بهرام بیضایی پژوهشگر، نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر و سینماگر برجسته ایرانی اول تیرماه (۲۲ ژوئن) دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند را به پاس شش دهه فعالیت گسترده در عرصه فرهنگ و هنر دریافت کرد.
بهرام بیضایی اندیشمند معاصر ایران، باتوجه به گستردگی پهنه دانش و هنرش، وزنهای با حداقل همسنگ و همانند است. اگرچه نفوذ و کشف این گستره، خود نیازمند فهم تئاتر، اسطوره، تاریخ، جامعهشناسی و سینماست ولی تبحر این هنرمند، در خلق و بازنمایی این دانش در آثار هنریاش منجر به جذب مخاطب حرفهای نیز شده است.
فرستنده: خانم مونیکا قریشی
جستجو در فرهنگ پیش از اسلام، تحقیق پیرامون شاهنامه، اساطیر و مردمشناسی و نگارش بیش از دهها جلد نمایشنامه، فیلمنامه و کتب پژوهشی، او را به یکی از فعالترین و موثرترین نویسندگان و هنرمندان ایران بدل کرده است.
تسلط او بر ارکان و بافت نمایش سنتی و تاریخ، منجر به نگارش آثاری منحصربه فردی شده است. آرش، اژدهاک، سلطان مار، دیوان بلخ، جانا و بلادور، مرگ یزدگرد، طومار شیخ شرزین، فتحنامه کلات و جنگنامه غلامان تنها بخش اندکی از نمایشنامههای او است.
بهرام بیضایی اما به میزان نگارش و پژوهشهایش مجال کارگردانی فیلم و اجرای تئاتر نیافت، چنانکه تنها توانست پس از انقلاب شش فیلم بلند سینمایی را جلوی دوربین ببرد که تعدادی از آن ها مجوز نمایش نگرفتند و پنج نمایش را روی صحنه ببرد.
- رگبار، کلاغ، چریکه تارا، غریبه و مه، باشو غریبه کوچک، شاید وقتی دیگر، مسافران، سگ کشی و وقتی همه خوابیم مجموعهای از فیلمهای بیضایی هستند که بواسطه وجه پژوهشگری و کشاف وی، از عناصری تازه و خلاق برخوردارند.
در این مراسم بهرام بیضایی به سبک دیرینه مراسم اهدای دکترای افتخاری دانشگاه سنتاندروز اسکاتلند، لباس ویژه دریافتکننده دکترا را پوشید و در محل اهدای نشان دکترا حاضر شد. دکترای او را پروفسور علی انصاری، مدیر گروه ایرانشناسی این دانشگاه اهدا کرد.
پس از مراسم اهدای دکترای افتخاری، فارغالتحصیلان از فضای داخلی بیرون آمده و به محوطهای به نام “کوآد” که فضایی تاریخی مربوط به قرن ۱۶ و ۱۷ میلادی است، مستقر شده و مراسم ویژه فضای باز اجرا شد.
در ادامه و با حضور رئيس دانشگاه، مدیراجرایی دانشگاه و افرادی که در اجرای این برنامه نقش داشتند، مراسم شام و سخنرانی برگزار شد که در این بخش نیز درباره ویژگیها و نقش بهرام بیضایی در شناسایی تاریخ هنر و فرهنگ ایران صحبت شد.
این مراسم همچنین شامل دو روز کارگاه و همایش تحقیقی با رویکرد به آثار بهرام بیضایی بود که ۱۵ مقاله از جمله “مردانگی، به حاشیهراندگی و روشنفکری در فیلم رگبار”(سعید طلاجوی)، “نقش زن در فیلم رگبار”(مریم قربان کریمی)، “زبان در فیلم باشو غریبه کوچک”(سعید زیدآبادی)، “عناصر جنایی در برخی آثار بیضایی”(پرویز جاهد) و “نقد بومی گرای در آثار بیضایی”(فاطمه خوان سالار) خوانده شد.
در روز نخست این کارگاه، فیلم بازسازی شده “رگبار” از ساختههای بهرام بیضایی به نمایش در آمد و او در حدود یک ساعت به سوالات در رابطه با این اثر پاسخ گفت.
در روز دوم این مراسم، تعدادی از بازیگران “طربنامه” درباره تجربه خود از همکاری در این نمایش، عناصر مختلف کمدی و تعزیه؛ نمایش غمانگیز ایرانی در این نمایش صحبت کردند و سپس به پرسش حاضرین پاسخ دادند.
همچنین، در این روز بخشی از نمایشنامه “شب هزار و یکم” در تئاتر “بارون” با بازی مژده شمسایی اجرا شد که این بازیگر نقش شش شخصیت را توأمان ایفا کرد.
سعید طلاجوی، مدیر گروه فارسی دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند و برگزارکننده برنامه بزرگداشت “بهرام بیضایی” در این دانشگاه میگوید: “دانشگاه سنت اندروز با بیش از ششصد سال سابقه، سومین دانشگاه قدیمی انگلیسیزبان دنیا و اولین دانشگاه اسکاتلند است. این دانشگاه هر ساله در زمینههای مختلف هنری، فرهنگی و علوم به چهرههای خلاق و پژوهشگران اثرگذار ادبیات، هنر یا علوم دکترای افتخاری اهدا میکند.”
او در این باره که چگونه تقدیر و اهدای دکترای افتخاری این دانشگاه به بهرام بیضایی، طرحریزی شد، اضافه میکند: “در سال ۲۰۱۴ به این ایده فکر کردم که از آقای بهرام بیضایی به عنوان برجستهترین نمایشنامهنویس، فیلمساز و محققی که بیش از پنجاه و پنج سال راجع به ادبیات، فرهنگ و اسطورههای ایران کار کردهاند، باید قدردانی شود. پیشنهاد اهدای این دکترا را مطرح کردم و اعضای کمیته سنای دانشگاه با در نظر گرفتن کیفیت و تنوع کم نظیر آثار آقای بیضایی با این طرح موافقت کردند و پروفسور علی مسعود انصاری (مدیر موسسه ایرانشناسی) نیز از آن استقبال کردند.”
آقای طلاجوی برگزار کننده این برنامه، آن را قدم کوچکی در معرفی بیشتر چهره بهرام بیضایی به دنیا میداند و میگوید: “ایشان حدود ۵۷ -۵۸ سال است که فعالیت میکنند و هر اثرشان یک بحث جدید و فرم تازهای به تئاتر و سینما اضافه کرده است. علاوه بر این ۶ اثر برجستۀ پژوهشی دارند، به طور مثال کتاب “نمایش در ایران” که برجستهترین اثر تحقیقی درباره نمایشها و آیینهای نمایشی ایرانی در دهۀ چهل خورشیدی بود.”
او”فرم جدید و روایت متفاوت” را از ویژگیهای مهم آثار بیضایی دانسته و میگوید: “ایشان در هر یک از آثار سینمایی یا نمایشیشان، یک یا چند سنت نمایشی را که پیشتر در کتاب “نمایش در ایران” معرفی کرده بودند را برای استفاده در دوران معاصر زنده میکنند. از نظر من ایشان با توجه به ارزش فرهنگی آثار پژوهشی، نمایشی و سینمایی و و دادههای فرهنگی که در برای کشور ایران پدید آوردند، در صدر چهرههای برجستۀ صد سال اخیر ایران قرار دارند.”
استاد دانشگاه سنتاندروز اسکاتلند با ذکر اینکه در دنیای انگلیسی زبان، شناخت از ادبیات و فرهنگ ایرانی عمدتا معطوف به شعرای قرون گذشته است، تاکید میکند: “در حالیکه در ۱۰۰ سال اخیر در ادبیات، سینما و تئاتر ما اتفاقات کم نظیری افتاده و بسیاری از آثاری که آفریده شدهاند هر کدام برای ادبیات و هنر جهان یک اتفاق تازه بودند ولی خیلی از آنها نادیده گرفته شده است.”
طلاجوی ادامه میدهد: “به همین خاطر وظیفه هر یک از ما که فعالیت فرهنگی داریم و یا در حال تدریس آثار نویسندگان و هنرمندان ایرانی هستیم، این است که جایگاه فرهنگی این هنرمندان را به دنیا نشان دهیم. چون با همه اهمیت و احترامی که مفاخر ما در قرون گذشته داشتهاند، قرار نیست زندگی ما در ۶۰۰-۷۰۰ سال پیش بماند.”
او میگوید: “بیضایی همواره پرسشهایی را مطرح کردهاست که پیش از ایشان اصلا کسی به آنها فکر نمیکرد. اگر به حجم و تنوع آثار بیضایی نگاه کنید، و آثارشان را بخوانید یا ببینید متوجه میشوید که هر کدام شکل هنری منحصر بفرد و نگاه جدیدی را ارائه میکنند، در حالیکه برخی هنرمندان با کشف یک فرم یا روایت موفق همان را در قالبهای متفاوت تکرار میکنند؛ انگار که دنبال کلید موفقیت میگشتهاند. اما هر فیلم بیضایی باوجود مضمون و تکنیکهای بیانی مشترک، فرمها و روایت و شخصیتهای جدیدی را معرفی میکند که با بحثهای قبلی متفاوتاند.”
بیضایی پس از انقلاب در سه مقطع زمانی از ایران مهاجرت میکند؛ او پس از پایان ساخت “شاید وقتی دیگر” (۱۳۶۷) بواسطه کوشش بیثمر در اجرای نمایشنامه ها و ساخت سناریوهایش هایش یکسال کشور را ترک میکند.
در سال ۱۳۷۵ نیز پس از فشارهای وزارت اطلاعات، به دعوت پارلمان بینالمللی نویسندگان در استراسبورگ اقامت میکند و سال بعد پس از پس از ۱۸ سال موفق می شود نمایش “بانو آئویی” را به روی صحنه ببرد.
بیضایی اما در سال ۱۳۸۹ به دعوت دانشگاه استفورد به آمریکا مهاجرت کرد و در طول این مدت نمایشهای “جانا و بلادور”(نگارش اولیه سال ۱۳۵۶)، “آرش”، “گزارش ارداویرافنامه” و “طربنامه” را به روی صحنه برد. کتاب پژوهشی “هزار افسان کجاست” و فیلمنامه “سفر به شب” نیز در این دوران به قلم او منتشر شد.
عباس میلانی، مدیر برنامهٔ مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد درباره اهمیت اهدای دکترای افتخاری دانشگاه سنت اندروز به بهرام بیضایی می گوید: “بعد از آکسفورد و کمبریج، دانشگاه سنت اندروز مهمترین دانشگاه بریتانیا است و از لحاظ علمی دانشگاه بسیار مهمی است ولی به هر حال قدر و شأن آقای بیضایی آنقدر بالا و برجسته است که هر دانشگاهی به ایشان دکترا بدهد، او مستحقش است.”
این استاد دانشگاه، بهرام بیضایی را قدرتمندترین نمایشنامهنویس ایران میداند و میگوید قدرت کلامی، تصویر واقعیتهای جامعه و تکثر کارهای این هنرمند از تخته حوضی گرفته تا نمایش حماسی، او را به برجستهترین تاریخنویس و منتقد تئاتر و نمایشنامهنویس ایران بدل کرده است.
آقای میلانی با بیان اینکه “بیضایی به رغم همه بیمهریهایی که ایران با ایشان و خانوادهاش کرده، به غایت ایراندوست است”، درباره پژوهشهای تاریخی این هنرمند میگوید: “بیضایی هم در کتابهای تاریخ تئاترش و هم در دیگر آثارش، تلاش قهرمانانهای دارد که جایگاه رفیع ایران را در جهان هم نشان دهد و هم حفظ کند. چه آنوقتی که به جنگ شرقشناسان میرود که هزار افسان را، هزار و یک شب عربی مینامند، چه زمانی که ریشه تغزیه را در ایران باستان سراغ میکند.”
مدیر برنامه مطالعات ایرانی دانشگاه استنفورد با اشاره به شهرت بیضایی در نزد عموم مردم و اهل فن میگوید: “او از معدود آدمهایی است که هم از شهرت به معنای عام برخوردار است و هم شهرت در نزد اهل فن دارد. ما آدمهایی داریم که معروف هستند ولی اغلب معروفیت با شهرت نیک در نزد اهل فن یکی نیست. خیلی از آدمها هستند که نامشان بیش و کم شناخته شده است ولی اگر از اهل فن بپرسید، میگویند که آدم درجه یکی هستند.”
او اضافه کرد: “شهرت عام بیضایی برای آثاری است که خلق کرده، جوایزی که دریافت کرده و حملاتی که به او شده و دفاعهایی که از او شده است. ولی در عین حال هر کسی که به ادب و زبان، نمایش و جایگاه رفیع ایران در جهان علاقمند است، به بیضایی علاقمند است و قدرش را میشناسد.”
عباس میلانی همچنین به فعالیتهای بهرام بیضایی پس از مهاجرت از ایران اشاره کرده و میگوید: “او پس از مهاجرت تاکنون شش نمایش روی صحنه برده که حداقل ۴ نمایش را هرگز روی صحنه نبرده بود. طربنامه یک و دو، گزارش ارداویرافنامه، جانا و بلادور نمایشهای بینظیری هستند که او برای نخستینبار را به روی صحنه برد. طربنامه را برده روی صحنه که تخته حوضی اپرا شده است و ارداویرافنامه که یک نمایش به غایت زیبا و پیچیده است که احیای یک آیین ایران باستان است.”
بهرام بیضایی چند سال پیش در گفتگویی با مجله “اندیشه پویا” درباره مهاجرتش از ایران چنین گفت: “خیال نمیکنم به واسطه ترک ایران امکان مهمی داشتهام که از دست دادهام. فیلم و صحنه بله، اگر راهی به دلخواهی بود، ولی پیشیزی نمیارزد به از دست دادن آنچه من از دست دادم؛ به عمری در نوبت نه شنیدن، از کارهای دیگری ماندن! استراحتی دادم به کسانی که در واقع هم کاری جز استراحت نداشتند و آمدم پی شغلی جای دیگری از جهان و درست ۳۰ سال پس از آن که از دانشگاه بیرونم گذاشتند به دانشگاه برگشتم.”
به گفته بهرام بیضایی در مصاحبه با این مجله: “خیال نمیکنم از دوستانم دورم و خیال نمیکنم دوستی مرزی دارد. سال گذشته خانمی از تهران برای من شال گردنی فرستاد که با دست خودش بافته بود؛ امیدوارم بداند که به یادش هستم و اما دستاورد. همانم که بودم. مینویسم، به همان زبان و فرهنگ خودم؛ یعنی سرزمینی که با خودم آوردهام و هر از گاهی که دست دهد لایههای فرهنگی ایران را معناشناسی میکنم آن طور که میفهمم. “