که به دنبال عشق خود می‌روند و با دل و جان برای یادگیری تلاش می‌کنند. درصورتی که در هنرستان موسیقی بعضا خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند که فرزندشان موسیقی بخواند، ولی چون دانش‌آموز خودش این رشته را دوست ندارد پیشرفت خاصی نمی‌کند.»