آیا سینمای ایران در حال حاضر سینمایی موفق است؟ موقعیت زنان در این سینما چیست؟ مسئلهی فمنیسم در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟
اینها از جمله سوالاتی است که در گفتگوی خط صلح با پرتو نوری علا، پژوهشگر، شاعر و منتقد ادبی مطرح شده است تا نظرات ایشان را جویا شویم.
فرستنده: خانم دیانا بیگلری فرد
با در نظر گرفتن موقعیت سینمای ایران در جهان، چقدر این سینما را میتوان سینمایی موفق نامید؟تاریخ سینما در ایران نشان میدهد که مسیر سختی طی شده تا حرفهی هنرپیشگی زنان در جامعهی ما جا بیفتد. اما به نظر شما مهمترین چالش یا چالشهایی که زنان این عرصه در آغاز راه با آن روبه رو بوده و جنگیدند چه بوده است؟
بزرگترین چالش وجود یک فرهنگ سنتی-مذهبی است، فرهنگی که در گذشته در بطن جامعه بود و امروز آشکار است. اما در گذشته دولت و قانون، در برابر تعصبات مذهبی و سنتی که در میان اکثر مردان یا مردم جامعه بود و بزرگترین مانع حضور زنان در عرصه سینما یا به طور کلی هنر، به شمار میرفت، میایستاد، و از زنان هنرمند حمایت می کرد، اما رژیم فعلی که قانون و فرهنگش بر اساس تبعیض و ضدیت با زن است، خودش مروج فرهنگ مذهبی و سنتی ضد زن است. استثناء در این است که در حکومت فعلی، حجابی که به شکل اجباری بر سر زنان رفت، و محدودیتهای تحمیلیِ میان زن و مرد، باعث شد که خانوادهها آسانتر به دخترها و زنان اجازهی ورود به عرصهی سینما و تئاتر بدهند. یعنی به خیال خودشان این عرصه، عرصهی مطمئنتر و پاکتری شد؛ البته این سخن به معنای قائل شدن اعتبار برای حجاب نیست. منظورم فقط توهمی است که پیش آمده.
موفقیت، یا بهتر است بگوییم “شهرت” امروز سینمای ایران در جهان، صرفاً مدیون ارزشهای هنری آن نیست؛ سینماگر ایرانی تا وقتی که نتواند از لابیرنتهای دولتی و حکومتی عبور کند، فیلمش به فستیوالهای جهانی نخواهد رسید. در رژیم گذشته سینمای ایران، با وجود همهی زد و بندهای سیاسی، در حال حرکت به سوی سینمای جهانی و یک سینمای حرفهای بود که انقلاب شد و متاسفانه تمام امور سینمایی به دست کسانی افتاد که هیچ گونه سواد سینمایی نداشتند. هرچند که به تدریج برخی از همین افراد، مثل آقای مخملباف، با استعدادی که داشت توانست خودش را بالا بکشد. وقتی درِ دانشگاهها بسته شد، آقای مخملباف به تنهایی در سالن سینمای دانشکده هنرهای زیبا نشستند و تمام فیلمهای تاریخ سینمای جهان را نگاه کردند و چیز یاد گرفتند. و تا وقتی مغضوب حکومت نشده بود، به عرصهی سینمای جهان راه یافت. امروز هم وضع به همین منوال است. مثلاً آقای فرهادی، هم جنان که در مصاحبههایش گفته از حمایت مالی دولتی برخوردار است و باید خط “قرمزها” را رعایت کند و فیلم “سیاسی” نسازد. به همین دلیل فیلمش اجازهی خروج از ایران میگیرد و با هزار زد و بند به فستیوالهای جهانی راه پیدا میکند. این دلیل موفقیت هنری ایشان نیست. فرهادی انسان باهوشی است، خواهان دانستن است و شناخت سینماست. به همین دلیل فیلمهای فرهادی علیرغم چشمگیر بودن اما فاقد یک سری عناصر اصلی و حیاتی است که به ویژه مربوط به زنان میشود. البته این دیدگاه جمهوری اسلامی است که حقوق و مطالبات زنان را امری علیه “امنیت کشور” تلقی کرده و آن را “سیاسی” میخواند که مطرح شدنشان در سینما داغ و درفش دارد.
از موفقیت یا شهرتهای جهانی سینمای ایران که با هزار زد و بند به دست میآید، بگذریم، به عقیدهی من، علیرغم تمامی کمبودها و مشکلاتی که برای سینماگران مستقل وجود دارد، سینمای ایران را به طور محدود، سینمای موفقی میدانم. ما سینماگران قابلی داریم که بسیاری از آنها ممنوعالکار هستند یا فیلمهایشان از همان جشنوارههای داخلی بیرون کشیده میشود، برخی از آنها در حال حاضر در زندان هستند. در مجموع سینمای ایران، با تمام فراز و نشیبها، با وجود خروارها فیلم مبتذل، در حدی که توانسته رشد چشمگیر داشته است.
حتی با توجه به مسئلهی موقعیت زنان از جمله مسئلهی حجاب و خلق فضاهای به دور از رئالیسم خصوصاً در روابط زوجین یا خانوادهها که در فیلمها اعمال میشود، سینمای ایران را موفق میدانید؟
تنها مسئله حجاب نیست. دیگر همهمان میدانیم که مضحکترین چیز این است که زنی با شوهرش در اتاق خواب حجاب داشته باشد. اما فرض کنیم در یک قرار تلویحی، این حجاب را نبینیم؛ آیا بقیهی مسائل مربوط به حقوق زنان در این فیلم ها مطرح میشود؟ خیر. معضل اصلی این جاست. همانطور که خدمتتان عرض کردم سینمای ایران در بسیاری از مسائل، به ویژه مسائل مربوط به حقوق زنان، نقصهای جدی اصلی و حیاتی دارد و به همین دلیل در مجموع نمیتوانیم بگوییم که فیلمهای کاملی هستند. مثلاً در فیلم خوش ساخت “جدایی نادر از سیمین”، علیرغم اینکه داستان با خواستهی جدایی سیمین شروع میشود، ولی ما هرگز نمیبینیم که کارگردان به مطالبات سیمین، مثل حق طلاق، حضانت طفلش یا حتی حق خروجش از کشور بپردازد. یعنی تمام موضوعاتی که فیلم بر اساسش شکل گرفته، در عوض یک سری اکشنهای چشمگیر جایش را گرفته است. بنابراین یک جای این فیلم میلنگد. اما به هر حال رشد سینمای ایران را -که به طور کلی به آگاهی مردم ایران و سینماگران مربوط میشود-، نمیتوان انکار کرد. به همین خاطر من باور دارم اگر کمی از خفقان و بگیر و ببند کاسته شود، آثار خوب سینمایی عرضه خواهد شد. مثلاً آقای بیضایی را در نظر بگیرید تا وقتی در ایران بود با تمام فشارها و سختیهایی که دولت برایش ایجاد میکرد، فیلمهای ارزشمندی ساخت. فیلم “سگ کشی” یا فیلم “مسافران” از این دست است. فیلم “مسافران” مصداق آشکار رَدِ همه چیزهایی است که حکومت میخواهد بگوید این واقعیت است. نه، واقعیت چیزی نیست که به ما تحمیل میشود.
اساساً به نظر شما مسئلهی فمنیسم در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟ آیا عملکرد کارگردانان و یا فیلمنامه نویسان را، خصوصاً زنانی که به نوعی داعیهدار این جریان هستند، مثبت ارزیابی میکنید؟
حکومت ایران بی آنکه معنای فمینیسم را بداند از آن همچون غولی میترسد. فمنیسم به طور ساده به کلیهی جنبشهایی اطلاق میشود که در پی گرفتن حقوق حقهی زنان، برابر با مردان است. همهی کسانی که قوانین رژیمها و فرهنگ های مردسالار، مذهبی، سرکوبگر یا تبعیض گذار را به چالش میگیرند فمینیست خوانده میشوند. به همین دلیل مردها هم میتوانند فمینیست باشند.
حکومت ایران از آنجایی که اساساً نسبت به نگرشی که برای تساوی زن و مرد اقدام کند، حساس است و از آن میترسد، در برابر هر حرکتی، هر فیلمی که بخواهد وارد این قلمرو شود -یعنی اینکه مطالبات زنان را مطرح کند-، شدیداً میایستد.
اما به هرحال زنانی مثل تهمینه میلانی هستند که هرچند دست و پا شکسته، کوشیدهاند مسائل، کمبودها و محرومیتهای زن ایرانی را در فیلمهای خودشان نشان دهند؛ یا رخشان بنی اعتماد و پوران درخشنده. البته “روسری آبی” بنی اعتماد را من دور از منظور مفهوم فمنیسم میدانم. پوران درخشنده با فیلم “هیس دختران فریاد نمیزنند”،جرات کرد و وارد یکی از حساسترین قلمروهای مربوط به زنان یعنی تجاوز و تعرض جنسی به زن شد. این مسئله از نظر من تحسین برانگیز است. موضوعی که متاسفانه فرهادی در “فروشنده” به آسانی از آن گذشت. فکر میکنم امروزه زنان و مردانی که میدانند زن و مرد به طور طبیعی با هم برابرند، سعی می کنند این مسائل را با همه سختیهایش در آثار خود نشان دهند. در حالیکه کسی مثل فرهادی که امکانات زیادی در اختیار دارد، بسیار موذیانه همان سیاستهای حکومت را دنبال میکند. مثلاً در فیلم “دربارهی الی” دختری که نامزد یا دوست پسر دارد، جرات کرده که به تنهایی همسفر گروهی شود و به شمال برود. هدف هم این است که دوستانش پسری را به او معرفی کنند. یعنی این زن سنت شکنی کرده است. جالب توجه است که فرهادی از نامزد دختر یک لومپن متعصب انتقامجو نمیسازد، اما حالا که نامزد، زن را نمیکشد، دختر در دریا غرق میشود و میمیرد.
اینجاست که میبینیم، چه راحت افرادی چون فرهادی، به کمک دولتی، فیلم می سازند و در حقیقت با ترویج ذهنیت مذهبی و سنتی مانع ترویج فمینیسم میشوند.
گفته میشود در سالهای اخیر مهاجرت بازیگران زن ایرانی در مقایسه به یکی دو دهه قبلتر و همچنین مردان افزایش یافته. با توجه به اینکه وضعیت سانسور و موقعیت زنان در سینما در این چند دهه تغییر چندانی نکرده، دلیل افزایش این مهاجرتها را چه میدانید؟
من تحقیقی در این زمینه نکردم اما فکر میکنم در درجهی اول این مسئلهای کلی و خارج از سینماست. یعنی از همان زمانی که انقلاب رخ داد تا امروز، بیشترین فشار بر روی زنان، در همهی زمینهها مثل ورزش، تحصیل، پوشش، معاشرت و هنر بوده است. مشکلات حقوقی و قانونی و مالی را هم به آنها اضافه کنید، طبیعی است تقاضای مهاجرت زنان هنرمند به خارج از کشور افزایش پیدا کند.
با جمع بندی شما از موقعیت زنان در سینمای ایران و سیاستگذاریهایی که برای ایجاد این موقعیت تبیین شده یا در مقابل هر اصلاحی مقاومت میکند، آیا میتوان امید داشت بدون تغییر موقعیت زنان در سینمای ایران، این سینما را روزی سینمایی حرفهای ببینیم؟
در سینما هم مثل تمام زمینههای هنری و فرهنگی تا زمانی که زن و مرد با هم برابر نباشند، رشد واقعی صورت نمیگیرد. در سینمایی که این همه ممنوعیت وجود دارد و نیمی از بازیگران، زنان، مجبوراند با روسری و گریمهای دست و پا گیر ظاهر شوند، و زن و مرد جرات نکنند سر انگشتشان را حتی به لباس طرف مقابل بزنند، فیلم کامل و اثر هنری کامل نخواهیم داشت و فیلمها مخدوش هستند. در زندگی واقعی هیچ کس شبیه این شخصیتها نیست.
اما با توجه به آگاهی و اطلاعاتی که امروزه هنرمندان ما به طور عموم و سینماگران غیرتجاری ما به طور اخص دارند، من به آیندهی سینمای ایران خوشبین هستم. در بسیاری از فیلمهای غیردولتی و غیرتجاری (من تقریباً تمام فیلمهای ایرانی را تماشا کردهام) دیدهام که کارگردان و هنرپیشگان با وجود همهی تضییقات چه تلاشی میکنند تا هویت انسانی شخصیتها را حفظ کنند. من به آنها احترام میگذارم.